سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آفت کار خوب مستمر قابل توجه!

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 86/9/6:: ساعت 7:15 عصر
سلام،

یه نکته:

فرض: یه کار خوب رو تکرار می‌کنی، اطرافیان هم پیگیری می‌کنن و خودت هم فکر می‌کنی خبریه.

آفت احتمالی: هدفت از اون کار می‌شه همون کار؛ البته اولش برای چند لحظه، و بعد مکرر و بعد هدف گم می‌شه. شاید در ظاهر هدف متعالیه و خیلی وقت‌ها تو ناخودآگاهت هدف همون وسیله شده.

مثال: یه خواننده معروف می‌خونه که خونده باشه.
یه بازیگر تو انواع فیلم‌ها و نقش‌ها بازی می‌کنه که متنوع باشه.
یه وبلاگ‌نویس ...
و یه اردو جهادی، یه هفته شهدا و یه جلسه هفتگی.

گفتم این هفته که جلسه نداریم، قرار دسته جمعی بذاریم بریم فلان جا،
گفت ما که ادعا می‌کنیم nساله جلسه‌مون منظم برگزار شده برامون اُفت نداره ...

راه حل: شاید بازخوانی مستمر روال کار، تذکر اهداف، آفت‌شناسی، ارائه و مشورت با اهل فن، واقع‌گرایی، ساده‌کردن هدف و ارزیابی مستمر.

- - - - - - - - - -- - - - -- - - - -- - - - -- - - - -- - - - -- - - - -- - - - -- - - - -
پی نوشت:
اولش که خواستم شروع کنم نمی‌دونستم چی بنویسم و حالا نمی‌دونم کی تمومش کنم. بهتره بقیش رو شما بگید، وگرنه ادامه می‌دمش ها!
یا علی

انتقاد

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 86/9/2:: ساعت 11:23 صبح

سلام،

...این یک نکته شکلی است. نه محتوایی.

1- اگر انتقاد درست را بدون ارایه هم بگوییم، ممکن است به کام کسی تلخ باشد ولی مسلما اثر می کند. اگر هنر زیبا گفتن را هم نداریم، حرف حق گفتن خود زیباست.
2-اگر انتقاد درست را با آرایه بگوییم، احتمال تاثیرش بیشتر می شود. حرف حق هم که هست. این یک دوستی و مودت و اظهار محبت است. و برای دوستی که از او این گونه انتقاد می شود بسیار ارزشمند خواهد بود و فراموش نخواهد شد.
3-اگر انتقاد غلط یا نیمه غلط(منبعث از برداشت های شخصی یا اشتباه یا قضاوت یکطرفه یا ....) را در آرایه ی زیبا بگوییم، با این که درست هم نیست می تواند موثر باشد. و حداقل اگر موثر نیست، کدورت نیافریند و دوستی ها را نزداید.
4- اگر انتقاد غلط یا نیمه غلط را بدون آرایه بگوییم، احتمالا موثر نیست. کام طرف را هم تلخ می کند. ولی احتمالا به شما بدبین و از شما دل آزرده نمی شود.
5-اگر انتقاد درست را با زبان تلخ بگوییم، احتمال تاثیرش کمتر می شود. اما به هر حال در درازمدت حقیقت خود را نشان خواهد داد. پس اگر اصلاح مد نظر است این گونه انتقاد کردن کار درستی نیست. چون طرف را علیرغم این که می داند برحق از او انتقاد شده به علت لحن بد و گزنده، به اصطلاح: سرلج می افتد.
6- اگر انتقاد غلط یا نیمه غلط را با لحن گزنده و زبان تلخ بگوییم... دیگر نوبر است!! هم کام تلخ می شود و هم کدورت ایجاد می شود و هم دوستی ها در خطر می افتد و هم پیشرفتی رخ نمی دهد و ....

خلاصه این که،
انتقاد یا بر حق و صحیح است یا غلط و نیمه غلط.
و زبان بر سه قسم است. یا شیرین است یا رک و راست و معمولی است یا تلخ است.

حرف حق را باید زد. چه بهتر که با زبان شیرین باشد.
حرف غلط یا نیمه غلط را هم حتی الامکان نباید زد. اگر هم زده شد، چه بهتر که با زبان شیرین باشد.

آخر این که دوستی ها را بسیار بیش از این حرف ها باید پاس داشت.

