سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خدا برای‏مان حفظ‏تان کناد

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 89/1/28:: ساعت 12:0 صبح

سلام

بدین‏وسیله
خدمت تمامی علما و اولیاء الهی
مراتب تشکر و قدردانی خود را ابراز می‏داریم
که با حضور خود ما رو از عذاب نجات می‏دهند.
به‏خصوص حضراتی که از ترک تهران صرف‏نظر فرمودند.
کاش هیچ‏وقت از دست‏مان خسته نشوید.
خدا برای‏مان حفظ‏تان کناد.

کاش ما هم سهم استغفار خود را ادا کنیم.

(آیه مبارکه 33 سوره انفال)
و ما کان اللهُ لیعذّبهم و أنت فیهم
و ما کان اللهُ معذّبهم و هُم یَستَغفرون

*
حلول ماه حضرت صدیقه -سلام الله علیها- و دخت‏شان مبارک

یا علی

- - - - - -
+ یه تقاضای کمک. یه مورد داریم، مرد 37 ساله با دو تا بچه که تصادف و ضربه مغزی شدند. بعد هم افسردگی گرفتن و اخراج و بعد هم متأسفانه معتاد شدن. حالا راه‏نمایی می‏خوایم: دکتر خوب اعصاب و روان برای افسردگی‏شون و مؤسسه خوب ترک اعتیاد. خدا خیرتون بده


سه نوع ولایت در قرآن

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/16:: ساعت 1:2 صبح

سلام.

1- سوره‏ی توبه آیه 71:
«و المؤمنون و المؤمنات، بعضهم اولیاء بعض
یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر...»

ولایتی که مؤمنان به یک‏دیگر دارند، دو طرفه است
و جواز امر به معروف و نهی از منکر.

پرانتز(سوره‏ی توبه آیه 67:
«المنافقون و المنافقات، بعضهم من بعض
یأمرون بالمنکر و بنهون عن المعروف...»

منافقین بر یک‏دیگر ولایتی ندارند.
)پرانتز

2- سوره‏ی بقره آیه 257:
«الله ولی الّذین آمنوا یخرجهم من الظّلمات الی النّور
و الّذین کفروا أولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من النّور الی الظلمات...»

ولایت الهی که متناسب با ایمان باعث خروج از ظلمت به‏سمت نور می‏شه.
ایمان هم همان اعمال ایمانی ما است.
هربار که با چشم عملی براساس ایمان می‏کنیم، در آن لحظه مشمول این ولایت هستیم.
اگر لحظه‏ای عمل کافرانه‏ای انجام بدهیم همان لحظه مشمول‏مان می‏شود.
پس هر لحظه‏ی ما جنگی است و انتخابی.
هر لحظه یا به‏سمت نوری یا ظلمات.
خدا نکند کسی کلاً ظلمات بشود.
مانند آیه 95 سوره‏ی توبه (إنّهم رجس) که ظاهراً درباره منافقین است.

3- سوره‏ی مائده آیه 55 و 56:
«إنّما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا
الّذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون...
فأنّ حزب الله هم الغالبون»

ولایت تشریعی.

در مقابل، آیه 51 همین سوره:
«یا ایّها الّذین آمنوا
لا تتّخذوا الیهود و النّصاری أولیاء، بعضهم أولیاء بعض
و من یتولّهم منکم فإنّه منهم...»

اگر ولایت آنها رو قبول کنیم، از آنها خواهیم بود.
* * *

ای خدا، در این ایام البیض ماه رجب،
به‏حرمت معتکفین و خوبان‏ات،
اهدنا الصّراط المستقیم.
صراط الّذین أنعمتَ علیهم،
اونهایی که مورد غضب‏ات نیستند و اونهایی که گم‏راه نیستند.

یا علی

- - - - - -
قبل از لینک‏ها یه سؤال بپرسم؛ کسی منشوری در مورد احساسات و وظایف یک «عمو» سراغ داره؟!؟ شدیداً محتاج راه‏نمایی شده‏ام.

