سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درباره ی آقای بهجت(ره)

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/3/4:: ساعت 1:5 صبح

سلام.
در مورد آقای بهجت(ره) از زبان حاج آقا (که ظاهراً 40سالی محضرشون رفت و آمد داشتند) چند نکته‌ای شنیدم که سعی می‌کنم با ضعف حافظه‌ام بنویسم‌شون.
- - - - - -

* این توصیه آقای بهجت(ره) خیلی بارز بود که برای پروازکردن گناهان رو ترک کنید؛
گناهان اعتقادی و عملی.
چه بسا گناهان اعتقادی اثرش خیلی بیشتر از گناهان عملی است.
وقتی از روزگار می‌نالی، وقتی حسادت می‌کنی، انگار خدا رو عادل و حکیم نمی‌دونی.

 

** از قول علی آقای بهجت می‌گفتن که غذاشون نون و چای شیرین بود.
نه صبح‌ها، همیشه.
این رو قبلاً هم از حاج آقا شنیده بودم و نقل‌اش برام سخت بود.
شاید گفته باشن به‌خاطر مقلدین‌شون.
یعنی از وقتی مرجع شدن این برنامه انجام شده.
خودشون هم وقت نقل دوباره می‌گفتن باورش برای ما هم سخت‌ه.

علی آقا گفته بودن که یه بار بیماری‌شون 10 ماه طول کشیده،
دکترها به‌شون سفارش کرده بودن که مثلاً آب‌میوه میل کنن،
آقای بهجت(ره) به علی آقا گفته بودن که شما یادشون دادی، حرف‌شون حجت نیست.

 

*** یه چیزی رو هم با ترس می‌خواستن بگن،
مشابه‌اش رو از علامه بحرالعلوم(ره) گفتن.

علامه بحرالعلوم(ره) به یکی از طلبه‌ها که سر یه موضوعی پافشاری زیادی کرده بود گفته بودن
می‌خوای از پدرت به‌ات خبر بدم؟ و از پدر ِپدرت؟ و از پدر ِپدر ِپدرت؟
و از تمام کارهایی که تا حالا کردی؟ و کارهایی که از این به بعد تا آخر عمرت خواهی کرد؟

حالا یادم نیست در مورد آقای بهجت(ره) چی فرمودند.

 

**** آقای بهجت(ره) به کسی گه به قصد حاجتی پیش‌شون رفته بود
گفته بودن قم بیایید. و اون بنده خدا از اون به بعد هر هفته قم رفتن‌اش ترک نشد.

کیه که بتونه تو مقدرات عالم اثر بگذاره.

و حاج آقا داستان یکی از این بزرگواران گم‌نام رو گفتن.
تیر خورده بود و رفته بود درمان‌گاه،
روی تخت دراز کشید و با یک بسم الله از هوش رفت.
پزشک متعجب شروع به عمل کرده بود و تیر رو از بدن‌اش بیرون آورده بود.
بعد هم با یه بسم الله به هوش اومده بود و رفت.

بعدها دکتره تو بازار اون بنده خدا رو می‌بینه،
می‌گه شما از یاران امام زمان(عج)اید؟
گفته بود نه، اونها «کبریت احمر»اند.
فقط ما با اونها در ارتباط‌ایم.

دکتره ازش خواسته بود دعا کنه روس‌ها از خراسان برن بیرون.
شاید زمان رضاشاه بوده.
ایشون می‌گه: بروند.
صبح آقایون روس‌ها سوار ماشین‌ها شده بودند به‌سمت مرز خودشون.

کیه که بتونه تو مقدرات عالم اثر بگذاره.

 

***** و چه‌قدر در مورد دعای آقای بهجت(ره) درباره دیگران گفتند.
حاج آقا می‌گفتن دعا برای دیگران تجارت‌ه.
آقای بهجت(ره) گفته بودن که من برای شما دعا نمی‌کنم،
برای تک‌تک‌تون پیش خدا تضرّع می‌کنم.

 

****** تا آقای حق‌شناس(ره) زنده بودند تهران از زلزله و بلا به دور بود.
بعد ایشون هم امید رفع بلای‌مان به آقای بهجت(ره) بود.