ارادتمند همه دوستان

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
پی نوشت:
اینها فرمایشات آقا محسن بود که گفتم شاید به درد شما هم بخوره. یا علی


سرزنش

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 86/8/28:: ساعت 11:14 صبح

        سلام،

یه حدیثی حاج آقا موسوی آورده بود که خیلی به پر و پاچه ما می پیچه:

«هر کس مؤمنى را بر انجام دادن گناهى سرزنش کند،
نمى‏میرد تا آن که خود، آن گناه را مرتکب شود»

برای منی که خیلی تو کار دیگران فضولی می کنم،
این مشکل زیاد پیش میاد. خدا به دادم برسه.

فکر می کردم که اگه نشسته بودیم زندگیمون رو می کردیم
و اینقدر به کارهای بقیه سرک نمی کشیدیم،
تا حالا یه چیزی شده بودیم.

امروز به یکی گیر دادم که
تو ارتباطت با دیگران یا معلمیه یا شاگردی.
یعنی یا حرفشون رو خوب می خونی
یا مدام بهشون راست راست، چپ چپ می گی.

این گیر هم شاید بشه یه گرفتاری تازه!

یا علی              


سه مطلب...

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 86/8/25:: ساعت 11:35 عصر

              سلام،

1- یه بحث جالب با حسین آقایی کردیم،
نتیجه اش این بود که موثربودن یا مفیدبودن دلیل انجام کار نمیشه،
باید برای انجام کار دلیلی از جنس وظیفه، تکلیف و حق داشت.

2- یه بحث هم با مرحوم امامی داشتیم سر اینکه
آیا همه کارهای خوب رو باید انجام داد؟

3- ظاهراً منظور از «عملوا الصالحات» در سوره عصر و البته جاهای دیگه
انجام همه اعمال صالح است؛ چون «ال» داره.

یا علی              


دادبزن

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 86/8/20:: ساعت 9:9 صبح

         سلام،

فکر کنم خیلی وقتها باید داد زد،
اما نه برای تحکم، تحمیل و قانع کردن.

باید داد زد چون داریم حرف راست میزنیم، با کمال صداقت؛
و دوست داریم هرکی توش ایرادی میبینه بهمون بگه تا درستش رو بفهمیم.

باید داد زد چون افکارمون بهم پیچیده و باید حلاجی بشه.

باید داد زد تا شاید با دادمون بتونیم داد مظلوم بگیریم.

ولی یادمون باشه برای دیگران هم حرمت قائل باشیم،
حتی اگه به حق داد زدی، عذرخواهی یادت نره!
چون به هر حال پرده آرامش بقیه رو کنار زدی؛ بیا بیرون، معذرت بخواه و با صداقتت راضیش کن
که وبال گردنت نشه.

یا علی            


...Life

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 86/8/17:: ساعت 9:46 صبح

سلام،

Albert Einstein: Life is like riding a bicycle. To keep your balance you must keep moving

یا علی


خدا صبرتون بده

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 86/8/10:: ساعت 4:28 عصر

            سلام،

1- خدا رو شکر می کنم که در محیط کاری هستم
که اطرافیانم امیدوارند زودتر رشد کنم،
در کارم جدی تر شوم،
و بتونن روم حساب کنن.

شما هم دعام کنید.

2- تو این چند وقته دو بار شده که وقتی رفتم سر کیسه گردو،
به دلم می افته دو تا بردارم و طبق عادت سه تا بر داشتم،
بعد دیدم یکیش سیاه و پوکه.

3- چند بار هم شده حرف بیراه زدم به یکی،
بعدش یه جوریم شده که فهمیدم بد کردم.
ولی جبران این جور چیزها خیلی سخته.

4- شما فکر می کنید خدا به اطرافیان من چقدر صبر داده
که می تونن تحملم کنن؟

خدا خیرتون بده!

یا علی              


بی ربط

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 86/8/1:: ساعت 4:11 عصر

            سلام،

1- «فکر نمی کردم کسی باشم که کسی به پام بشینه!»
اینو یه خلاف کار تو فیلم پریشب (سرقت) به نامزدش می گفت؛

قربون خدا برم که به پامون نشسته و مشتاقمونه.

2- «نمی دونم چرا همیشه آخرین مریض سخت ترینه!»
این هم حرف خانم دکتر تو Departed؛

وقتی پرسپولیس دقیقه نود و چند گل میزنه و دلت واسه استقلال (اهواز) میسوزه
این حرف یادت میاد.

