سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ولی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 89/1/31:: ساعت 9:58 صبح

سلام

فرمودند...

چه‏طور حضرت‏شان -سلام الله علیها-
شب قبل با شنیدن
«یا دهر اف لک من خلیل
کم لک بالاشراق و الاصیل
من صاحب او طالب قتیل
و الدهر لا یقنع بالبدیل
و انما الامر الى الجلیل
و کل حى سالک سبیلى »
چنان بی‏تاب شدند؛ بی‏تاب‏شدنی.
چه اتفاقی افتاد که حضرت‏شان -سلام الله علیها-
شدند ولی؟
همه جریانات فردا را مدیریت کردند.
دوران اسارت را رهبری نمودند.
تا آنجا که در مقابل امپراطور آن زمان فرمودند:
«انی استصغرک»
همون کوچیک می‏بینم‏ت خودمون.

و فرمودند که
«امریکا هیچ غلطی نمی‏تواند بکند»
یک جلوه‏ای از همان ولایت‏ه.
*

سلام خدا بر حضرت ابوطالب
و سلام خدا بر حضرت زینب.

یا علی

- - - - - -
+ و فرمودند (وب‏لاگ‏نویسی) به چه دردی می‏خوره؟!؟ یعنی جمع‏ش کن بساط رو. برو به کار و زندگی‏ت برس.
و این چنین بود که آخرین پست این خراب‏آباد رقم خورد.
++ یه چندتا پست نیمه‏کاره تو صف انتشار داشتم که بدون بازبینی آزادشون کردم.
+++ اگه در طول ماه‏های آتی کارهای زندگی‏م رو روال افتاد، شاید یه جای جدید راه انداختم که قاعدتاً همین‏جاها معرفی‏ش می‏کنم. خواستید ماهی یه بار یه سری بزنید.
++++ اون قسمت «مطالب خوبی که دیده‏ام» ازطریق گودر معمولاً به‏روز می‏شه و اگه مشتری‏ش هستید می‏تونید روزی یه بار به‏ش سر بزنید.
+++++ از همه تشکر و ابراز شرمندگی و طلب حلالیت. در پناه حق


اسفند

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/12/11:: ساعت 12:0 صبح

سلام.

هنوز از باده‏ی میلاد پیام‏آور حق سیراب نشدیم. خدایا مددی.
*
اسفند ماه خاصی است برای‏م.
ماه آخر زمستون،
ماه قبل بهار،
ماه تحول،
لطافت،
ماه رهایی از دغدغه‏های سال.
اسفند رو دوست دارم
به‏خاطر همه کسانی که تو این سال‏ها لطف‏شون رو به‏م مرحمت کردن.
بیش‏تر از همه پدر و مادرم.
ام‏سال هم که تولد رئیس دین و مذهب‏مون تو این ماه‏ه.
خدا رو شکر.
**
ام‏شب رهام کردی،
درست همون وقتی که باید.
باورم نمی‏شه که حضرت‏ش دعای هر روزه‏م رو مستجاب کرده باشه؛
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا،
یا امام الرئوف،
اطلبنا عند قبرک.
السلام علیک و رحمه الله و برکاته.
***
چه‏قدر به یه سفر نیاز داشتم،
بیش‏تر از هر وقت،
بیش‏تر از هر ماه.
دوست دارم هر ماه برم سفر.
اما دوست دارم اسفندها بیش‏تر برم سفر،
دوبار، سه‏بار.
یکی از یکی دوست‏داشتنی‏تر.
برای هر کدوم‏شون باید یه عمر انتظار بکشی.
اما ام‏سال بیش‏تر از همه،
دل‏م برای خوزستان تنگ می‏شه.
خوش به حال‏ت آسید محمد مهدی،
خوش به حالت میرحامد عزیز،
خوش‏به حالت آقا علیرضای راصد،
خوش به حال همه کسانی که ام‏سال چشم‏شون به هویزه و دوکوهه،
دهلاویه و فکه،
شلمچه و طلائیه،
شوش و دزفول و اندیمشک،
اروند و کرخه و دز
روشن می‏شه.
هیچ وقت ماکارونی شب آخر اردوگاه لشکر 10 اندیمشک رو یادم نمی‏ره،
و پیاده‏روی عصرگاهی دز رو،
و فلافل و سمبوسه محله عرب‏نشین پشت علی‏بن‏مهزیار،
و دعوای لب کارون،
و خبر خوب هویزه،
و سردار مسجدی.
...
****
اسفند فصل پروازه.
کاش به ما هم پروبالی بدن از جنس نور و ایمان.