 

******* می‌گن تو مرگ عالِم، از زمین کنده می‌شه و به آسمان اضافه می‌شه.
انگار زمین تنگ می‌شه.

 

 

خدا قدر اونهایی رو که داریم به‌مون بشناسونه.

یا علی


دو کلمه انتخاباتی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/3/2:: ساعت 11:56 عصر

سلام.
کنفرانس مکانیک به خوبی و خوشی تمام شد؛ خدا رو شکر... یک هفته‌ی پُرفشار و ماتم هم؛ الحمدلله...
و زندگی در جریان است؛ انگار نه انگار...

دو کلمه انتخاباتی بخوانید.
- - - - - -

1-
Output
تولید، بازده (خروجی)

Outcome
برآمد، پی آمد، حاصل، نتیجه (عواقب)

معانی داخل پرانتز را دوستان اضافه کرده‌اند.

این دو را یادآور شدم که در تحلیل عمل‌کردها و شعارهای کاندیداها به هر دو توجه کنیم.

2-
هر چند از جناب رئیس جمهور فعلی چندان دل خوشی ندارم،
اما خوش‌ام هم نمی‌آید که عده‌ای مردم را به دو گروه عوام و غیرعوام تقسیم کنند؛
آن هم تنها به واسطه‌ی رأی‌دادن به ایشان.

چه بسا که برخی تحلیل‌های این جنابان به‌ظاهر غیرعوام در اوج عوام‌زدگی، لج‌بازی و شعارزدگی است.

یا علی


هنوز گیج‏ام و منگ

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/2/31:: ساعت 1:37 صبح

سلام.

1- هنوز گیج‏ام و منگ.
بهم می‏گن چته؟ ناراحتی؟
می‏گم نه، نمی‏دونم. بیش‏تر حیرون‏ام.

کسی که عمر تکلیف‏ام رو باهاش گذروندم،
شاید 15 سال بشه،
حالا دیگه نیست.
و من سه روزه که دیگه مرجع تقلید ندارم،
و سه روزه که حجتی برای اعمال‏ام ندارم.
خدا صبرمون بده.
تا یه مسأله‏ای پیش می‏اومد می‏گفتم من نمی‏دونم،
آقای بهجت گفتن این‏طور.
و حالا به فتوای کی زندگی کنم؟
باید زودتر حاج آقا رو پیدا کنم ببینم باید مقلد کی بشم،
آقا مجتبی، آقای مکارم؟ شاید هم نظرشون کس دیگه باشه.

2- خاطره بگم؟
از یکی دوتا نمازی که پشت سرشون خوندم،
که خوب قاعدتاً چیز زیادی نفهمیدم و اصلاً ظرف ما چه به نماز ایشون.
فقط حُسن‏اش این بود که فمیدیم آقا لهجه دارن.
بین ترک و شمالی بودن‏شون هم نمی‏تونستم تشخیص بدم.

یا از قرارهای 5 صبح دار الزّهد تابستون‏های مشهد؟
آقا می‏شدن آکتور و ملت دورشون حلقه می‏زدن.
آقا رو به قبله و ملت پشت به قبله و رو به ایشون.

ولی یه بارش اتفاق جالبی افتاد.
شاید مبعث پارسال بود.
با ابراهیم از دار الزّهد داشتیم می‏اومدیم بیرون که وارد صحن آزادی شیم،
بی‏غرض،
دیدیم جمعیتی کله سحر دارن می‏رن به‏سمت در حرم.
بعد جمعیت ایستاد و آقای بهجت رو کرد به ما دوتا!
چند ثانیه‏ای ایستادند و رفتند.
ما هم حیرون تا پشت سرمون رو دیدیم که
امتداد قبر شیخ بهایی بود.
خدا هر دو شون رو قرین رحمت کناد.

اینها رو می‏گم که چی؟
اگه من ذره‏ای از اسلام بویی برده باشم،
یه پایه‏اش مرجعیت آقای بهجت بود.
حالا به مرجعیت کی تکیه بزنم؟

3- ان‏شالله فردا سیاه رو درمی‏آرم.

4-
+ پیام آقا
+ خاطراتی از آقای بهجت
+ العلماء باقون

یا علی


مصیبت

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/2/27:: ساعت 11:2 عصر

سلام.

1- خدایا سایه‏ای رفت از سر ما...

 بر دل‏های ماتم‏دیده تسلّی باد
آمد به سرم از آنچه می ترسیدم...