درباره‏ی میلاد
+ و + و +

درباره‏ی اعتکاف
+

درباره‏ی روز پدر
+

لینک‏های زندگی
+ و + و +

-) جناب «ره‏سپار» فرموده‏اند:
«یه آیه دیگه هم هست که خیلی دوست‏داشتنی‏ه: ذلک بان الله مولی الذین امنوا، و ان الکافرین لا مولی لهم. گویا سروری و بالامقامی اهل ایمان از نگاه قرآن امری بدیهی است: این برای این است که خداوند مولای مومنان است، و کافران مولایی ندارند. (فتح-11) چیزی که هنوز باورش نکرده‏ایم...»


اختلاف

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/1:: ساعت 1:35 صبح

سلام.
این روزها دنبال گم شده‏ای هستم که سکینه‏ای پیدا کنم. اینها قسمتی از بیانات آقای جوادی آملی‏ه که یکی از دوستان (که ما رو لایق ندونسته بشناسیم‏اش) به‏مون هدیه‏اش کرده. این هم لینک فایل صوتی‏اش.    
- - - - - -

1- «اختلاف بر سه قسم است:

قسم اول: اختلاف قبل از علم؛
که نظریه‏پردازها آراء و نظرات خود را طرح می‏کنند تا آنچه حق است روشن شود.
این اختلاف ممدوح و مقدس است
مانند اختلاف دو کفه ترازو برای حفظ عدالت.

قسم دوم: اختلاف در اطلاع‏رسانی های ناصواب
و برداشت‏های ناصواب یا مقدمات و مؤخرات و نتایج ناصواب؛
که این با گفتگو، گفتمان و جلسه و تفاهم کاملاً قابل حل است.

قسم سوم: اختلاف به عنوان عذاب الهی است که آن با تفاهم حل نمی‏شود...
اختلافات علمی را باید از مجاری علمی حل کرد و اختلافات اجتماعی را باید از راه عاطفه حل کرد
و این اختلاف تقدیر را با ناله و ضجه و اصلاح بین خود و خدا حل کرد.»

2- خدایا توبه.
به‏حق چمران‏ات ما رو ببخش؛
به‏حق فصل بهارت که رفت و ما بهاری نشدیم؛
به‏حق رجب‏ات که چشمه‏ای است در بهشت،
از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‏تر.
خدا خودت بر ما رحم کن،
امورمون رو اصلاح کن،
و بهترین مصلحت‏مون رو بر ما نازل کن.

یا علی

- - - - - -
درباره‏ی «اسطوره‏ی زندگی‏مان»
+) دکتر فکر می‏کند خدا هم تیمسار است
+) نمره‏ی 21
+) دکتر از چشم طاهره توکلیان


حرف‏های رهبری

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/3/15:: ساعت 1:7 صبح

سلام.

گزیده حرف‏های رهبری و باز هم درباره انتخابات.
- - - - - -

1- «در جمع‏بندىِ توصیه‏هاى امام و شعارهاى امام
و مطالباتى که ایشان از مردم، از مسئولان، از آحاد مسلمانان جهان داشته‏اند،
دو پرچم برافراشته را در دست امام ملاحظه می‏کنیم.
یک پرچم عبارت است از پرچم احیاء اسلام؛
به عرصه‏آوردن این قدرت عظیم و لایتناهى‏ (1-1).
پرچم دوم، پرچم عزت و سربلندى ایران و ایرانى (1-2).»

1-1- «من همین جا به ملت‏هاى مسلمان عرض می‏کنم
اگر امروز شما مى‏بینید که لحن دنیاى غرب در برابر شما نرم‏تر شده است،
این در نتیجه‏ى همین بیدارى عمومى و ایستادگى در دنیاى اسلام است.
وعده‏ى بى‏تخلف خداوند که پیروزى مؤمنان را وعده کرده است، تحقق پیدا نمی‏کند،
مگر درصورتى‏که مؤمنان ایستادگى کنند، پافشارى کنند، جان‏فشانى کنند.
همان مقدارى که این ایستادگى دیده شد، ورق برگشت؛
دنیاى اسلام در مقابل غرب از آن حالت تحقیرشدگى خارج شد.»