حلال‏مون کنید.

یا علی


ماهی‏ها و ماهی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/8/19:: ساعت 12:39 صبح

سلام.

... فرمود بشنو و حفظ کن.
ای هرثمه، اینک وقت رحلت من به‏سوی خدا ... رسیده؛
این یاغی تصمیم گرفته مرا به‏وسیله انگور و انار زهرآلود مسموم کند.
وقتی که مردم، مأمون می‏گوید: من به‏دست خود او را غسل می‏دهم.
در خلوت از جانب من به او بگو: متعرض غسل و کفن و دفن من مشو
که آن غذابی که تاکنون تأخیر افتاده و برای آخرت تو مهیا است در دنیا به تو می‏رسد.
در جای بلندی از عمارات خود نزدیک جای غسل من برای مشاهده اوضاع می‏نشیند.
تو هم هیچ متعرض غسل من مشو تا ببینی خیمه سفیدی در کنار خانه زده شد.
آنگاه مرا با جامه‏هائی که پوشیده‏ام ببر در خیمه بگذار و خود پشت خیمه بایست.
دامن خیمه بالا مزن که اگر مرا ببینی، هلاک شوی.
مأمون ازبالای بام بر تو مشرف می‏شود و می‏گوید:
ای هرمثه، مگر تو نگفتی امام را جز امام غسل نمی‏دهد!
پس که حضرت رضا -علیه السلام- را غسل می‏دهد
با این که فرزندش محمد در مدینه است و ما درطوس‏ایم؟
... اگر علی بن موسی را در مدینه می‏گذاشتی،
پسرش محمد او را آشکارا غسل می‏داد
و اکنون هم غیر از او غسل‏اش نمی‏دهد.

وقتی که خیمه برداشته شد می‏بینی که مرا کفن کرده‏اند.
بدن را در تابوت گذار و حمل کن.

هنگام قبرکندن می خواهد قبر هارون را قبله قبر من قرار دهد.
هرگز این ممکن نیست و هرچه کلنگ زنند در زمین اثر نکند.
موقعی که کوشش خود کردند و به اشکال برخوردند،
بگو خودش فرموده کلنگی در جلو قبر هارون بزنید.
چون آنجا کلنگ زدند قبر کنده و ضریح (گودال وسط قبر) آماده پیدا شود.
مرا پائین نبر تا آب سفیدی از ضریح بجوشد و قبر را پر کند.*

سپس یک ماهی به‏طول قبر پیدا شود و به‏اضطراب آید.
صبر کن تا آن ماهی ناپدید شود و آبها فرو رود.
آنگاه مرا در قبر میان ضریح گذار.

مگذار کسی خاک بیاورد بر من بریزد که قبر خود پر می‏شود...

گریان و محزون بیرون شدم، و مثل مار روی تابه بی‏تاب بودم
و جز خدا کسی از دل من خبر نداشت...

* حضرت به اباصلت این‏طور فرموده بودند: «در آن آب ماهی‏های کوچکی ظاهر می‏شوند. این نان را که به تو می‏دهم برای آنها خرد کن. آنها نان را می‏خورند. سپس ماهی بزرگی ظاهر می‏شود و تمام آن ماهی‏های کوچک را می‏بلعد و بعد غایب می‏شود.»

#

هر آنچه امام -علیه السلام- به هرثمه درباره شهادت خود
و مراسم تدفین‏اش فرموده بود، موبه‏مو اتفاق افتاد.
پس از مدتی مأمون هرثمه را خواست و به او گفت:
آن چه را که از امام رضا -علیه السلام- درباره وجود سم در انگور و انار شنیده است، بازگو کند.
هرثمه شروع به گفتن کرد و مأمون یک دفعه صورت‏اش زرد می‏شد و یک دفعه قرمز...
وای بر مأمون از خدا، وای بر مأمون از رسول خدا، وای بر مأمون از فاطمه زهرا،
وای بر مأمون از حسن و حسین، وای بر مأمون از علی بن الحسین، وای بر مأمون از محمد بن علی،
وای بر مأمون از جعفر بن محمد، وای بر مأمون از موسی بن جعفر،
وای بر مأمون از علی بن موسی الرضا.
به خدا سوگند این ضرری آشکار است.