2- لینک‏های خواندنی دوستان:
+ آقای بهجت در یک نگاه
+ إنّا لله و إنّا إلیه راجعون
+ و من تو را از یاد نخواهم برد...
+ آیت حق
افسوس و اشک‏فشان
+ رحلت جان‏گداز
+ طوبی له و حسن مآب
+ فقدان

3- کیست که بر دل مرده‏ی ما فاتحه‏ای بخواند...

یا علی

- - - - - -
+ سه‏شنبه 29 اردی‏بهشت 88؛ 11 شب

من ای صبا، ره رفتن به کوی دوست ندانم/ تو می‏روی بسلامت، سلام ما برسانی...

خدا کند مشمول قسمت دوم همین یک فراز نماز شویم؛ اللهم اغفر له و لنا...
رفتن‏مان حکایت بردن کلاف نخ برای خرید حضرت یوسف(ع) بود. چه بگوییم در فراق کسی که حجت صحت اعمال‏مان بود...

+ خدایی مردان دوست‏داشتنی
(و چه سخت است برای‏ام این بازی)
+ خاطرات و کرامات
+ من چه بگویم...


نه‏ای که گفتم

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/2/25:: ساعت 7:44 عصر

سلام.

... گفت حالا که نمی‏تونی خودت بیای،
ببین از این دور و بری‏ها، بچه‏های مفید و دانش‏گاه
می‏تونی بهمون آدم معرفی کنی.

گفتم آخه این یه زمینه‏ی خاصّ‏ه... این‏کاره توی بچه‏های ما نیست.

گفت نه حالا، بالأخره می‏آد تو کار یاد می‏گیره.

گفتم خوب اگه تو این زمینه آدم باتخصص و باتجربه کم داریم،
حداقل بریم دنبال مجموعه‏های دانش‏گاهی مرتبط،
پروژه تعریف کنیم و حمایت کنیم از استاد و دانش‏جو،
بذاریم چنین تخصصی تو بسترهای مرتبط با خودش رشد کنه.

گفت ما نمی‏تونیم با این استادها کار کنیم، چنین و چنان.
اگه کسی از رفقای هم‏تیپ خودمون بود بهمون معرفی کن.
آخه ما نمی‏خوایم خیلی عمیق شیم که.

و باز گفتم که در این حد برید فلان کتاب رو بخونید و ترجمه کنید،
البته گزارش آماده‏اش رو هم چند سال پیش ما برای فلان‏جا نوشتیم.
این که نشد کار.
بیشترش رو هم چنین نیروهایی نمی‏تونن براتون انجام بدن.

 

طبق معمول خیلی نتونستم گفت‏وگوها رو خوب بنویسم،
ولی ته‏اش این که
شیوه انجام کار بیش‏تر دور همی بود تا حرفه‏ای و تخصصی؛
حتی توی جذب نیرو و تعیین خروجی مورد انتظار.
نمی‏گفت یا بیام هزینه‏ی نیرو و تیم متخصص رو بدم،
یا هزینه کنم نیروی بااستعداد تو فضای دانش‏گاهی تربیت بشه 
تا در آینده هم پشتی‏بان کارهای مرتبط باشه.

و خروجی این کار قرار بود در حدّ سیاست‏گذاری یک تکنولوژی در سطح کشور باشه.

یا علی


خطبه حضرت زهرا(س) - وحدانیت خدا

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/2/24:: ساعت 1:29 صبح

سلام.

در ادامه‏ی خطبه‏ی حضرت صدیقه(س) (+ و ++) به عبارات مربوط به «شهادت بر وحدانیت خدا» می‏رسیم.
- - - - - -

«و أشهدُ أن لا إله ألا اللهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ
کَلمةٌ جَعَلَ الإخلاصَ تَأویلَها»
... این شهادت به وحدانیت کلمه‏ای است که ما می‏گوییم
و نتیجه و تأویل آن اخلاص در اعمال است.

«و ضَمّنَ القُلوبَ موصولَها»
خداوند وابستگی به خود را در دل‏ها جای داده است.

«و أنارَ فی التّفکُّر مَعقولَها»
خداوند فکرها را به‏همان اندازه که از کلمه‏ی توحید تعقل می‏کنند، نورانی کرده است.