1-2- « راه این ملت بزرگ ما که پرورده‏ى بیانات امام و هدایتهاى امام است،
براى رسیدن به اوج اعتلاء و پیشرفت عبارت است از اینکه
این عزت ملى را در همه‏ى عرصه‏ها حفظ کند.
این ملت می‏تواند به اوج اعتلاء برسد، که وقتى یک ملت قوى شد،
اعتلاء مادى و معنوى پیدا کرد، امنیت او هم کامل خواهد شد.
یعنى آسیب‏پذیرى او از بین خواهد رفت...
اگر پیشرفت و عدالت را می‏خواهد، همین راه را باید برود.
خطر بزرگ براى کشور ما جداشدن از مردم است؛
جداشدن از ارزش‏هاى اسلامى است؛
جداشدن از خط مبارک امام است...
استخوان‏بندى مستحکم نظام اسلامى‏اى را که امام آن را به ما یاد داده است، باید حفظ کنیم.

من خدا را شکر می‏کنم که در طول این سى سال،
ملت ایران و مسئولین کشور توانستند به قدر وسع خودشان این راه را دنبال کنند...»

2- «چند کلمه در باب انتخابات بگویم:»

2-1- «از دو سه ماه قبل از این، رادیوهاى بیگانه شروع کردند به
بدنام کردن و مخدوش کردن چهره‏ى انتخابات در کشورمان، براى بدبین کردن مردم.
گاهى گفتند: این انتخابات نیست، انتصابات است.
گاهى گفتند: این یک بازى کنترل شده‏ى درون حکومت است؛
گفتند: این کاندیداها خودشان دارند بازى میکنند؛
نامزدهاى مختلف که مى‏بینید با هم اختلاف نظر دارند، اینها همه ظاهرسازى است، بازى است.
گاهى گفتند: در انتخابات قطعاً تقلب انجام خواهد گرفت...
بدانید؛ با مردم‏سالارىِ شما مخالفند.
دشمن با همین حضور شما، با همین انتخاب شما مخالف است...
آنها دارند امید را از مردم میگیرند.»

2-2- «علاقه‏مندان این نامزد نمی‏توانند اعتراض کنند به علاقه‏مندان آن نامزد...
نه، این جزو افتخارات کشور ماست.
افراد گوناگون مى‏آیند؛ با منش‏هاى مختلف، با سلائق مختلف، با شیوه‏هاى گوناگون کار...
یک عده این را مى‏پسندند، یک عده آن را مى‏پسندند... این خوب است...
بعضى‏ها از این طرفداران متعصب هم هستند،
خیلى علاقه‏مند سرسختند به آن نامزد خودشان.
خیلى خوب، باشند، حرفى نیست...
اما مؤکداً میگویم: مبادا این خیابان‏گردى‏ها به مقابله، به مجادله، به درگیرى بینجامد؛
مواظب باشید. اگر کسى دیدید که اصرار بر اغتشاش و درگیرى دارد،
بدانید او یا خائن است، یا بسیار غافل است.»

2-3- «خودِ نامزدهاى محترم هم مراقب باشند.
نمى‏پسندد انسان که ببیند یک نامزدى، چه در نطق‏هاى تبلیغاتى، چه در سخنرانى،
چه در تلویزیون، چه در غیر تلویزیون،
براى اثبات خود متوسل بشود به نفى آن دیگرى... به نظر من این درست نیست...
سعى کنید این در چهارچوب‏هاى درست شرعى و دینى انجام بگیرد...
در این اظهارات، جورى نباشد که منتهى بشود به ایجاد دشمنى...
نگذارید این به اغتشاش منتهى بشود.»

2-4- «بنده در این انتخابات یک رأى بیشتر ندارم،
آن رأى را هم به نظرم می‏رسد که کسى به طور مشخص نمیداند...
من به کسى نمی‏گویم، نگفته‏ام و نخواهم گفت
به چه کسى رأى بدهید، به چه کسى رأى ندهید.»

3- «خداى متعال با آن ملتى است که مى‏اندیشد، تصمیم می‏گیرد،
انتخاب می‏کند، و براى خدا و در راه خدا به آن انتخاب عمل می‏کند.

 پروردگارا! برکات خود و رحمت خود را بر این ملت نازل کن.»

