سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزنامه یا همان کشکول

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/8/30:: ساعت 11:6 عصر
سلام.
شاید کمی برای پیش نویس نوشتن براین پست دیر باشد. اما حسب وظیفه.
این چنین پست هایی ملقمه ایست از آنچه می خواهی به مخاطب عام بگویی و آنچه می خواهی فقط بنویسی. شاید هم انگیزه اش چیزهایی باشد که می خواهی به کس خاصی بگویی.
اینها به کنار. منظور آنکه هدف چنین پستی فهم سریع و صددرصد همه خوانندگان نیست؛ برخلاف مثلاً پست قبل. بلکه هدفش قدم زدن شما در فضای ذهنی و دغدغه های نویسنده ی بیچاره است که خودش هم نمی داند دردش چیست و شاید این نوشته ی پریشان را بهانه ی کمک گرفتن از خواننده ی فهیم و منتقد می کند.
- - - - - -
1- السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه
2- وقتی بهم می‌گه اول ضابطه
می‌فهمم چه چیز (دوست) با ارزشی دارم؛
حتی اگه اون چه فکر می‌کنم کار خیره، عقب بیفته.
2-1- گاهی ما کارهای خیر را هم بخاطر گل روی رفیق می کنیم
و این هم مرتبه ایست.
شاید بعضی جهادی رفتن هایمان هم چنین باشد.
اما بیشتر مرام بزرگوارانی را می پسندم که با اعتماد به نفس میگویند
تا حالا کاری برای کسی نکرده ام
(یا برای غیرخدا نکرده ام یا یه همچین چیزی).
3- راز اخلاص؛
سؤال یه روحانی چند سال پیش تو نمازخونه:
«انا اخلصناهم بخالصه ذکری الدار» (آیه 46 سوره ص)
4- چی فکر کردی اخوی،
یعنی بدون فضل احسان‌شون چیزی ازت می‌مونه؟
مثلاً اون روز نبردنت جایی که حضرت‌ش(عج) نظر دارن؛
تا حالا نشنفته بودی و اون روز گفتن.
هزار نکته و مثل نگفتن تا بفهمی دنیا دست کیه و
دلت قرص شه؟
نگفتن تو این شرایط بهشت راحت به دست میاد؛
البته اولش کمی سختی داره.
زودتر راهی‌ت نکردن تا مُلک گوش بدی؟
و آخر آن روز که تلوتلو می‌خوردم و
یاد ماجرای مرحوم شیخ مرتضی زاهد بودم؛
وقتی وجدان کرده بود که شیطان عالم‌ترین فرد بعد معصومین روی زمین‌ه
و هیچ‌کس جلودارش نیست؛
همان وقتی که از این دریافت‌ش از خود بی‌خود شده بود
و داشت می‌رفت زیر گاری!
5- امشب حاج آقا نکته‌ی جالبی گفتن؛
سیئات ما همه‌اش قبوله،
اما آنچه حسنه می‌پنداریم چه؟
ته همه خوبی‌های مقبول‌مان کسب «حسن ظن» به خداست.
ای خدا...
یا علی
- - - - - -
* ای امام رضا(ع)
** هر آنچه برای شنبه تا دوشنبه می خواستم بگویم
*** هر چند با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمیشه
**** ما که لیاقت از علامه نوشتن رو نداشتیم
***** بسلامتی فیلم جهادی دبیرستان رو دارن خانواده از تلویزیون می بینن.
ع.ن. می گه اینجا بچه ها خیلی چیزها یاد میگیرن که نمیشه تو تهران بهشون گفت.
یکی از بچه ها میگه جهادی فقط برای خودسازیه.
اما اصل حرف رو اونی میگه که «وقتی کار می کنم حس غرور میکنم.»
چشم هممون روشن. دست مریزاد.
میشه یکی منو راهنمایی کنه؛ ما تو جهادی چی گیرمون میاد؟
غرور؟ برات برائت از آتش؟ منت بر محرومان؟ قبولی کنکور؟
راستشو بگم خودم هم یاد مصاحبه هام افتاده بودم
که آیا پخش میشن یا نه.
دم شیطون و نفس گرم،
خوب سلطنتی راه انداختن.
****** روش حذف مسلمان ها و تأثیرگذاری آنها در اجتماع
******* یکی از آفت های وبلاگ نویسی؛ بازی کردن در محدوده دانسته ها» به جای عمق بخشیدن به آنها
******** شورای مشورتی در چین
********* ... می نویسم آن مسیحِ سبز پوش،
کز دلش روید هزاران نوبهار
کاش گل می کاشت با جا پای خود
بر کویر جاده های بی سوار ...
********** حتی وبگاه حرفه ای و پربار جناب نصیری کیای عزیز -که آرزوی دیدارشان بر دل حقیر مانده- نتوانسته به این نوع فلسفه علاقه مندم کند. فلاسفه ی عزیز علاجی تجویز بفرمایند.