«المُمتَنعُ منَ الأبصار رُؤیَتُهُ وَ منَ الألسُن صِفَتُهُ
و منَ الأوهام کَیفیّتُهُ»
دیدگان قادر به رؤیت خداوند نیست،
زبان‏ها قادر به توصیف‏اش نیست،
اوهام قادر به دریافت حقیقت‏اش نیست.

یا علی

- - - - - -
-) نوستالژی ایام فاطمیه(س) برای جناب محمد علی عزیز

--) حریر و باغ؛
شهری، شبی، تابوتی، زنی، حریری، حریری...

---) شعر معروف «سرمایه‏ی محبت زهرا(س) ست دین من»

----) سلمان، فاطمه را دریاب!

-----) آن دکان که بازکردند


روز معلم - 2

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/2/22:: ساعت 12:0 صبح

سلام.

یه هفته‏ای از روز معلم گذشته. گفتم برای استمرار بزرگ‏داشت این مقام بد نیست باز هم چیز بنویسم. ما که تازه این هفته می‏خوایم بریم خونه یکی از معلم‏هامون.
- - - - - -

مهندس نظری عزیز که ذکر خیرش تو پست قبل روز معلم رفت،
ملاحظات جالبی درباره دانش‏جوها داشت.

وقت حضور و غیاب می‏گفت کسی که سر کلاس نمی‏آد
مسئولیت یادگیری‏اش رو خودش به‏عهده گرفته؛
یعنی یا درس رو بلده یا خودش می‏تونه بدون استاد یاد بگیره.
پس نمره‏اش هم با خودش.
نه اینکه براش کم بگذاریم،
هرچی تو برگه، امتحان خونگی (Take Home) و پروژه گرفت براش رد می‏کنیم.

اما برای بقیه که می‏آن سر کلاس استاد مسئول‏ه؛
یعنی اگه میانگین و حداکثر نمرات کم بود،
لابد استاد مشکلی داشته،
و به‏همین دلیل از انواع تکنیک‏های نموداری برای تعدیل نمرات استفاده می‏کردند.
خدا خیرشون بده،
از نظر حجم، نوع و شیوه انتقال مطلب ممتاز بودند.

اینها رو که می‏نویسم شک کردم نکنه قضیه رو بد فهمیده باشم و بد گفته باشم.
حالا یه چیزی تو این مایه‏ها بود، شاید دقیق نباشه.

ما هم توی فرایند نمره‏دادن به تمرین یه قانون گذاشته بودیم که
اصل حل تمرین توسط دانش‏جو نمره داره، نه صحّت حل‏ش؛
صحّت حل فقط تو امتحان‏ه که مهم‏ه و نمره داره.

یا علی

- - - - - -
معلم ِکلاس ِاوّل
رودل‏کردن از نوع معلم‏ها
رباعیات جناب پرسا درباره معلم‏هاشون
مجموعه‏ی «معلم باید...»های جناب محمد امین عزیز


نماز و حضور قلب

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/2/19:: ساعت 11:52 عصر

سلام.

«اگر انسان سعی کند در تمام لحظات زندگی
مراقب اعضا و جوارح و اندیشه‏های خود باشد که خلافی از آنها سر نزند،
قطعاً با حضور قلب بیش‏تری نماز می‏گزارد؛
زیرا حضور قلب چند دقیقه‏ای در نماز
عصاره و خلاصه‏ی حفظ حضور قلب در محضر خدا در تمام ساعات زندگی است.

کسی که هر لحظه خود را در محضر خدا می‏بیند،
به‏راحتی و با حضور قلب کامل به نماز می‏ایستد؛
اما آنکه در طول شب و روز به فکر همه چیز هست مگر خدا،
قطعاً نمی‏تواند در نماز حضور قلب داشته باشد.»
از توصیه‏های آقای جوادی آملی در کتاب «پرسش‏ها و پاسخ‏های دانش‏جویی 20»

یا علی

- - - - - -
لینک‏های نماز:
ما کجا و ستایش تو؟ (از حاج محسن عزیز)
ما که باشیم که اندیشه‏ی ما نیز کنند؟ (از حاج محسن عزیز)
دل‏مان را خوش کرده‏ایم... (از حاج محسن عزیز)
نماز جماعت (از جناب رمضانی)
خاطراتی از نماز جماعت (از جناب زرین عزیز)
علامت نماز مقبول (از جناب حجت)
اهل نماز (از جناب حجت)
مسجدهای دوست‏داشتنی جناب سعی می‏کنم
مسجدهای دوست‏داشتنی جناب مسیر


خطبه حضرت زهرا(س) - حمد و شکر

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/2/18:: ساعت 11:42 صبح

سلام.