و البته وقتی برای بار nام داستان مستجاب الدعوه بنی اسرائیل رو شنیدم؛
آخر عمری اسیر شهوت شد و بعد قتل و بعد کفر.

3- از کجا که همین الان و لحظه آخر همه چی نباشه؟

یا علی           


مال حروم و زن خوب

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 86/7/28:: ساعت 3:18 عصر

سلام،

 

1- گفت آقا این بچه ها عجب پاکن،

آدم وقتی می بینتشون...

ببین تا یه خورده بهش خندیدم و دست تکون دادم باهام دوست شد

 

گفتم اما وقتی بزرگ میشن...

 

گفت نه آقا...

 

2- گفت سال 57 مأمور گمرک بودم و حقوقم حدود نهصد تومن بود؛

هر «بار» هم که می اومد چند هزار تومن نصیبم میشد؛

زنم فیش حقوقم رو میدید و فقط به همون اندازه از بانک پول می گرفت.

با همون پول حقوق بچه هام رو بزرگ می کرد.

شما مجردی یا متأهل؟

اگه خواستی زن بگیری زن ترک بگیر!

(خودش هم می گفت تبریزیه)

میگفتم زن، این همه پول تو کمده،

چرا به بچه ها نمیرسی؟

می گفت بچه ها با همین نون خالی هم بزرگ می شن،

تو کاری به من و بچه هام نداشته باش.

 

3- اون طور که می گفت عاشق لنین بود،

وقت فروپاشی (سال 69، 70 ما)

قاچاقی رفت روسیه و دید اون کمونیست آرمانی چه گندابی راه انداخته.

 

4- و می گفت که وضعش خیلی خوب شده بود،

چهارتا سرباز 4میلیاردش رو خوردن (ظاهراً سال 75، 76)

و با چند صد میلیون بدهی افتاده زندون.

اینکه همه ترکش کردن،

حتی جوونی که یه خونه همین طوری به نامش کرده بود،

حاضر نشده بود زن و بچه اش رو مفتی تو همون خونه راه بده.

 

(هر وقت یه قصۀ این طوری می شنوم یاد افسانۀ توشیشان می افتم:

یکی از آرزوهاش پولدار شدن بود و بعد از بی پولی همۀ رفقاش ولش کرده بودند،

تو عالم نوجوونی خیلی دل آدم می گرفت)

 

خانم من قدش اینقده!

(منظورش این بود که کوتاهه)

فقط اون بود که پشتم بود.

 

5- زنم رو با یه دنیا عوض نمی کنم،

بچه های خوبی دارم،

جلوی دامادم بلند میشم...

 

6- نمی دونست چرا داره این حرف ها رو به من میگه،

شاید خدا می خواد بهم بگه

اگه مال حروم آوردی تو خونه ات و زنت دعوات کرد متنبه شو!

 

این جور داستان ها همیشه آدم رو یاد زن زهیر می اندازه،

و همۀ زنهای عفیفۀ تاریخ.

یا علی


زمین بتون شده

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 86/7/24:: ساعت 8:17 عصر

سلام،

1- پدرش با این حال که وضعش خیلی خوب نبود دو جین بچه داشت؛ با این حال بچه های مونده تو بیمارستان رو هم بزرگ می کرد. حالا همشون شدن دکتر مهندس خارج رفته.

2- خمپاره آمد و 10 نفر رفتند؛ او موند و بدن بی طحال.

3- زندگیش پر بود از فراز و نشیب مالی؛ اما هیچ وقت وقار، ادب و قناعت رو رها نکرد.

4- عاشق درس بود؛ نه به خاطر مدرکش. وقتی درباره سختی دینامیک سیالات حرف می زد صداقت و شوق به یادگیری رو لمس می کردی. البته بیشتر از چند ماه هم مدرک آخرش باهاش نبود.

5- گفت با اضافه بتون این زمین شنی رو محکم کنید، هم اسراف نمیشه و هم مردم راحت میشن؛ وقتی افتاد سرش خورد رو همون زمین بتون شده.

خدا رحمتش کنه

یا علی     


<   <<   11   12   13   14   15   >>   >


بازدید امروز: 92 ، بازدید دیروز: 111 ، کل بازدیدها: 473703

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