الهی آمین

 

4- از نزدیکان آقای مهدوی کنی پیامک فرستاده‏اند:
«آیت الله مهدوی کنی شایعه انصراف از حمایت از
دکتر احمدی نژاد را تکذیب کردند.
اما در حاشیه مراسم سال‏گرد امام(ره)،
حضوراً به وی نسبت به نام‏بردن از اشخاص در مناظره ابراز ناراحتی کرند.»

5- خدا بهترین مصلح‏مان را برای‏مان نازل کند.

یا علی

- - - - - -
درباره‏ی آقای هاشمی


دعای خفن

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/12/1:: ساعت 11:22 عصر

سلام.

ظاهراً این چند روزه قراره به بهانه‏های مختلف بعضی از دوستان وب‏لاگی رو از نزدیک ببینم.
امروز به‏طرز معجزه‏آسا و غیرمنتظره یکی از این بزرگ‏واران رو دیدم. صحبت‏های خوبی فرمودند. گفتند که تا چند ساعت پیش داشتن اون دو تا پست «رابطه شخصی و جای‏گاهی + و ++» رو می‏خوندند و وقت نشده نظر بذارن. شب که اومدم دیدم نظر مفصل و به‏جایی فرموده‏اند که بی‏کم و کاست اینجا می‏آرم.
- - - - - -

«سلام به سلام عزیز.
تجربه‏های خودم را در مورد رابطه و دوستی براتون می‏نویسم، شاید مفید باشه.

 

1- گاهی تو شلوغی خیابون یا توی اتوبوس شرکت واحد
نگاه آدم به چهره‏ای می‏افته که انگار سال‏هاست اون رو می‏شناسه،
با اینکه هرگز این آدم رو قبلاً ندیده
و برعکس گاهی چند سال با کسی هم‏کلاس، هم‏سایه و حتی فامیل هستی
ولی انگار با این آدم هیچ‏وقت آشنایی نداشته‏ای.

فکر می‏کنم علت‏اش اینه: معمولاً حالات عاطفی و افکار ما
در چهره و رفتار ما اثر می‏گذاره.
یعنی آدم حسود یا خشن را معمولاً از رفتارش می‏توان شناخت.
وقتی یک چهره به‏نظر ما محبوب و دوست‏داشتنی است،
علت‏اش می‏تواند یک‏سانی ما و طرف مقابل ازنظر شخصیتی باشد.

 

2- دوست‏داشتن یک طیف وسیع است؛ مثل طیف نور یا صوت.
همان‏طور که در طیف نور یک محدوده‏ی فرکانسی به نور قرمز
و محدوده‏ی دیگر به رنگ سبز تعلق دارد،
در طیف دوست‏داشتن محدوده‏ای به مادر، محدوده‏ای به طبیعت، محدوده‏ای به همسر و... تعلق دارد.
البته همان‏طور که بعضی به‏علت اشکال در بینایی بعضی رنگ‏ها را تشخیص نمی‏دهند
ممکن است کسانی نسبت به درک یکی از این علایق ناتوان باشند.

 

3- همان‏طور که بعضی نورها نامرئی و خطرناک هستند،
ممکن است بعضی دوست‏داشتن‏ها نامرئی یا خطرناک باشند.
فکر می‏کنم این دوست‏داشتن‏های خطرناک همان‏هایی هستند که حرام شده‏اند.

 

4- بعضی دوست‏داشتن‏ها اگر به انحراف بروند خطر ناک می‏شوند
و بعضی وقتی به افراط بروند.

 

5- جنس مخالف معمولاً جالب، جذاب و دوست‏داشتی است.
خوب خدا این‏طور خواسته.
در ملاقات با جنس مخالف غدد خاصی شروع به فعالیت کرده
و با ترشحات خود سیستم عصبی را برای رابطه با جنس مخالف تلطیف و آماده می‏کنند.
نو جوان‏ها ممکن است به این احساس پاسخ  قوی و سریعی بدهند
که به اصطلاح عشق زمینی یا جوانی خوانده می‏شود
و معمولاً با جدایی و فراموشی مشکل حل می‏شود.