پس از انجام مقدمات که بخشی از آن در پست «خطبه حضرت زهرا(س) - پوشش» ذکر شد، بحث «حمد الهی و شکر نعمت‏ها» بیان می‏شود.
- - - - - -

«من هرگاه این خطبه را می‏خوانم می‏بینم جملات آن از قماش آیات است...
اگر انسان ادعا کند که این پیکره‏ی حضرت زهرا(س) پیکره‏ای است که
اوصاف الهیه از جمله کلام الله در آن بروز و ظهور کرده

ادعای اغراقی و گزافی نیست.»

 

«فقالت:
الحمدُ لله ِعلی ما أنعَمَ و لَهُ الشُّکرُ علی ما ألهَمَ»
حمد ستایش نسبت به کمال (صفت) است
و شکر عبارت از قدردانی نسبت به فعل است...
که فعل خود ناشی از صفت است،
پس دایره‏ی شکر محدودتر از حمد است.
... در این‏جا الهام، آن معرفت و شعور درونی است که
خدا به انسان عنایت فرموده است...
این «عقل عملی» است و مربوط به همه‏ی انسان‏هاست،
یعنی همان شعور نسبت به اینکه... چه عملی خوب و چه عملی بد است...
البته متّقین و اولیاء و انبیاء و مرسلین الهامات خاص خودشان را دارند.

«و الثّناء بما قَدَّمَ»
خداوند نعمت‏هایی را قبل از خلقت (و آمدن) من و تو فرستاد
که اگر آنها نبود اصلاً من و تویی به‏وجود نمی‏آمد.

«مِن عُمومِ نِعَمِ إبتَدَأها»
حضرت(س) اشاره به آن نعمت‏های بدون درخواست دارند.

«و سُبوغ آلاء أسداها»
و فراوانی نعمت‏هایی که عطا کرده است.

«و تَمامِ مِنَن أولاها»
یعنی شکر و سپاس خداوند برای همه‏ی منّت‏هایی که بذل نمود.

«جَمَّ عَن الإحصاء عَدَدُها»
یعنی این نعمت‏ها از شمردن افزون است.

«و نَأی عَن الجَزاء أمَدُها و تَفاوَتَ عَن الأدراکِ أبَدُها»
بشر که خود محدود است نمی‏تواند از نعمت‏های نامحدود شکرگزاری کند.

پرانتز(
حقیر که با کله‏ی در حال سوت ممتد کشنده اینها را می‏خوانم و می‏نویسم؛
تازه اینها حمد و ثنای خداوند است و هنوز وارد موضوع خطبه نشده‏ایم.
هرچند، شاید اصل موضوع خطبه همین‏ها باشد.
این سه عبارت را هم ببینید.
)پرانتز

«و نَدَبَهُم لاستِزادَتِها بالشُّکر لاتّصالها»
خداوند دعوت کرده است من و تو را به‏وسیله‏ی شکر از او
نسبت به نعمت‏هایش متّصلاً.
او متّصلاً دارد به تو نعمت می‏دهد و تو هم متّصلاً شکر کن
تا او هم بر نعمت‏هایش نسبت به تو بیافزاید.

 

«آیا همین سخن‏گو (حضرت زهرا(س)) و همین سخنان از نعمت‏ها نیستند؟
آیا این حنجره و حلقوم و این قلب و صدر و سینه
که مملو است از معارف الهیه، نعمت الهی نیست؟...
آیا شکر این نعمت را به‏جا آوردند؟ (به‏جا آوردیم؟)»

 

«و استَحمَدَ إلی الخلائق بإجزالها»
یعنی خداوند طلب حمد کرده است از خلایق
در مقابل کثرت نعمت‏ها.

«و ثنّی بالنّدبِ إلی أمثالها»
خداوند تکرار فرموده است دعوت شما را
به امثال این نعمت‏ها (نعمت‏های اخرویه).

... و این به‏وسیله‏ی طاعت و عبادت حاصل می‏شود.

