سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بودن و نوشتن

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 89/3/25:: ساعت 8:20 عصر

سلام.

اینها رو بخونید. انگار خودش در حقیقت شرح حال ماست آن...
- - - - - -

«نوشتنِ‌خالی امر شاقی نیست.
یک‌کم مطالعه، یک‌کم خلاقیت، یک‌کم قدرت بافتن آسمون‌رسیمون به‌هم،
یک‌کم اعتمادبه‌نفسِ‌هرچندکاذب، یک‌کم کسانی که بشناسندت.
برای نوشتنِ‌خالی لازم نیست "آدم" خاصی باشی.
اما بعضی نوشتن‌ها، تمام "بودن" تو را درگیر خودش می‌کند.
ذره‌ذره جوهر قلمت انگار باید خاصیت خاصی داشته باشد تا مطلب بگیرد.
صاف بگویم،
بعضی‌وقت‌ها نوشتن لیاقت می‌خواهد.
و دقیقاً انگار فقط همین نوشتن‌ها هستند که به درد دنیا و آخرت آدم می‏خورند.
نوشتن درباره بعضی موضوعات و بعضی افراد،
نوشتنِ‌خالی نیست، لیاقت است.

این است که گاهی درباره چیزی می‌خواهی بنویسی،
اما نوشتن‏ت نمی‏آید.
می‌توانی بنویسی اما نمی‌شود بنویسی.
و حتی عجیب‌تر اینکه می‌نویسی اما ابر و باد و مه ‌و خورشید و فلک
دست‌به‌دست هم می‌دهند و مطلب تو به‏چاپ نمی‌رسد.
اصلاً چاپ می‌شود اما باز آن "خاصیت" را ندارد.
"آنی" که باید همراه نوشته‌ات می‌کردی، نکرده‌ای.
مشکل از "بودن" خودت است.»

یا علی

- - - - - -
+ باید یه جای جدید پیدا کنم. این‏جوری نمی‏شه.


کامنت پستی!

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 89/3/19:: ساعت 10:55 صبح

سلام

جناب پاپیروس کامنتی رو گذاشتند که برای من ارزش پست‏شدن رو داشت.
- - - - - -

«حاضرجوابی برنارد شاو:
روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود رفت و گفت:
آقای شاو! وقتی من شما را می‏بینم فکر می‏کنم در اروپا قحطی افتاده است.
برنارد شاو هم سریع جواب می‏دهد: بله! من هم هر وقت شما را می‏بینم
فکر می‏کنم عامل این قحطی شما هستید!

روزی نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید:
«شما برای چی می‏نویسید استاد؟»
برنارد شاو جواب داد: «برای یک لقمه نان».
نویسنده جوان برآشفت که: «متاسفم! برخلاف شما من برای فرهنگ می‏نویسم!»
و برنارد شاو گفت: «عیبی نداره پسرم
هرکدام از ما برای چیزی می‏نویسیم که نداریم!»
*

دوست دارم به‏درد بخورم...

یا علی

- - - - - -
+ یکی از بزرگ‏واران در کامنت خصوصی نگاشته‏اند که:
«می‏گفتید گوسفند و اسفند و ... را به‏راه می‏کردیم. حکماً منتظر شتر هستید!!! ... چرا فکر می‏کنید مفید نیستید...؟»
حقیر هم جواب داده‏ام که:
«مفیدبودن به وظایف و مسئولیت‏های آدم برمی‏گرده. همون‏طور که در مورد وب‏لاگ گفتم، تو این برهه حس می‏کنم کارهای واجب‏تری وجود دارن که این دنیای مجازی مانع تمرکز بر اونها شده. شاید نیاز به بازتعریف داشته باشم. توکل بر خدا...»

باز تعریف...


ولی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 89/1/31:: ساعت 9:58 صبح

سلام

فرمودند...

چه‏طور حضرت‏شان -سلام الله علیها-
شب قبل با شنیدن
«یا دهر اف لک من خلیل
کم لک بالاشراق و الاصیل
من صاحب او طالب قتیل
و الدهر لا یقنع بالبدیل
و انما الامر الى الجلیل
و کل حى سالک سبیلى »
چنان بی‏تاب شدند؛ بی‏تاب‏شدنی.
چه اتفاقی افتاد که حضرت‏شان -سلام الله علیها-
شدند ولی؟
همه جریانات فردا را مدیریت کردند.
دوران اسارت را رهبری نمودند.
تا آنجا که در مقابل امپراطور آن زمان فرمودند:
«انی استصغرک»
همون کوچیک می‏بینم‏ت خودمون.

و فرمودند که
«امریکا هیچ غلطی نمی‏تواند بکند»
یک جلوه‏ای از همان ولایت‏ه.
*

سلام خدا بر حضرت ابوطالب
و سلام خدا بر حضرت زینب.