خواهش

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/8/2:: ساعت 12:25 صبح

سلام.

1- بعد یه هفته، ده روز تقلا
فردا قراره بریم سر جلسه.

بعد چند ماه بالا پایین رفتن
فردا قراره مشرف شیم خدمت آقا.

بعد یه عمر خراب‏کاری
خدا آخر و عاقبتمون رو بخیر کنه.
حساب مرگ و آخرت
حتماً از امتحان فردا و بالا پایین رفتن این مدت سخت‏تره.

آقا جان،
دعامون کن حداقل یه کم از بی‏خیالی دربیایم.
«خواهشم خواهش سلمانی نیشابور است...»

2- ایام شهادت حضرت صادق(ع) تسلیت.

یا علی


گزیده‏ها

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/7/21:: ساعت 2:8 عصر

سلام.

فعلاً که سرعت حوادث سریع‏تر از تدبیر ماست.

...چه کند بینوا؟...
خدایا کمک.

پی‏نوشت‏ها رو بخونید تا احوالات خودمون رو جمع و جور کنیم.

یا علی

- - -
چند کلام جالب:

1- شنیدن مناجات دوست (سید بن طاووس)

... در یک سحرگاه در سرداب مطهر از حضرت صاحب‏الامر -ارواحنا فداه- این مناجات را شنیدم که می‏فرمود*:
«خدایا؛ شیعیان ما را از شعاع نور ما و بقیه طینت ما خلق کرده‏ای، آنها گناهان زیادی با اتکاء بر محبت به ما و ولایت ما کرده‏اند،
اگر گناهان آنها گناهی است که در ارتباط با توست از آنها بگذر که ما را راضی کرده‏ای
و آنچه از گناهان آنها که در ارتباط با خودشان است، خودت بین آنها را اصلاح کن
و از خمسی که حق ماست به آنها بده تا راضی شوند
و آنها را از آتش جهنم نجات بده و آنان را با دشمنان ما در خشم و سخط خود جمع نفرما...
خدایا ؛ بحق آنکه با تو مناجات کرد و به حق آنکه در خشکی و دریا تو را خواند
بر فقراء مومنین به غناء و ثروت و بر بیمارانشان به شفاء و سلامتی
و بر زندگانشان به لطف و کرم و بر امواتشان به مغفرت و رحمت
و بر مسافران و غریبانشان به بازگشت به وطن‏هایشان تفضل فرما...

* به نقل از: سید نعمت‏الله حسینی، «مردان علم در میدان عمل»، ج3، ص 384 و 387
به نقل از:  بحارالانوار، ج 53، ص 302.

2- اوریانا فالاچی روزنامه نگار ایتالیائی، روزی از وینستون چرچیل سئوال می‏کند:

 آقای نخست وزیر شما چرا برای ایجاد یک دولت استعماری و دست‏نشانده
به آن سوی اقیانوس هند می‏روید و دولت هند شرقی را بوجود می‏آورید،
اما این کار را نمی‏توانید در بیخ گوشتان یعنی در کشور ایرلند
که سال‏هاست با شما در جنگ و ستیز است انجام بدهید؟

وینستون چرچیل بعد از اندکی تامل پاسخ می‏دهد:
برای انجام این کار به دو ابزار مهم احتیاج داریم که آن دو ابزار را در ایرلند در اختیار نداریم...
«اکثریت نادان و اقلیت خائن»

3- قسمتی از مصاحبه‏ی وارنر بافیت در شبکه‏ی سی‏.ان.بی.سی، دومین مرد ثروتمند دنیا

...9. Warren Buffet does not carry a cell phone,

nor has a computer on his desk.

