سلام.
در سایت علامه عسکری(ره) لینک دانلود کتاب‏های فارسی‏شون رو پیدا کردم. اگر از اینها استفاده کردید، فصل مربوط به امام مجتبی -علیه السلام- صفحه 684 فایل وورد نقش ائمه 2 است.
- - - - - -

«
... مهم‏ترین مسئله از دید امام مجتبى علیه‏السلام به یقین،
اسلام و حفظ آن از تحریف بوده...
*
تعریف اسلام
اصول و کلیّات اسلام که شامل:
عقاید، احکام و معارف اسلامى است،
در قرآن کریم، به اجمال آمده است؛
ولى شرح و توضیح و تفسیر و بیان آن را باید
از احادیث پیامبر -صلى‏الله‏علیه‏و‏آله- بگیریم،
چنان‏که عینیت و تجسّم آن هم از سیره آن حضرت
و سایر معصومان -علیهم‏السلام- معلوم مى‏شود.

... شریعت آسمانى در امّت‏هاى گذشته،
به‏وسیله مستکبران و زورمندان هر امّتى تحریف مى‏شد و آنان،
هر چه از شریعت،
ازجمله مواردى از کتاب‏هاى آسمانى را مخالف هواى نفس و امیال خود مى‏دیدند،
کتمان و تحریف مى‏کردند؛
امّا چون مشیّت خداى سبحان بر آن بوده تا قرآن کریم
از دست‏برد توطئه و تحریف، مصون و محفوظ بماند،
اصول شریعت خاتم الأنبیا در قرآن کریم قرار دارد
و نبوّت و رسالت به این شریعت، ختم مى‏گردید،
لذا مواردى که مخالف هواى نفس و خواسته دل زورمندان این امّت بوده،
در قرآن نیامده،
بل‏که در احادیث پیامبر خدا آمده است؛
یعنى احادیث پیامبر -صلى‏الله‏علیه‏و‏آله- نیز وحى خداست؛
ولى بر زبان پیامبر خدا، نه با لفظ قرآنى...
**
در زمان خلفاى سه‏گانه،
احادیث پیامبر -صلى‏الله‏علیه‏و‏آله-، یعنى شرح و بیان قرآن و اسلام،
نباید روایت مى‏شد؛
زیرا در آنها چیزهایى بود که خوشایند سلطه حاکم نبود.
این دستور به اندازه‏اى گستره و نافذ شد که در مقدّمه سنن الدارمی،
از شخصى روایت شده که گفت:
با سعد وقّاص، صحابى پیامبر خدا،
از مدینه تا مکّه و در بازگشت از مکّه تا مدینه هم‏سفر بودم؛
ولى یک بار هم از او نشنیدم که بگوید: «پیامبر خدا چنین فرمود»،
درحالى‏که مناسک حج را مى‏باید از حدیث پیامبر مى‏گرفتند.

و باز در همان کتاب آمده:
کسى که با عبد اللّه‏ بن عمر، دوست بوده و دو سال را با وى سپرى کرده است،
یک بار از او نشنیده که بگوید: «پیامبر خدا، چنین فرموده»!

حال، با توجّه به منع روایت حدیث از پیامبر -صلى‏الله‏علیه‏و‏آله-
و محصور شدن احادیث ایشان در مدینه،
بدیهى است که حدیث، به‏تدریج از اذهان پاک شده، از میان برود
و سخنان کسانى چون کعب الأحبار و تمیم دارى
و شاگردان‏شان مانند ابو هریره، در مدینه منتشر گردد؛
***
لیکن چنان که در جزء چهاردهم نقش ائمه بیان داشتیم،
حکومت چند ساله امیر مؤمنان على -علیه‏السلام- در کوفه،
مسیر انحراف را متوقّف کرد؛
زیرا آن حضرت، علاوه‏بر آن که شخصاً به نشر احادیث پیامبر اکرم پرداخت،
با تشجیع و ترغیب دیگر صحابیان رسول خدا
-که بیش از شش‏صد نفرشان در کوفه و در رکاب او بودند-
دامنه این کار را گسترش داد و همه آنان را
به نشر حدیث پیامبر خدا واداشت و بدین وسیله،
شریعت اسلام را دوباره از کوفه به گوش مردم رسانید و آن را تبلیغ کرد.
شاید علّت این که خداوند، على -علیه‏السلام- را در آیه مباهله،
نفس -پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله- خوانده، به‏همین علّت باشد،
آنجا که مى‏فرماید:

(سوره آل عمران: 61)
«فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَآءَنَا وَأَبْنَآءَکُمْ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَکُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکُمْ»
بگو: بیایید تا ما و شما، پسران‏مان و زنان‏مان و نفس‏های‏مان را بخوانیم.

یعنى على -علیه‏السلام- در امر تبلیغ، نفس رسول خداست
و اگر چنین تبلیغى در زمان حکومت او صورت نمى‏گرفت
و تبلیغ دوباره شریعت اسلام
توسّط امام على -علیه‏السلام- صورت‏نمى‏گرفت
(که بعضى از آنها را در نهج‏البلاغه مى‏بینیم و سیّد رضى هم،
چنان‏که مسعودى مى‏گوید، همه خطبه‏ها را جمع نکرده است)،
شاید بشر نیازمند آن بود تا پیامبر جدیدى دوباره به تبلیغ اسلام بپردازد!
»
****
حقیر می‏گویم که به‏نظر شما
اگر حضرت مجتبی -علیه السلام- صلح نمی‏کردند
و جنگ با معاویه مغلوبه می‏شد،
معاویه چه می‏کرد؟
و بر سر اسلام و معدود مبلغین راستین آن چه می‏آمد؟
*****
تو را نادیدن ما غم نباشد         که در خیلت به از ما کم نباشد...

یا صاحب الزمان(عج)