یا زهرا

- - - - - -
1- باز هم ذکر کنم که این مطالب از کتاب آقا مجتبی است. پست پیش توضیح دادم.
2- آقا، درست‏ه دنیا مدرن شده، اما نه این‏قدر که فردای قتل حضرت صدیقه(س) عروسی بگیریم. به درک که سالن‏ها پر می‏شن. نمی‏دونم، شاید ما زیاد متحجریم. لااقل مفاتیح رو ببینید که روزهای 13ام تا 15ام جمادی‏الاول روز عزاست. حالا ما به آقا داماد رفیق 13 ساله چی بگیم؟


خطبه حضرت زهرا(س) - پوشش

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/2/17:: ساعت 1:15 صبح

سلام.

به‏مناسبت ایام قصد کردم با عنایت امام زمان(عج) خطبه حضرت زهرا(س) را تکه تکه نقل کنم. منبع را کتاب «بحثی کوتاه پیرامون خطبه‏ی حضرت زهرا(س)» برگرفته از مباحث آقا مجتبی قرار دادم. کتابی حدود 170 صفحه با قیمت 1200 تومان از انتشارات پیام آزادی که همین سال پیش چاپ شده. البته مباحث مال جلسات 15 سال پیش‏ه. مطالب روان و خلاصه بیان شده. در این‏جا هم زیر هر عبارت خطبه، یک توضیح، و نه ترجمه‏ی دقیق، ذکر شده. و من الله التّوفیق
- - - - - -

مقدمه
«رَوی عبدالله بن حسن بإسناده عَن آبائه:
لمّا أجمَعَ ابوبکر و عمر عَلی مَنع فاطِمَهَ فَدَکاً و بَلَغها ذلک؛»
... و این خبر به حضرت زهرا(س) رسید؛

 

پوشش حضرت زهرا(س)
«لاثَت خِمارها عَلی رأسِها
لاثَ: پیچید
خمار: چیزی بزرگ‏تر از روسری‏های فعلی زن‏ها که سر و سینه و گردن را می‏پوشانده

و اشتَمَلَت بجلبابها
جلباب: نوعی پوشش سراسری رو لباس‏ها

و أقبَلَت فی لمّةٍ مِن حَفَدَتها و نساء قومِها
یعنی حضرت همراه با گروهی که به‏اصطلاح ... هماهنگ... با ایشان بودند
حرکت کردند.

تَطَأ ذُیولَها
... لباس ایشان آن‏قدر بلند بود که گاه زیر پا قرار می‏گرفت.

ما تَخرمُ مِشیَتُها مِشیَةَ رَسولِ الله(ص)
راه‏رفتن حضرت هیچ کم از پیغمبر(ص) نداشت.

 

حتّی دَخَلَت علی أبی‏بَکر و هُوَ فی حَشدٍ مِنَ المُهاجِرینَ و الاَنصار و غَیرهِم
... درحالی‏که گرداگرد ابوبکر را
جمع زیادی از مهاجرین و انصار و دیگر مسلمین گرفته بودند.

فَنیطَت دونَها مُلاءةٌ فَجَلَسَت
سپس میان حضرت و مردم پرده‏ای نصب شد...

ثُمَّ آنَّت أنَّة أجهَشَ القومُ بالبُکاءِ
حضرت(س) وقتی نشست ناله‏ای کرد و ناله‏اش آن‏چنان جان‏سوز بود
که تمامی مردم شروع کردند به گریه‏کردن.

فَارتَجَّ المَجلِسُ
و سپس مجلس متشنّج شد.

ثُمَّ أمهَلَت هُنَیَّة حتّی إذا سَکَنَ نَشیجُ القوم و هَدَأت فورَتُهُم...
حضرت(س) مقداری مهلت دادند تا این قوم آرامش پیدا کنند
و ناله‏شان فرو نشیند...»

یا زهرا

- - - - - -
الگوی زن مسلمان
کوچه آتش گرفت از این آه (شعر جناب برقعی و توصیه جناب «ره‏سپار»)
آن سوی مظلومیت (نقل ماجرا به زبان سید مهدی شجاعی عزیز)


<      1   2   3   4   5   >>   >


بازدید امروز: 224 ، بازدید دیروز: 16 ، کل بازدیدها: 482449

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