His advice to young people:

"Stay away from credit cards and invest in yourself and remember:

A. Money doesn"t create man, but it is the man who created money.

B. Live your life as simple as you are.

C. Don"t do what others say.

Just listen to them, but do what makes you feel good.

D. Don"t go on brand name.

Wear those things in which you feel comfortable.

E. Don"t waste your money on unnecessary things.

Spend on those who really are in need.

F. After all, it"s your life.

Why give others the chance to rule your life?"

4- حکایت آبدارچی شرکت مایکروسافت:

مرد بیکاری برای سِمَتِ آبدارچی در مایکروسافت تقاضا داد.
رئیس هیئت مدیره مصاحبه‏اش کرد ... و گفت: «شما استخدام شدین،
آدرس ایمیلتون رو بدین تا فرم‏های مربوطه رو واسه‏تون بفرستم...»
مرد جواب داد: «اما من کامپیوتر ندارم، ایمیل هم ندارم!»
رئیس هیئت مدیره گفت: «متأسفم. اگه ایمیل ندارین، یعنی شما وجود خارجی ندارین.
کسی که وجود خارجی نداره، شغل هم نمیتونه داشته باشه.»

مرد در کمال نومیدی اونجا رو ترک کرد. نمیدونست با تنها 10 دلاری که در جیبش داشت چه کار کنه.
تصمیم گرفت به سوپرمارکتی بره و یک صندوق 10 کیلویی گوجه‏فرنگی بخره.
بعد خونه به خونه گشت و گوجه‏فرنگی‏ها رو فروخت.
در کمتر از دو ساعت، تونست سرمایه‏اش رو دو برابر کنه.
این عمل رو سه بار تکرار کرد و با 60 دلار به خونه برگشت.

مرد فهمید می‏تونه به این طریق زندگی‏ش رو بگذرونه،
و شروع کرد به این که هر روز زودتر بره و دیرتر برگرده خونه.
در نتیجه پول‏ش هر روز دو یا سه برابر می‏شد.
به زودی یه گاری خرید، بعد یه کامیون،
و به زودی ناوگان خودش رو در خط ترانزیت (پخش محصولات) داشت...

پنج سال بعد، مرد دیگه یکی از بزرگترین خرده فروشان امریکاست.
شروع کرد تا برای آینده‏ی خانواده‏اش برنامه‏ربزی کنه و تصمیم گرفت بیمه عمر بگیره.
به یه نمایندگی بیمه زنگ زد و سرویسی رو انتخاب کرد.
وقتی صحبت‏شون به نتیجه رسید، نماینده بیمه از آدرس ایمیل مرد پرسید.
مرد جواب داد: «من ایمیل ندارم.»

نماینده‏ی بیمه با کنجکاوی پرسید:
«شما ایمیل ندارین، ولی با این حال تونستین یک امپراتوری در شغل خودتون به وجود بیارین؟
می‏تونین فکر کنین به کجاها می‏رسیدین اگه یه ایمیل هم داشتین؟»
مرد برای مدتی فکر کرد و گفت:

آره! احتمالاً می‏شدم یه آبدارچی در شرکت مایکروسافت.

5- از کودکان بیاموزیم:

...
اگر در عین رشد بلوغ و افزایش صبر و تحمّل در مقابل ناملایمات،
زندگی‏کردن در زمان حال را بیاموزیم،
مثلاً در پیشامدها و حوادث دشوار،
نه غم و اندوه بیش از اندازه حال و آینده ما را از سیر طبیعی زندگی خارج کند؛
(به دلیل افزایش سطح تحمّل)
و نه آنکه به بازی و سرگرمی مشغول شویم
(به دلیل رشد عقلانی).
بلکه به سودمندترین کار و عمل در آن لحظات حساس و مهم بپردازیم
(زندگی در زمان حال)؛
آنگاه انتظار توفیق انتظاری منطقی و مقدّس خواهد بود.