یا علی

- - - - - -
+ و فرمودند (وب‏لاگ‏نویسی) به چه دردی می‏خوره؟!؟ یعنی جمع‏ش کن بساط رو. برو به کار و زندگی‏ت برس.
و این چنین بود که آخرین پست این خراب‏آباد رقم خورد.
++ یه چندتا پست نیمه‏کاره تو صف انتشار داشتم که بدون بازبینی آزادشون کردم.
+++ اگه در طول ماه‏های آتی کارهای زندگی‏م رو روال افتاد، شاید یه جای جدید راه انداختم که قاعدتاً همین‏جاها معرفی‏ش می‏کنم. خواستید ماهی یه بار یه سری بزنید.
++++ اون قسمت «مطالب خوبی که دیده‏ام» ازطریق گودر معمولاً به‏روز می‏شه و اگه مشتری‏ش هستید می‏تونید روزی یه بار به‏ش سر بزنید.
+++++ از همه تشکر و ابراز شرمندگی و طلب حلالیت. در پناه حق


سرازیری

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 89/1/28:: ساعت 2:21 عصر

سلام

هر بار که از کنار خونه مادرجان رد می‏شیم،
یادمون می‏افته که اونها کارشون رو به‏موقع و درست انجام دادن
و رفتن اونجایی که باید.

کاش ما هم بتونیم...
به‏موقع و درست...
همون جا...

در سرازیری قبر علی به فریادمون برسه


نازکشی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 89/1/28:: ساعت 2:14 عصر

سلام

گاهی،
مهم‏ترین چیز این‏ه که بدونی از کی و چه‏جوری ناز بکشی!
در چنین مواقعی شاید «بی‏بخاری» بزرگ‏ترین لطف خدا به بنده باشه!

یا علی


پایان تلخ

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 89/1/28:: ساعت 2:5 عصر

سلام

«یک پایان تلخ، بهتر از یک تلخی بی‏پایان  است!»
درباره الی
شلاق واقعیت؛ ایمان ملکا

یا علی


تعجب

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 89/1/28:: ساعت 9:10 صبح

سلام

نمی‏دونستم منظور از کمک به یه دوست،
دریافت صفحه تمرینات محاسبات عددی پیش‏رفته صاحب‏کار دوست عزیز
و بعد حل دقیق و درست اون‏ه!

آدم از حسن ظن دوستان شرمنده می‏شه.
ما اگه این‏کاره بودیم کارهای خودمون رو درست و به‏موقع انجام می‏دادیم
درجا نزنیم.

یا علی


خدا برای‏مان حفظ‏تان کناد

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 89/1/28:: ساعت 12:0 صبح

سلام

بدین‏وسیله
خدمت تمامی علما و اولیاء الهی
مراتب تشکر و قدردانی خود را ابراز می‏داریم
که با حضور خود ما رو از عذاب نجات می‏دهند.
به‏خصوص حضراتی که از ترک تهران صرف‏نظر فرمودند.
کاش هیچ‏وقت از دست‏مان خسته نشوید.
خدا برای‏مان حفظ‏تان کناد.

کاش ما هم سهم استغفار خود را ادا کنیم.

(آیه مبارکه 33 سوره انفال)
و ما کان اللهُ لیعذّبهم و أنت فیهم
و ما کان اللهُ معذّبهم و هُم یَستَغفرون

*
حلول ماه حضرت صدیقه -سلام الله علیها- و دخت‏شان مبارک

یا علی

- - - - - -
+ یه تقاضای کمک. یه مورد داریم، مرد 37 ساله با دو تا بچه که تصادف و ضربه مغزی شدند. بعد هم افسردگی گرفتن و اخراج و بعد هم متأسفانه معتاد شدن. حالا راه‏نمایی می‏خوایم: دکتر خوب اعصاب و روان برای افسردگی‏شون و مؤسسه خوب ترک اعتیاد. خدا خیرتون بده


شنیده‏ایم

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 89/1/27:: ساعت 2:1 صبح

سلام

شنیده‏ایم وقتی بالای سرشان آمدند، فرمودند:
الآن انکسر ظهری و قلّت حیلتی

همه حرف‏ها به کنار؛
چه‏قدر «به‏دردخور» بوده‏اند
و لابد «چیزفهم»،
که امام(ع) -جان عالمی به‏فدای‏شان-
چنین فرمایش کردند در موردشان.

ارزش نداره روی «چه‏جور و چه‏طور»ش جدی فکر کنیم؟

یا علی

- - - - - -
+ یا دائم الفضل على البریّة، یا باسط الیدین بالعطیّة، یا صاحب المواهب الثنیّة؛ صلّ على محمّد و آله خیر الورى سجیّة و اغفر لنا یا ذالعلى فی هذه العشیّة


باور نمی‏کنم!

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 89/1/25:: ساعت 12:21 صبح

سلام

گفت باور نمی‏کردیم غیر حمید رأی بیاره... ؛
بحث انتخابات بسیج بود.

گفتم بار اول‏تون نیست!

یا علی


   1   2      >


بازدید امروز: 29 ، بازدید دیروز: 16 ، کل بازدیدها: 482254

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