 

6- در افراد عاقل‏تر،
عوامل عقلانی مثل علم و حکمت سیستم عصبی‏شان را تحریک می‏کند
و به محدوده‏ی بالاتری از طیف دوست‏داشتن دست‏رسی پیدا می‏کنند
که ماندگاری بیشتری نیز دارد.»
(این رو من نفهمیدم یعنی چی.)

 

«7- امیدوارم خداوند همسری نصیب‏تان کند که
همه‏ی محدوده‏های مفید و مجاز طیف دوستی را به شما هدیه نماید.»

(چه دعای خفنی)

یا حسین شهید

- - - - - -
+ یه درخواست کمک؛
دو هفته پیش از روستای داهوئیه زرند تماس گرفتند که سه تا از خانم‌های روستا احتیاج به دوا دکتر دارن.
ظاهراً با 360 هزار تومان ناقابل مشکل‌شون حل می‌شه. خانم عرب‌پور (ده‌دار داهو) می‌گفتن مثل مکه‌رفتن می‌مونه.
خدا رو شکر فعلاً 120تاش جور شده.
شد 170تا. (یک‏شنبه 4 اسفند 87) زنگ زدم به خانم عرب‏پور. قرار شد درمان یکی‏شون شروع شه تا بقیه پول جور شه ان‏شالله.
(چهارشنبه 7 اسفند 87) خدا رو شکر 360تاش پر شد.

++ این مطلب رو صاحب‏اش، خودشون با اصلاحات لازم گذاشتن تو وب‏لاگ‏شون. خواستید اونجا رو هم ببینید.


سرما

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/11/16:: ساعت 11:57 عصر

سلام.

«هوا سرد است،
برای بی‏سرپناه‏ها دعا کنیم.»

این رو یه حاج آقایی 11 شب اس.ام.اس. کردن.

یا حسین شهید


دل‏تنگی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/11/14:: ساعت 9:47 صبح

سلام.
توجه: برای کسانی که مثل حقیر بیماری قلبی دارند (به‏خصوص دارندگان قلب‏های باتری‏دار)،
خواندن این متن توصیه نمی‏شه. به جون خودم!
- - - - - -

دیروز غروب دوست عزیزمون هوایی شده‏بود.
بهانه می‏گرفت و نمی‏ذاشت کار کنیم.
دستش رو گرفتم ببرم تو نمازخونه یه دراز بکشه تا نماز.
هوای بارونی و بهاری که به‏اش خورد هوش از سرش پرید،
گفت بیا بریم قدم بزنیم.
گفتم ای کلک. حالا که از کار انداختیمون و هوس خواب هم نداری
لااقل بیا بریم یه سر به آقا سید بزنیم.
از شانسش در اتاق آقا سید قفل بود.
چاره‏ای نبود،
رفتیم پیاده‏روی.

گفت ببین،
اگه با فلانی یا فلانی ازدواج کرده‏بودی
الآن عزب دور خودت نمی‏چرخیدی،
من هم نمی‏تونستم سر کارت بذارم.

گفتم ولمون کن بابا.
پس اومدی دوباره بهونه بگیری.
ساکت شدم.
راه می‏رفتیم و باز هم شروع می‏کرد.

گفتم اصلاً چه فرقی می‏کنه؟
یعنی فرق می‏کنه ها، ولی چقدر؟
دل آدم که از بیرون آروم نمی‏شه.
آرامش باید از دلت بجوشه.
اصلاً مگه غیرخدا آرامش می‏تونه بیاره؟
آیه سوره توبه یادم اومد،
مگه نه اینکه همین زن ممکنه یه جایی واسه خودش باز کنه؛
جوری که محبوب‏تر از خدا و رسول و جهادش بشه.

گفتم ببین،
بیا بچسبیم به خدا.
یعنی راه دیگه هم نداریم.
اون هم اگه خودش بخواد بِشِد می‏شِد!
(به لهجه اصفهانی)
* * *

حسین می‏گفت
بابا هیچ فرقی نکرد.
گفتم می‏گن نماز متأهلی چنین و چنانه.
می‏گفت نه آقا. واسه ما که توفیری نداشت.

سید هم حرفش همین‏ها بود دیگه.
همین که آدم باید آدم باشه.
آدم کثیف، زن هم بگیره بدتر می‏شه.