6- «او میهمان نیست، صاحبخانه است» (پاراگراف آخر)

7- نصیحت شیخ یا اصل طریق

بر تو هر پیوند تو بندی بود          تا تو را پیوند خود چندی بود
باز بُر پیوند سر تا پای تو         تا توانی مرد ور نه وای تو
گر به مویی بستگی باشد تو را          هم به مویی خستگی باشد تو را
ور به کوهی بستگی پیش آیدت          هم به کوهی خستگی پبش آیدت
مصیبت‏نامه، ص 178 (فکر کنم مال عطاره)

8- تاریخچه‏ی زندان صدام

9- بلای جانسوز عصر ما غیبت نیست غفلت است!


برنامه و استفاده

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/6/28:: ساعت 2:33 عصر

‏‏سلام.

1- با حسین آقای عزیز درباره برنامه ماه رمضانمان گپ می‏زدیم.
می‏گفت تو دنبال برنامه‏ای و من دنبال استفاده.

راستم می‏گه.
برام دعا کنید تو این ایام باارزش به خود بیام.

2- یه طرح آموزش برای کودکان کم‏بضاعت (و مادرانشان) منطقه 14 تهران گذاشته‏اند.
(لینک طرح آموزش)

پایه کمک شدید بهشون ایمیل بزنید:
hoseina_f@yahoo.com

یا علی

- - -
چند لینک ماه رمضانی:

به‏یاد خدا باشی!

مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش

شعر شاید ابری باید (شاید به ایام ربطی نداشته باشه)

متن شدیداللحن برگردیم. (اگه خوندید و آدم نشدید واویلا!)

خط زندگی صوفی

ماجرای اگر عقلمان می‏رسید (تذکر جالبی است)

تعادل در تحول صوفی


پیرمرد

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/6/23:: ساعت 4:17 عصر

‏سلام.

ظاهراً پیرمرد شدیم.

«سال‏ها از آخرین حضورتان در مسافرت جهادی می‏گذرد...»
!؟!

بابا،
هنوز چند ماه نشده؛
تازه از کجا معلوم آخریش بوده باشه؟
آدم نمی‏دونه چی بگه.

یاد مراسم پیرمردهای نمازخانه دانشگاه یزد بخیر.
فکر کنم آنجا هم ما چندباری نقش پیرمرد رو بازی می‏کردیم؛
سال بعد مثل شاخ شمشاد به ادامه تحصیل مشغول بودیم.

امیدوارم حداقل اگه مجبوریم پیرمرد بشیم،
پیرمرد خوب و مفیدی باشیم.
آقاجون باشیم تا آقابزرگ!

یا علی

- - -
1- از یک ایمیل:

صبحی دگر می‏آید ای شب زنده‏داران         از قلّه‏های پرغبار روزگاران
از بی‏کران سبز اقیانوس غیبت         می‏آید او تا ساحل چشم انتظاران
آید به گوش از آسمان اینست مهدی!       خیزد خروش از تشنگان اینست باران!
از بیشه‏زار عطرهای تازه آید              چون سرخ گل بر اسب رهوار بهاران
آیینه آیین حق ای صبح موعود!           ماییم سیمای تو را آیینه‏داران
دیگر قرار بی‏توماندن نیست در دل          کی می‏شود روشن به رویت چشم یاران

برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) صلوات

2- می‏خواستم بگم در ایام‏البیض ماه رمضان (شنبه شب تا دوشنبه شب این هفته) خواندن دعای مجیر وارده.

«سبحانک یا شفیق، تعالیت یا رفیق، اجرنا من النار یا مجیر»

ان شاءالله همه اهل باشیم.

3- پست «معرفی رشته مهندسی مکانیک» که الآن تو آرشیو «تابستان سال 30ام »ه رو اصلاح کردم.
ظاهراً دو تا از لینک‏هاش باز نمی‏شد. امیدوارم مفید باشه.


...نماز...

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/5/30:: ساعت 12:10 صبح
سلام.

1- چه خوبه، توی این اردو
کنیم از، خدا جستجو
سخته هم، برای من و هم، برای تو
لحظه تلخ جدایی...

بله،
چه خوبه که در هر نظر عبرتی بگیریم.
یه اردوی دیگه رفتیم و برگشتیم.