و مأمون به هرثمه گفت که گفته‏های امام رضا را پنهان نگاه دارد و آن را فاش نسازد
و قول خدا را خواند که می‏فرماید:
یستخفون من الناس و لایستخفون من الله
آنها زشت‏کاری خود را از مردم پنهان می‌دارند؛ اما از خدا پنهان نمی‌دارند،

و هو معهم اذ یبیتون ما لایرضی من القول و کان الله بما یعملون محیطاً...**
و هنگامی که در مجالس شبانه، سخنانی که خدا راضی نبود می‌گفتند،
خدا با آنها بود. خدا به آنچه انجام می‌دهند، احاطه دارد.

** آیه 108 سوره نساء

##

حلال بفرمایید.

یا علی

- - - - - -
+ برخی منابع: «حدیقه الشیعه» مرحوم مقدس اردبیلی، سایت دانش‏نامه رشد (+ و +)، سایت پای‏گاه تخصصی امام رضا -علیه السلام- (+) و سایت اندیشه قم (+)
+ امیدوارم در این چند روزه هیچ نوع اینترنتی گیرم نیاد. لااقل شما هم نفسی بکشید.
+ خوش‏حال می‏شم در مورد مشکلات فرهنگی دانش‏گاه، به‏خصوص بحث حجاب، راه‏نمایی کنید. پست قبلی که یادتون هست.


لبیک

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/5/1:: ساعت 1:6 صبح

سلام.

1- ان‏شالله قراره پنج‏شنبه نصف شب یا جمعه صبح حرکت کنیم،
تا خدا چی بخواد.
حلال بفرمایید.
ان‏شاءلله که بتونم خوب استفاده کنم.
ان‏شاءالله که نایب‏الزیاره خوبی باشم.
ان‏شاءالله که شیطون گول‏ام نمی‏زنه بخوام از اونجا هم آپ کنم.

2- این روزها هر کی یه نکته‏ای می‏گه درباره تجربه‏ی سفرش،
یا در مورد مکان و موقعیتی خاص که باید یادم بمونه و یادش کنم.
و البته چون از اول می‏دونم که یادآوری اینها از حد حافظه‏ام خارج‏ه،
زیاد سعی نمی‏کنم در ذهن‏ام نگه‏شون دارم.
امیدوارم به‏موقع اون حرف‏ها یادم بیاد.
به‏خصوص سفارش‏های دعای دوستان.

3- وقتی می‏بینی خودش اسم‏ات رو نوشته،
تو قرعه‏کشی هوات رو داشته،
به ناز و نوزت توجه نکرده،
کارهای ثبت نام‏ات رو ردیف کرده،
پول سفر رو هم‏آهنگ کرده،
کارهای باقی‏مونده رو هم جمع و جور کرده،
دیگه فقط می‏مونه بری ببینی چی کارت داره.
ان‏شاءالله خیره بعد این همه سال.
فقط امیدوارم برای استفاده بردن توقع مالایطاق نداشته باشه.
آخه اگه ما قرار بود اونجا بنده خوبی باشیم که تا حالا بودیم دیگه.
فقط امیدمون به رحمت‏ات و مغفرت‏ات‏ه،
اون هم به مسیئین.

4- لبیک...

یا علی


غیبت

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/29:: ساعت 6:33 عصر

سلام.

سفر نزدیک شده و کارها روی هم تل‏انبار. یکی از سخت‏ترین کارها هم حلالیت گرفتن‏ه که بعید می‏دونم زیاد توش موفق باشم. اول برای بار چندم از همه‏ی خوانندگان عزیز عاجزانه طلب حلالیت می‏طلبم و امیدوارم که در این سفر لیاقت نایب‏الزیاره بودن رو خدا نصیب‏ام کنه. دوم شاید دیگه وقت نشه اینجا بنویسم. ان‏شالله دو هفته‏ای از دست‏ام راحت خواهید بود. شاید هم یکی دو پست دیگه نوشتم. سوم سال پیش یه مطلبی درباره معرفی رشته مهندسی مکانیک نوشتم. ام‏سال که دیگه احتمالاً فرصت نمی‏شه به‏روزش کنم. اگه لازم شد همون پست قبلی رو ببینید +. چهارم یکی از مواردی که حلالیت‏طلبیدن توش خیلی سخت‏ه غیبت‏ه. برای همین این مطلب رو از سایت بلاغ می‏ذارم، شاید لااقل برای خودم کمی مفید باشه. پنجم ان‏شالله این مبعث و روزهای دیگه واقعاً برامون عید ترک گناه باشه که شاه‏کلید همه چیز همین ترک گناه‏ه.
- - - - - -

«
الغیبه جهد العاجز (حکمت 461 نهج‏البلاغه)
ترجمه: غیبت‏کردن، آخرین تلاش آدم ناتوان است.

