منطق، اول ماه و شهادت
ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/2/5:: ساعت 11:56 عصرسلام.
1- حاج آقای جوان یکی از مساجد محل
شنبه شبها درس منطق رو از کتاب آقای غرویان شروع کردهاند.
ما هم امروز شد که بریم سر کلاسشون
(شد به معنی پا داد، قسمت شد، خدا خواست و مانند آن)؛
کلاسی که بیاغراق میانگین سنّیشون تو مایههای 50ه!
درباره درس منطق دوتا برداشت دارم که به این مناسبت میگم:
1-1- برای نظم فکری و تمریندادناش بسیار مفیده،
البته استاد و همکلاسیهای خوب هم شرطه.
جالبی کلاس امشب این بود که
استاد تلاش بسیار خوب و شاگردان هم (علیرغم سنّشون) گیرایی بالایی داشتند.
1-2- نمیدونم واضع این درس کی بوده.
فقط اگه زیارتشون کنم بهاش میگم آخه آدم حسابی!
شما اول «انسان، جوهر ِذوابعاد ثلاث ِنامی ِمتحرک ِناطق است» رو بدیهی فرض میکنید،
بعد روش مطالب دیگه رو توضیح میدید؟
خواهش دارم که اول اونها رو بگید چیه بعد برید سراغ بقیه.
یا لااقل مطالب دیگه رو با یه چیز ملموستر توضیح بدید.
به منی که از عبارت «انسان، حیوان ِناطق است»
خوشام نمیآد و تو جاهای دیگه هم نمیتونم روش فکر و بحث کنم،
حق بدید کمی گارد منفی بگیرم.
یه چیز هم تو پرانتز بگم که فرق «ذاتی» و «عرض لازم» خیلی جالبه.
2- جناب بیتکلف عزیز اس.ام.اس. فرمودند که
«فردا (یکشنبه 6 اردیبهشت) روز اول ماه (جمادی الاوّل)
روزه و صدقه برای سلامتی امام زمان(عج) وارد شده.
توفیق از خداست.»
3- «مهدی هاشمی» چه جالب تو «اشکها و لبخندها» مُرد.
به این فکر میکردم که واقعاً هم مرگ بههمین راحتی و غیرمنتظرهبودنه.
... اس.ام.اس. اومد که
همسر و مادرِ ِهمسر آقا «مهدی بابایی» عزیز
در حادثهی کربلا به شهادت رسیدند...
آقا مهدی قاری و معلم قرآن، و عضو یه گروه تواشیح قوی هستند.
خدا همهمون رو رحمت کنه.
برای شادی روحشون صلوات و فاتحه هدیه بفرمایید.
یا علی
- - - - - -
-) «1- در هر علمی ما یک سری اصل موضوعه داریم. اشکال نداره منطق هم یک چیزهایی را فرض بگیرد. (از نظر تاریخی دقیق معلوم نیست که واضع منطق چه کسی بوده، اما اولین تدوینگر و توصیفگر دقیق او ارسطو بوده. در فضای فکری و تاریخی ارسطو این مطالب شاهکار است.)
2- ادعای فلسفه (البته بیشتر فلسفهها) این است که اصول دیگر علوم را اثبات میکند. از این حیث از فلسفه بهعنوان مادر علوم سخن بهمیان میآید.
3- شاید «انسان، حیوان ناطق است»، به(درد) هیچ جای زندگی انسان (حداقل امروزی) نخورد، اما تفکری که پشت آن است حتماً بهدرد میخورد. علاوه بر اینکه فرق بین «عرض لازم» و «ذاتی» بسیار بسیار بهدرد امروز ما می خورد (در بحثهای روانشناسی خیلی مطرح میشود که لازمهی زندگی موفق چیست. بیشتر اوقات گویی به «عرض لازم» اشاره میکنند، یعنی لازمهی زندگی انسانها متفاوت است).»
نکات خوب و روشنبخشی بود، اما این آخری یه کمی گیجام کرد؛ چطور میشه عرض لازم برای یک نوع متفاوت باشه؟
+ یکشنبه 6 اردیبهشت 88؛ 10:30 شب
خودم هم فهمیدم که سؤالام اشتباه بود. عرض لازم میتواند عام یا خاص باشد، پس برای همهی مصادیق نوع همیشه یکسان نیست.
اما جناب «کامنت برای وبلاگ سلام» هم لطف کردند و پاسخ مناسبی دادند:
«عرضی و ذاتی که در این بحث مطرح فرمودید در نزد اهل منطق، عرضی و ذاتی باب ایساغوجی (دو نوع دیگر عرضی و ذاتی وجود دارد) است: ذاتی در این باب به معنای آن چیزی است که ماهیت بهواسطهی آن تقرر پیدا میکند که شامل جنس و فصل است. و عرضی آنهایی است که بعد از تحقق ذات عارض ماهیت می شود. و تقسیم میشود به عام و خاص.
مثلاً «راهرونده» برای انسان عرض عام است؛ چون شامل حیوان نیز میشود و ضاحک برای انسان عرض خاص است. و هر کدام از اینها به لازم و مفارق تقسیم میشود. و هکذا، عرض لازم آن عرضی است که از ماهیت منفک نمیشود و عرض مفارق آن عرضی است که انفکاکپذیر است.
حال این سؤال پیش میآید که تشخیص عرض لازم و ذاتی چگونه امکانپذیر است؟
ابن سینا در اشارات و شفا میگوید: لازم دوگونه است، لازم مقوّم و غیرمقوّم.
لازم مقوّم همان ذاتی باب ایساغوجی است و لازم غیرمقوّم مصاحب و همراه است. و فرق بین مقوّم و غیرمقوّم در این است که لازم مقوّم بالفعل است و لازم غیرمقوّم بالقوّه است (یعنی از طریق مقایسه حاصل میشود).
مثال: عدد 2 نصف عدد 4 است؛ این لازم غیرمقوّم و یا عرض لازم است. زیرا ما تا آن را با 4 مقایسه نکنیم برایمان حاصل نمیشود.
حال بحث این است که ما اگر مردیم باید ببینیم چه چیزهایی در زندگی ذاتی است و چه چیزهایی عرض لازم یا مفارق یا ...»
و گمانام این جمله آخر جان کلام و سؤال جدی خیلی از ماست.