2- باز هم نماز...

آقا، بنده هیچی نمی فهمم. ولی نظر که می تونم بدم.

وقت نماز که شد، سرتو بنداز پایین؛ الله اکبر.
این هم شد دلیل؟: همه دارن شام می خورن، شما واسه خودت نماز می خونید؟!
جل الخالق

ان شاءالله این «همه» سقط شه که جلوی نماز اول وقت رو می گیره.
ملت رو می بریم تفریح که آخر وقت برگردن اردوگاه فرادی نماز بخونن؟
تفریح بخوره تو سر بنده بی جنبه.
این میشه «همه»ای که بخاطرش نباید نماز اول وقت خوند؟

3- ... در بقیه این ماه،
این دعا را بسیار بخوان:
اللهم
ان لم تکن غفرت لنا فیما مضی من شعبان...

یاعلی
- - -
در مورد 2، طبق معمول کمی تند شد؛ بیشتر منظور همان بود که:
حالا یکی هم، یه ساعت بعد اذون رفت یه گوشه واسه خودش نماز بخونه، نباید بهش بد گفت.
به نظر حقیر این حرکت نه تنها از نظر فردی درسته، بلکه مصداق امربه معروف و نهی از منکر هم هست.
و اتفاقاً جاش تو جمعیه که همه به اهمیت نماز واقفند، ولی در عمل آن کار دیگر می کنند.

این قضیه وقتی برای خودم بهتر جا افتاد که این هفته تو جلسمون یکی این کار رو کرد؛
حاج آقامون وقت نماز داشت بحثش رو ادامه میداد، آقا مهدی عزیز رفت اون پشت واسه خودش نماز مغرب رو خوند.
تو دلم گفتم دمش گرم. نماز جماعت هم که شروع شد، همون آقا مهدی وایساد به جماعت.

امام علی بن الحسین(ع)

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/5/19:: ساعت 12:39 صبح

سلام.

1- «... اکنون
امام علی بن الحسین(ع)
پس از حادثه‏ی عاشورا بر سر یک دوراهی است:

یا باید با ایجاد هیجان و احساسات 
- که کسی چون او بسهولت قادر است در میان جمع معتقدان و علاقه‏مندان به خود، آن را به‏وجود آورد-
به یک ماجراجویی و عمل متهورانه دست زند؛
پرچم مخالفتی برافرازد؛
حادثه‏ی شورانگیزی بیافریند؛
ولی بر اثر آماده‏نبودن ابزار لازم برای اقدام عمیق و پایداری،
چون شعله یی فرو بخوابد و صحنه را برای ترکتازی‏های بنی‏امیه در میدان فکر و سیاست خالی کند...

یا باید احساسات سطحی را به وسیله‏ی تدبیری پخته و سنجیده مهار کند
و نخست مقدمه‏ی واجب کار بزرگ خود را فراهم آورد:
اندیشه‏ی راهنما و نیز عناصر صالح برای شروع به‏کار اصلی
تجدید حیات اسلام و بازآفرینی جامعه‏ی اسلامی و نظام اسلامی-

را تأمین کند؛
عجالتاً جان خود و تعداد بسیار معدود یاران قابل اتکاء خود را حراست نماید
و میدان را در برابر حریف‏ها رها نکند؛
تا زنده است و تا از جسم جستجوگر و هراسان بنی‏امیه پنهان است،
در این جبهه -
جبهه‏ی سازندگی افراد صالح و تعلیم اندیشه‏ی راهنما-

به مبارزه یی بی‏امان ولی پنهان مشغول باشد
و آنگاه ادامه‏ی این راه را که بی‏گمان به سر منزل مقصود بسی نزدیکتر است،
به امام پس از خود بسپارد...»*

2- «شک نیست که راه نخست، راه فداکاران است؛
ولی رهبر مسلکی که شعاع تأثیر عمل او نه تنها دایره‏ی محدود زمان خودش،
بل سراسر تاریخ را در بر می‏گیرد،
کافی نیست فداکار باشد؛
بلکه علاوه‏بر آن باید ژرف‏نگر و دور اندیش و پرحوصله و سخت باتدبیر نیز باشد...
و امام ... دومین راه را... برگزید و سرانجام نیز جان بر سر آن نهاد.»*