شرح: غیبت‏کردن، پشت سر کسى سخن‏گفتن، بدگویى کردن و براى او عیب و ایراد شمردن.
و این از زشت‏ترین و ناپسندترین عیب‏هایى است که بعضى از افراد دچار آن هستند.

کسى که غیبت می‏کند، بدون شک آدم ناتوان و بى‏جرئتى است.
زیرا همین که مى‏نشیند و پشت سر دیگران بدگویى مى‏کند،
نشان مى‏دهد که جرئت ندارد با آن افراد روبرو شود،
و حرف خود را، پیش روى آنها بر زبان آورد.
و چون در خود، قدرت و جرئت روبروشدن با آن افراد را نمى‏بیند،
آخرین تلاشى که مى‏تواند به‏کار ببرد،
این است که به‏وسیله‏ی بدگوئى کردن در پشت سر، انتقام خود را از آنها بگیرد
و به‏اصطلاح دل خود را خنک کند.

حال آن که یک مسلمان مؤمن واقعى،
اگر نسبت به کسى ایراد و انتقادى داشته باشد،
باید براساس جرئت انسانى و اخلاق اسلامى، رودروى آن شخص،
ایراد و انتقاد خود را بر زبان آورد،
بدون ترس و واهمه، او را امر به معروف و نهى از منکر کند.

اگر هم ایراد و انتقادش درست نباشد و فقط از حسارت و تنگ‏نظرى سرچشمه گرفته باشد،
هرگز نباید پشت سر کسى که از او شایسته‏تر بود و به پیشرفت و ترقى رسیده است،
بدگویى کند و خود را در جامعه، رسوا و بى‏اعتبار سازد.
»

یا علی


تبلیغ و تزیین

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/14:: ساعت 12:48 صبح

سلام.

1- امروز یه جلسه توجیهی حج داشتیم و بعدش هم به‏طرز حیرت‏آوری جرأت فرموده، تک و تنها رفتیم واکسن زدیم. جلّ الخالق!

2- یه مجموعه‏ی چهار جلدی نهاد برامون فرستاده بود، یه 13 جلدی اداره کل امور فرهنگی وزارت علوم، یه مجموعه‏ی جدید هم نهاد به‏اش اضافه کرد. الحمدلله ما که از این داستان‏ها و اشعار چیز زیادی سر در نیاوردیم، نشستیم یه دور دیگه کتاب اعمال آقای فلاح زاده رو بخونیم. شاید یه دور دیگه هم لازم بشه. البته هنر کردیم رفتیم یه حمد و سوره هم درست کردیم خیر سرمون. خدا به‏خیر بگذرونه. از خوانندگان عزیز هم تقاضای عاجزانه می‏شه که حلال‏مون کنید.

3- مطلب زیر نکته‏ی جالبی‏ه از جلد اول اون مجموعه‏ی 13 جلدی درباره‏ی گفت‏گو با مسلمانان دیگه و تبلیغ با نام «نسیم تفاهم؛ راه‏بردها و روش‏ها».
- - - - - -

از قول حضرت رسول(ص):
«بعثتُ داعیاً و مبلّغاً ... و خلق ابلیس مزیّناً»
در تزیین، بدون توجه به عمق و باطل یک امر،
آن را به دیگران دیکته می‏کنند.
اما مبلّغ تنها درصدد ترویج حق و حقیقت است
و به باطن امر بیش از ظاهر آن توجه دارد...

یا علی

- - - - - -
+) 13 رجب
+) از آقای حسن‏زاده
+ و ++) «ماه رجب و ملک داعی» و «قصد قلبی و زحمت جوارحی»
+) اندازه‏ی جدید و قدیم
+) سی‏صد آیه برای تو
+) این خانه بی‏دلیل ترک برنداشته است...


لباس

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/3/11:: ساعت 1:14 صبح

سلام.

