سلام.

«از امام جواد -علیه السلام- پرسیدم:
برای دوستان و خدمت‏گزاران شما چه اجر و پاداشی است؟
حضرت فرمود: غلام امام صادق -علیه السلام-
روزی مشغول نگهداری مرکب امام بود که گروهی از اهل خراسان به دیدن حضرت آمدند.
یکی از آنها به غلام گفت:
از امام بخواه که مرا به‏جای تو به خدمت‏کاری قبول کند تا من غلام او باشم
و در عوض تمام دارایی من مال تو باشد.

غلام پذیرفت و نزد امام رفت و جریان را برای امام تعریف کرد.
حضرت صادق -علیه السلام- فرمود: اگر تو از خدمت‏گزاری ما سیر شده‏ای
من قبول می‏کنم و چون مدت زیادی همراه ما بودی نخست نصیحتی می‏کنم،
آن وقت اختیار با توست.

بدان چون روز قیامت شود،
رسول گرامی اسلام -صلی‏الله‏علیه‏و‏آله- به خدا تمسک می‏جوید
و امیرمؤمنان -علیه السلام- به پیامبر اسلام -صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم-
و امامان -علیهم السلام- به امیرمؤمنان -علیه السلام-
و شیعیان و دوست‏داران ما به امامان -علیهم السلام- متوسل شده
و داخل جای‏گاه آنان می‏شوند.

غلام از شنیدن این سخن، رو به حضرت کرد و گفت:
در خدمت شما می‏مانم و آخرت را بر دنیا اختیار می‏کنم.»
*

بعضی منابع اینترنتی این ماجرا: + و + و + و + و +
**

ما چه دعایی باید بکنیم؟

یا علی

- - - - - -
+ دعای جناب «نفحه»:
«ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم   /   غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم
دل بیمار شد از دست رفیقان مددی   /    تا طبیب‏اش به سر آریم و دوایی بکنیم
»

اللهم عجل لولیک الفرج

+ دعای جناب «ره‏سپار»:
«حتماً این قصه یه نکته‏ای داره که ازش بی‏خبرم.. برای همین‏ هم هست که دوست ندارم جای اون غلام باشم.. درعوض دوست دارم جای یکی از یاران دانش‏مند امام صادق(ع) باشم، تو نقطه‏ای که می‏تونه خیلی دور از ایشون باشه.. و بیاموزم علم ایشون رو به تشنگان کم‏بهره و آرزومند.. و همین‏که دریچه معرفت‏ام از علم ایشون گشوده شده برای تمام دنیا و آخرت‏ام کافی باشه..

و این اتفاق از خوش‏بختی دنیای من ذره‏ای نکاسته باشه.. که وقتی عشقی در دل هست، از دنیا و آخرت -هیچ‏یک-  به‏نفع دیگری کم نمی‏شه.. و در عشق نقصان به هیچ طریقی راه نداره..»

بله، اول بگم که متن رو با فرمایش حضرت‏شون بدون اصلاح در دو نقطه‏ها (که به‏نظر من از نظر دستوری اشتباه است) آوردم. اما بعد،
نکته‏ی این قصه ظاهراً همون سؤال از حضرت جواد(ع) است؛ اجر و پاداش «دوستان و خدمت‏گزاران». حالا یه «دوست و خدمت‏گزاری» غلام‏ه، دیگری «یار دانش‏مند». اگر شما فکر می‏کنید دومی باارزش‏تره، پس لابد در قضیه: «شیعیان و دوست‏داران ما به امامان -علیهم السلام- متوسل شده و داخل جای‏گاه آنان می‏شوند.» توسل‏شون قوی‏تر و جای‏گاه‏شون رفیع‏تر خواهد بود.
اما از اون عبارات «و این اتفاق از خوش‏بختی دنیای من ذره‏ای نکاسته باشه..» به بعد، اعتراف می‏کنم که بنده ازشون سر در نمی‏آرم و نمی‏دونم منطق‏شون چی‏ه.

در ادامه ایشون فرمودند که:
«غلام گفته که در خدمت شما می‏مانم و دنیای‏ام را بر آخرت ترجیح می‏دهم. اما به اعتقاد من در خدمت امام ماندن هم دنیاست هم آخرت! این رو به عنوان یک شعار نمی‏گم، بلکه وقتی عشقی در دل هست، با اون همراه‏بودن دنیا و آخرت نمی‏شناسه.
در قسمت اول هم منظورم به این بود که غلام امام بودن، ممکن‏ه در هیئت ظاهری یک غلام نباشه، اما وقتی کسی همه زندگی‏اش رو در راه آرمان‏های امام‏اش صرف می‏کنه، گویی غلام حلقه‏به‏دوش اون امام‏ه؛ و هرچه‏قدر به‏تر این وظیفه رو انجام بده، بیشتر غلام محسوب می‏شه!
و اگر دانش‏مندبودن رو انتخاب کردم، برای این بود که به‏نظرم رسید بهترین راه حلقه‏به‏گوشی‏ه.
»

حرف حقی است. این بحث هم بیش‏تر برای تبیین خواننده است.
مهم این‏ه که آدم در زمره «دوستان و خدمت‏گزاران» حضرات معصومین به‏حساب بیاد. حالا هرکسی از راهی.
در مورد این غلام هم تحلیل‏ها مختلف‏ه. بعضی‏ها می‏گن بامعرفت بوده که چنین کرده، بعضی‏ها می‏گن بی‏معرفت بوده و اگر ما بودیم چنین و چنان. حتی نقل‏ها هم کمی اختلاف داره که قضاوت رو در مورد شخص ایشون سخت می‏کنه.

خدایا، به‏حق این شب جمعه ما رو از زمره‏ی «دوستان و خدمت‏گزاران» معصومین قرار بده.