* کتاب «پیشوای صادق» نوشته‏ی آقای خامنه‏ای

3- بالآخره ما هم جهادی برو شدیم؛ اون هم با یه سری سال‏صفری.
معلوم نیست ما رو واسه چی می‏خوان کول کنن ببرن.
ما هم یه سری ایرادهایی به اصل برنامه داریم؛
منتها تو این دوساله نتونستم جمع‏بندی‏شون کنم.
بهر حال گفتن رفتن بهتر است.
اصل خود آدمه؛ فقط فکر صبح زود بیدار شدنش رو که می‏کنم کم میارم.
کمرم هم که نگو؛ بعد عید دردش داره علنی میشه.
وضع معنوی هم که داغونه.
فقط یه فکر تو کلّم هست که آشناشدن با مردم منطقه است.
شاید این یه کار از دستم بر بیاد.
خدا کنه حداقل حضورم بار منفی نداشته باشه.
حلال کنید.
و من الله التوفیق

4- یه خبر خوب؛ واسه‏ی حاج آقا سایت زدن: http://www.javedan.ir

به قول آقا ماشاءالله: خدا به ما توفیق مناجات با خودش و اولیائش رو نصیبمون کنه.

یا علی

- - -
پ.ن.
شرمنده، احتمالاً تا نیمه شعبان اینترنت ندارم. پیشاپیش مبارک.

جناب «محمد» فرموده اند: «امام بر سر دو راهی قرار می گیره، فکر می کنه، انتخاب می کنه. این عبارات شاید بخش گمشده معصوم شناسی ماست
من با نظر ایشون موافق نیستم. مثل این میماند که ما از بیرون درباره مسیر بعدی یک ماشین غریبه نظر بدیم که به راست میپیچه یا به چپ. برای راننده بسیار واضحه که کدوم ور می خواد بره؛ ولی ما از شواهد و قراین فرایند تصمیم گیری راننده رو برای خودمون شبیه سازی میکنیم.
من فکر میکنم معصومین(ع) اینقدر عبد خدا هستند که آینه تمام نمای قرآن شده اند؛ ایشان برای تصمیم گیری های عقلانی بلاتشبیه نظیر حرکات غریزی حیوانی بلادرنگ، مطمئن و بدون اشتباه عمل می کنند.
اینها را از احساس نوشتم، باید پخته شود. اما به نظرم منظور این متن همان شبیه سازی شرایط زمان امام برای ماست تا برای الگوگیری راحت شود؛ چه شاید نویسنده هم ادعای کامل بودن استدلال خود را نداشته باشد. شاید راه های دیگری هم بود، شاید انگیزه های دیگر.


پایگاه تابستانی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/4/1:: ساعت 9:50 صبح

سلام.

بعد فارغ شدن از 12 سال تحصیل کلاسیک،
عده ای از دوستان علاقه مند و دردمند یه قسمت زندگیشون رو گذاشتن برای کارهای فرهنگی.
فعالیت هایی که منجر به راه اندازی پایگاه تابستانی در مساجد مختلف شد.

خواستم دعوت کنم متن بروشوری که برای برنامه امسال مسجد الزهراء(س)
-مسجد نوسازی در فاز2 شهرک غرب تهران-
آماده شده را مطالعه بفرمایید و نظر بدید.

«

مقدمه
پایگاه قرآنی مسجد الزهراء(س) به منظور ایجاد مرکز مطالعات و آموزش قرآنی در منطقه شهرک غرب تهران شکل گرفته است. هدف این مرکز افزایش مهارت های ارتباط با قرآن و فهم روشمند آن می باشد. در این جزوه با فعالیت های پایگاه قرآنی در مدت تابستان 87 آشنا خواهید شد. امید است با توفیقات الهی فعالیت های این پایگاه در طول سال و به خصوص در ماه مبارک رمضان هر چه پربارتر ادامه یابد.