1- پدر بزرگ‏وار پرسیدند: - کی می‏خوای بری؟
- حالا معلوم نیست، یعنی نمی‏دونم. چه فرقی می‏کنه.
- آخه باید آماده شی، لباس‏ات رو جور کنی.
- لباس؟!؟
- آره دیگه، لباس احرام.

مثّ اینکه جاخورده باشم گفتم: مگه لباس می‏خواد؟
اینجا مادر عزیزتر از جان هم وارد بحث شدند که - چه‏قدر بی‏خیالی.
مثّ کسی که جواب سؤال رو بدونه و بخواد فقط وقت تلف کنه پرسیدم:
- مگه عمره هم لباس احرام می‏خواد.
و همون جواب مورد انتظار رو شنیدم که
باید لخت ِلخت بشی و با دو تیکه پارچه سفید خودت رو بپوشونی...

2- حدود 50 روز دیگه قراره ببرندمون مدینه.
همون وقتی که حضرت حسین(ع) و عباس(ع) و سجاد(ع) به‏دنیا می‏آن.
این رو وقتی فهمیدم که سه روز بود سایت مربوطه باز نمی‏شد،
تا وقتی به‏صرافت نبأ خوندن صبح‏گاهی افتادم.

3- کاش مثّ مشهد و جهادی‏های قدیم قبل سفر یه حالی به‏وجود بیاد.
حاج آقا یه‏بار تو یه هیئتی صحبت می‏کردن که هیئتی‏هاش داشتن می‏رفتن کربلا.
می‏گفتن بزرگ‏ترین چیز اینه که بتونید قبل سفر حلالیت بگیرین،
این ارزش‏اش از خود سفر بیشتره.

و چه سخت‏ه وقتی به حال و روز خودت نگاه می‏کنی و ظلم‏هایی که کردی.
خدایا کمک کن بتونم.

یا علی

- - - - - -
حج‏رفتن یعنی... از خودت جدا شو و معشوق همین‏جاست...
تیتر افکار یه حاجی
مادربزرگ اوباما هم قرار بوده بره حج!
سکر

-) «اول اینکه: و لباس التقوی ذلک خیر.
دوم اینکه: یادش به‏خیر... چند سال پیش من را هم همین وعده‏ی صادق حضرت امام ششم به عمره مشرف کرد: نبأهای صبح‏گاهی.
سوم اینکه: این جمله‏های پراکنده هر وقت صحبت از حج می‏شود به ذهن‏ام می‏آید:
...واتمّوا الحجّ و العمره لله...
من تمام الحجّ لقاء الامام.
کعبه آن سنگِ نشانی ست که ره گم نشود/حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست!
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد/ که خاک می‏کده‏ی عشق را زیارت کرد
مقصود تویی کعبه و بت‏خانه بهانه...
حج: آهنگ، قصد، حرکت و جهتِ حرکت
میقات یعنی محلّ بال‏بال‏زدنِ کبوتر!!!»

کاش نائب الزیاره خوبی باشم.


شمّ و منطق

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/12/12:: ساعت 12:0 صبح

سلام.

این رو تهران نوشتم و گذاشته بودم تو نوبت. حالا امروز از اینترنت حرم آپ‏اش می‏کنم. برای اینکه بدونید یاد همه هستم.
- - - - - -

هرچی آدم پخته‏تر می‏شه
بیشتر می‏تونه شمّی عمل کنه تا منطقی.
البته هیچ وقت نباید از وساوس نفس اماره خود رو در امان دونست.

اما این برای آدم خام واقعاً خطره.

دقیقاً هم مشکل اینجاست که هیج‏وقت آدم نمی‏تونه بگه که کاملاً پخته شده،
اصلاً یکی از راه‏های وسوسه شیطون هم دادن اعتماد به‏نفس زیادی به آدم‏ه.
فکر کنم بیشتر تصادف‏ها رو آدم‏های باتحربه باعث می‏شن.

اما نکته‏ای که هست اینکه
اگه یه آدمی که سرش به تن‏اش می‏ارزه
بدون منطق خیلی قوی به‏مون گفت چنین و چنان،
یهو داغ نکنیم و به‏اش پشت کنیم.
شاید اون داره تو خشت خام چیزهای خفن می‏بینه.

یا علی

- - - - - -
دعا کنید از این 24 ساعت باقی‏مونده از حرم آقا استفاده کنم و هی نشینم پشت نت!

راستی یادم افتاد پست قبلی رو واسه چی نوشته بودم؛ برای حلالیت. حالا حلال کنید دیگه.


کشکول 2

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/9/12:: ساعت 9:48 صبح

سلام.

1- حکایت «عقل و دل» در حال بررسی است؛
بذارید پخته که شد عرض کنم.

2- پست «گاو وحشی و اهلی» یادتون‏ه؟
همون دوست ما یه مثل قشنگ دیگه هم داره (عبارات مال حقیره).

می‏گه یه بازاری هیچ‏وقت مغازه‏اش رو نمی‏ده دست بچه‏ی مشنگ‏ش.
حاضره ماشین 100میلیونی بندازه زیر پاش و بفرست‏ش دختربازی،
ولی کاسبی میلیاردی رو به باد نده.

بعد می‏گه بزرگ‏ترین خیانت رو به مملکت امیرکبیر کرده!
سهم آقازاده‏ها رو از خزانه قطع کرد،
آقازاده‏ها اومدن تو کارهای مدیریتی.
برای منفعت خودشون گندزدن به منفعت مملکت.

3- وقتی یکی زنگ می‏زنه و وسط صحبت قطع می‏شه،
یا قرار می‏شه چند دقیقه‏ی دیگه دوباره زنگ بزنه،
خوب نیست تو خودت رو شیرین کنی و به‏ش زنگ بزنی.

اگه لازم باشه،
وقتی یه بار زنگ زده حتماً خودش دوباره پی‏گیری می‏کنه.
لابد یه کار واجب‏تر پیش اومده،
شاید پشیمون شده‏باشه حرف‏ش رو به تو بزنه.

4- این جناب «نوع نخلوق: انسان» مطلبی درباره‏ی دعاکردن فرموده‏بودند،
یاد مرحوم سیبویه افتادم.

اواخر عمرشون یکی دوباری فیض منبرشون رو بردم
(شاید روضه‏ی اول ماه منزل آقای ضیاءآبادی بود
که خدا به ایشون هم سلامتی و عزت دهاد).
یکی از تیکه کلام‏هاشون دعا برای این و اون بود؛
مثلاً می‏گفتن من هر روز برای فلانی فاتحه می‏خونم؛
حالا طرف شاید 50 سال بود مرده بود.
و تو همین یکی دو جلسه‏ای که من زیارت‏شون کردم
ان‏قدر این فلانی‏ها رو یاد می‏کردند که تعدادشون از شماره رد می‏شد.

کار جناب «نوع مخلوق: انسان» درست‏ه،
وقتی اسم آدم‏ها رو بنویسی وقت
حلالیت‏طلبیدن می‏دونی چه‏کاره‏ای.

ای خدا، امان از حلالیت‏طلبیدن؛
اون هم تو کثافت‏کاری‏هایی که اصلاً جبران‏ناپذیره،
بخصوص اهانت به مؤمن ...

5- متن اس.ام.اس.
«برای آزادسازی غزه از محاصره
14 صلوات بفرستید.
به دیگران هم اطلاع دهید.»

یاعلی

- - - - - -
معمای فاجعه‏ی بمبئی

خواب آن شب‏های آرام دگر مُرده

از زبان بدن

صبر

پاورقی 8ام

آیا واقعاً ما در خطریم؟

کاش همه‏ی کارها رو سپرده بودیم به امام رضا(ع)

می‏ترسم هیچ‏وقت بزرگ نشم


نگران

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/2/23:: ساعت 9:15 صبح

سلام.

اگه آدم کیفش وسط یه خیابون شلوغ باز شه و زندگیش بریزه بیرون،
باید بیشتر نگران وسایلش باشه یا نگاه های مردم؟

اگه نگاه ها براش مهمتر بود طرف وسواس نداره؟
وسواس فکری، وسواس خجالت، وسواس آبرو.
مگه اینکه یه خطایی کرده باشه که ازش حیا کنه.

یا علی

- - -
پ.ن.
البته خودبینی و خودخواهی هم بد بلائیه؛
اونجایی که تو بخاطر یه لحظه زودتر رسیدن حق هزارتا آدم رو له می کنی. عمراً بشه از دوتاشون حلالیت گرفت.


<      1   2      


بازدید امروز: 58 ، بازدید دیروز: 16 ، کل بازدیدها: 482283

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