نمی‏دونم.
می‏دونید که شهید favorite من امیری مقدمه،
یه سالی تو نمایشگاه ازش خوندم که
مثلاً خدایا خیلی باحالی که من رو تا حالا شهید نکردی،
گذاشتی خوب شم و پاک شم.
ولی حالا دیگه کارمون رو ردیف کن.
و با اون همه فعالیتش دیرتر از خیلی‏ها شهید شد.
* * *

خداجون،
من نمی‏گم چیکار کن،
یعنی نمی‏دونم و نمی‏تونم چیزی بگم.
فقط ازت می‏خوام ولم نکن، اوکی؟

یا حسین شهید

- - - - - -
این هم یه پست سفارشی برای یوسف خان عزیز که نگه وبلاگت زیادی جدیه.


جوان‏مردی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/10/24:: ساعت 9:54 صبح

‏سلام.

1- نصفه شبی سه تا بچه پریدن تو اتوبوس.

تو جیب هم‏دیگه دنبال بلیط می‏گشتن که
راننده گفت پسر جون پولی‏ه؛
100 تومان.

بچه‏ها یه‏وری شدن که برن پایین،
راننده صداشون کرد و تا مقصد رسوندشون.

2- ظهر تاسوعا نشسته‏بودیم تو یکی از هیئت‏های شلوغ منتظر سخن‏ران.

پسر بچه حداکثر سه ساله لباس‏های مشکی خوش‏گِل
و سربند سبز بسته‏بود و باباش ازش عکس می‏گرفت.
قرآن رو که شروع کردند به خوندن از باباش پرسید:
بابا کی مُرده؟
و مدام تکرار می‏کرد سؤال‏ش رو
و باباه هم مونده‏بود چی بگه.
و من هم ...

3- تو ماشین از امیرحسین پرسید:
تو که این همه هیئت داری و می‏ری بگو ببینم امروز چه روزی‏ه؟

مثل بچه مدرسه‏ای‏ها گفت: روز تاسوعا.
در این روز جنگی اتفاق نیفتاده،
امروز برای حضرت عباس(ع) امان‏نامه آوردند و ایشون قبول نکرد.

دیدم اگه از من پرسیده‏بود نمی‏تونستم به این خوبی بگم.

روز تاسوعا نمی‏خواستند به حضرت عباس(ع) امان بدن،
روز تاسوعا می‏خواستند حضرت حسین(ع) رو تنها کنن،
روز تاسوعا می‏خواستند کمرش رو بشکونن.

کاش ما هم سر بزن‏گاه پشت امام‏مون رو خالی نکنیم.

4- با ارامنه مصاحبه می‏کردند؛

می‏گفت امروز روز شش ژانویه است و روز عید ما،
اما به احترام محرم و حضرت حسین(ع) عید نگرفتیم...

یا حسین شهید

- - - - - -
در راستای پ.ن. ** پست قبل، این افاضات را هم از جناب انصاری‏فر ببینید:

«خدا را شاکر هستم که به من لطف کرد و این مسئولیت خطیر را بر دوش من نهاد، معتقدم آقا امام زمان(ع) نسبت به این جلسه و مسئولیت مدیریت در باشگاه پرسپولیس عنایت و توجه دارند. چرا که این مسئولیت با دل و روح مردم سروکار دارد.»

خدایا! دیگه بقیه‏ات رو بفرست!


باز هم غزه

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/9/26:: ساعت 11:20 صبح

سلام.

1- از غزه چی بگیم که دل‏مون خون‏ه.
این شب عیدی یادشون باشیم.

آه غزه ... کو برادرهای من!

حرام است ... ننوشتن! (البته یه کم تعدیل می‏خواد)

سکوت (درباره غزه نیست، اما به‏نظرم به سکوت ما هم برمی‏گرده)

2- یه مطلب به‏مناسبت عید و بی‏ربط به عید؛

یکی از خوب‏ترین، مذهبی‏ترین، مثبت‏ترین، سربه‏زیرترین، صبورترین، خاکی‏ترین و هزار چیز دیگه ترین
دوستان‏م فردا عقدشه.
بسلامتی و شاد باش و تبریک.

قاعدتاً براشون یه آپارتمان نوساز بزرگ تو جردن آماده می‏کنن؛
700 تا سکه هم مهر حاج خانوم.