برنامه های دوره تابستان
برنامه های تابستان 87 پایگاه قرآنی مسجد الزهراء(س) ویژه پسران و در دو مقطع سنی برگزار می شود. این برنامه ها که از تاریخ 16 تیر الی نیمه شهریور در روزهای یک شنبه و سه شنبه ساعت 16:30 تا 19:30 برگزار می شوند، عبارتند از:

• مقطع راهنمایی و پنجم ابتدایی
زندگی قرآنی
مهارت های ارتباط با قرآن
جذابیت های علوم
کمک های اولیه

• مقطع دبیرستان و سوم راهنمایی
زندگی قرآنی
گفتگوی فرهنگی
الکترونیک کاربردی
کمک های اولیه
کارگاه نشریه

»

کاملش در اینجاست.

یا علی

- - -

1- امروز تشییع جنازه پدر حاج «مهدی قاسمی» بود که از منبری های غیرروحانی شمال تهرانه. خدا رحمتشون کنه. من که به شخصه 10 ساله با معرفت ناقصم هربار پای صحبتشون رفتم انرژی گرفتم و استفاده کردم. خدا پدرشون رو با حضرت امیر(ع) محشور کنه.

2- نکته جناب «هوالحق المبین» بسیار بجاست؛

روی کارهای ورزشی و هنری سرمایه گذاری درست نکردیم.
البته دوستان دنبال برنامه فوتبال و استخر تفریحی هستند.

در زمینه مهارت های اجتماعی و ارتباطی؛ محوریت کلاس گفتگوی فرهنگی رو تشکیل میده،
در اردوها هم این مهارت ها بسیار مورد توجهه.

در کارگاه نشریه هم فعالیت های هنری و هم مهارتهای اجتماعی و ارتباطی میتونه تقویت بشه.
نحوه برگزاری کلاس زندگی قرآنی هم بنحویه که کاملاً گروهی و پژوهش محور باشه و هم تا حدی از فعالیتهای هنری هم کمک گرفته بشه.

برخی از این جزئیات تو وبلاگ اصلی پایگاه توضیح داده شده. تشکر


روز امتحان

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/3/27:: ساعت 9:21 صبح
سلام.
دیروز اصلاً روز ایده آلی نبود، ولی کی می تونه بگه بد بود.
یه روز امتحان بود شاید.

صبحش هم تو حموم به یاد عنکبوت بودم؛ فتنه، امتحان.
هر بار که بخوای رشد کنی. لااقل سالی یکی دوبار.

مهم اینه که تو یه همچین وقتی خدا رو فراموش نکنی، و تقوی
که بهترین توشه تقوی است.
بپذیری آنچه عقلی است ولی برای دلت خیلی سنگینه.

شاید قراره دلت گنده شه.
خوبیش اینه که بعدش هم خوش میگذره.

و من الله التوفیق
یا علی

به سوی شهر گرگان

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/2/3:: ساعت 11:33 صبح

سلام.

شهریور امسال یه پست نوشتم درباره سفر و تعطیلات.

به همه دوستان هم توصیه می کنم برنامه ریزی و استفاده از سفر و تعطیلات رو جدی بگیرن.

پنج شنبه پیش بعد از جلسه هفتگی نشسته بودیم دور هم،
گفتم پایه اید بریم گرگان؟
چهارشنبه شب با قطار می ریم،
جمعه هم برمی گردیم.
حاج مهدی هم نشسته بود و گفت جاش با من.
اونجا هم یه پاترول میشه قرض کرد که دو روزه دستمون باشه.

شبش رفتم اینترنت بلیط هاش رو چک کردم.
به بر و بچ SMS زدم،
اندازه 2تا کوپه شدیم.
جمعه هم بلیط ها رو گرفتم.

خلاصه فردا داریم میریم.
امیدوارم سفر خوبی بشه.
احتمالاً بجز خود گرگان، بندر ترکمن و جنگل گلستان هم میریم
و خلاصه حالی به حولی!

جای همه خالی

امیدوارم شما هم از این فرصت بهار برای گشت و گذار استفاده کنید.

یا علی

- - -
پ.ن.
چند تا عکس از مسافرت گرگان: http://picasaweb.google.com/masood.masihtehrani/GorGan87


<   <<   6   7   8      >


بازدید امروز: 31 ، بازدید دیروز: 95 ، کل بازدیدها: 472254

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