مبارک باشه.
فقط امیدوارم این حاج خانوم خوش‏بخت
-که هرچی از دنیا می‏شه خواست پیدا کرده
(البته به عقل من)-
آخرت خودش و رفیق ما رو بچسبه که زیر بار این قضایا له نشه.

ان‏شاءالله همه زوج‏های جدید و قدیم خوش‏بخت و عاقبت بخیر باشن.

3- درباره‏ی حرکت بوش مقابل لنگه کفش؛

من دیشب تازه تصویر رو دیدم.
این هم یه فرضیه است:
ان‏قدر حساب‏شده جا خالی داد که آدم فکر می‏کنه
خبرنگاره هم رفیق خودشون بوده.

درباره‏ی این فرضیه این مَثَل زمان شاهی رو شنیدید که
«همه چیز دست انگلیس‏هاست؛
و همین هم که ما فکر می‏کنیم همه‏چی دست انگلیس‏هاست،
نقشه و القای انگلیس‏هاست.»

یاعلی

- - - - - -
از همه‏ی دوستانی که به‏علت نقص فنی عکس‏ها رو نمی‏بینن، نمی‏تونن کامنت بذارن یا مشکلات دیگه عذر می‏خوام. حقیقت‏ش بهتر از این بلد نیست‏م اینجا رو اداره کنم. حال کردید راهنمایی کنید به‏تر شه.

در نظرها آمده‏است که:
* در مورد قسمت اول:
«برای غزّه چه می توان کرد؟ به راستی نمی‏دانم.»
این را من دوشنبه از آقای «حسن العماد» (یک یمنی شیعه‏شده) پرسیدم و خوب جوابی دادند؛ ما باید وظیفه‏ی خودمون رو انجام بدیم و نتیجه دست خداست و حتماً وعده‏ی خدا محقق است. شاید از دست این وب‏لاگ بیش از بیان مکرّر و یادآوری و هم‏فکری برای یافتن راه حل‏های مفیدتر چیزی برنیاید.
«با یک کفش غزه شد تیتر چندم اخبار خودمون! و اعراب قهرمان شدند!»
حقیر با این حرف موافق نیستم؛ که مشکل غزه هم از اعتبار پوشالین آمریکا و اسرائیل پیش عرب‏ها آب می‏خورد. اگر هیمنه‏ی بوش شکسته شود به حل مشکل غزه هم می‏توان امیدوار بود.

* در مورد قسمت دوم:
«شاید خواسته‏ها از دنیا تمومی نداشته‏باشه و هیچ‏کس تا حالا به "تمام اونچه از دنیا می‏شه خواست" نرسیده‏باشه. مسأله اینه که در طلب دنیا نباشیم... "بل تؤثرون الحیاه الدنیا، و الاخره خیر و أبقی"»

* در مورد قسمت سوم:
«بوش و لنگه کفش...می‏دونید...سوای کار الزیدی...یه دیوار حرمت دروغین که کشیده شده‏بود کنار رفت...احتمال می‏ره بعداًتر(!) حرکت‏هایی این چنین رو ببینیم...»


سلام الله

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/9/17:: ساعت 4:12 عصر

سَلامُ اللَّهِ الْعِلىِّ الْعَظیمِ،

وَ سَلامُ مَلائِکَتِهِ الْمُقَرَّبینَ،

وَ اَنْبِیآئِهِ الْمُرْسَلینَ،

 و َاَئِمَّتِهِ الْمُنْتَجَبینَ،

وَعِبادِهِ‏ الصَّالِحینَ،

وَ جَمیعِ الشُّهَدآءِ وَالصِّدّیقینَ،

وَ الزَّاکِیاتُ الطَّیِّباتُ فیما تَغْتَدى‏ وَ تَرُوحُ

عَلَیْکَ

یا مُسْلِمَ بْنَ عَقیلِ بْنِ اَبیطالِبٍ،

وَرَحْمَةُ اللَّهِ‏ وَ بَرَکاتُهُ.


<      1   2   3      >


بازدید امروز: 68 ، بازدید دیروز: 33 ، کل بازدیدها: 483481

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