سفارش تبلیغ
صبا ویژن

أنما فتنّاه

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/21:: ساعت 12:52 صبح

سلام.

این آیات از جالب‏ترین داستان‏های قرآن برای حقیر است.
- - - - - -

وَ هَلْ أَتَاکَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ (21)
آیا داستان شاکیان هنگامی که از محراب (داوود) بالا رفتند به تو رسیده است؟!

إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ
در آن هنگام که (بی‌مقدمه) بر او وارد شدند و او از دیدن آنها وحشت کرد؛ گفتند: «نترس،

خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْکُم بَیْنَنَا بِالْحَقِّ
دو نفر شاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده؛ اکنون در میان ما به‏حق داوری کن

وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ الصِّرَاطِ (22)
و ستم روا مدار و ما را به راه راست هدایت کن!

إِنَّ هَذَا أَخِی لَهُ تسْعٌ وَ تسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِیَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ
این برادر من است؛ و او نود و نه میش دارد و من یکی بیش ندارم

فَقَالَ أَکْفِلْنِیهَا وَ عَزَّنِی فِی الْخِطَابِ (23)
امّا او اصرار می‌کند که: این یکی را هم به من واگذار؛ و در سخن بر من غلبه کرده است!»

قَالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بسُؤَالِ نَعْجَتِکَ إِلَى نِعَاجِهِ
(داوود) گفت: «مسلّماً او با درخواست یک میش تو برای افزودن آن به میش‏های‏اش، بر تو ستم نموده؛

وَ إِنَّ کَثِیرًا مِّنَ الْخُلَطَاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ
و بسیاری از شریکان (و دوستان) به یک‏دیگر ستم می‌کنند،

إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ قَلِیلٌ مَّا هُمْ
مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند؛ امّا عدّه آنان کم است!»

وَ ظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ
داوود دانست که ما او را (با این ماجرا) آزموده‌ایم،

فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ رَاکِعًا وَ أنَابَ (24)
از این رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه کرد.

فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِکَ
ما این عمل را بر او بخشیدیم؛

وَ إِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَ حُسْنَ مَآبٍ (25)
و او نزد ما دارای مقامی والا و سرانجامی نیکوست!

*** سوره‏ی ص ***

تا حالا به آزمون خدا دچار نشده‏ایم؟
تا کنون یک‏طرفه به قاضی نرفته‏ایم؟
قضاوت جزمی که کار روزانه‏ی‏مان شده.

هیچ‏گاه برای استغفار مردونه دیر نیست.
«حسن مآب» هم کم موهبتی نیست.
ماه رجب را دریابیم.

یا علی

- - - - - -
باز هم جا داره از سایت تنزیل‏دات‏اینفو بی‏نهایت تشکر کنم. واقعاً مجموعه‏ی خوش‏دست و نسبتاً کامل قرآنی جمع کرده‏اند. این پست و پست‏های مشابه اغلب به‏کمک این سایت تکمیل شده. ترجمه‏ها هم کار آقای مکارم است، حفظه الله.


زیان‏کارترین

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/19:: ساعت 11:15 عصر

سلام.

اینها مجموعه آیاتی است که بارها با کنج‏کاوی خوانده‏ایم‏شان. و هربار تطابقی و درسی تازه که مبادا چنین شده باشیم.
- - - - - -

قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُم بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا (103)
 بگو: «آیا به شما خبر دهیم که زیان‏کارترین (مردم) در کارها، چه کسانی هستند؟

الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا
آنها که تلاش‏های‏شان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده؛

وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا (104)
با این حال، می‌پندارند کار نیک انجام می‌دهند!

أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَائِهِ
آنها کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و لقای او کافر شدند؛

فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَزْنًا (105)
به‏همین جهت، اعمال‏شان حبط و نابود شد!
از این رو روز قیامت، میزانی برای آنها برپا نخواهیم کرد!

ذَلِکَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُوا
(آری،) این‏گونه است! کیفرشان دوزخ است، به‏خاطر آنکه کافر شدند،

وَ اتَّخَذُوا آیَاتِی وَ رُسُلِی هُزُوًا (106)
و آیات من و پیام‏بران‏ام را به سخریه گرفتند!

*** سوره‏ی کهف ***

ان‏شاءالله ما از آنهایی نباشیم که آیات پروردگار و لقای او را کافر باشیم.
ان‏شاءالله ما از آنهایی نباشیم که آیات پروردگار و فرستادگان‏اش را به سخره بگیریم.
که در این صورت با وجود همه‏ی تلاش‏ها زیان‏کارترین مردم خواهیم بود؛
یعنی همه‏ی اعمال‏مان محو و بی‏ارزش می‏شود،
آن‏قدر که ارزش توزین نخواهد داشت.
و جزای‏مان دوزخ خواهد بود.

یا علی

- - - - - -
-) جناب «برای خاطر آیه‏ها» فرموده‏اند:
«حقیقتاً از آیاتی‏ست که خیلی ذهن انسان را به چالش می‏کشد در برابر همه‏ی اعمال و داشته‏هایش.
ضمن آنکه... تعبیر اخسرین اعمالاً واقعاً تعبیر عجیبی‏ست. تا آنجا که من حضور ذهن دارم در قرآن منحصر به‏فرد است. یعنی خسارتی در همه‏ی ابعاد و همه‏ی اعمال. چون اعمالاً داریم و نه عملاً.
در قرآن تعبیر غرق در زیان: «لفی خسر»، زیان آشکار: «خسران مبین»، یا مثلاً معامله‏ی بد: «بئسما اشتروا» یا تجارت بی‏سود: «فما ربحت تجارتهم» داریم ولی در شدت هیچ کدام به پای این تعبیر نمی‏رسد: اخسرین اعمالاً.
شاید باید دل‏مان را به همین سوره‏ی عزیز خوش کنیم که فرموده‏اند در دوران غیبت زیاد بخوانید:
«بسم الله الرحمن الرحیم/والعصر/ان الانسان لفی خسر/ الا الذین امنوا و عملوا الصالحات وتواصوا بالحق و تواصوا بالصبر»
الهی که اهل ایمان و عمل باشیم و اهل تواصی به حق و به صبر.»


ما خلق الله...

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/18:: ساعت 12:8 صبح

سلام.

1- اعتکاف و عبادات مقبول.
2- اینها گزیده‏ی صحبت‏های رهبری در روز میلاد حضرت امیر - علیه السلام - است.
- - - - - -

1- «ما خلق اللَّه خلقا احبّ الى رسول اللَّه (صلّى اللَّه علیه و اله) من علىّ»
در میان خلائق هیچ انسانى محبوب‏تر از امیرالمؤمنین در نزد پیغمبر ... نبود...

2- پیغمبر اکرم دست به دعا برداشت و عرض کرد:
«اللّهمّ انّى اقول لک کما قال اخى موسى
اجعل لى وزیرا من اهلى اشدد به ازرى و اشرکه فى امرى علىّ
کى نسبّحک کثیرا و نذکرک کثیرا»؛

پروردگارا! همان‏طورى که موساى پیغمبر از تو درخواست کرد که براى او وزیرى قرار بدهى،
شریکى قرار بدهى که در کارها به او کمک کند و همراه او باشد و بازوى تواناى او باشد،
من هم از تو درخواست می‏کنم که على را وزیر من و شریک من و بازوى تواناى من قرار بدهى.

... امیرالمؤمنین مثال عالى تربیت اسلامى است.
هم دوران سربازى و مجاهدت را گذرانده است،
هم دوران غربت را گذرانده است،
هم دوران حکومت و زمامدارى را گذرانده است...
اگر ما امروز به این درس‏ها عمل بکنیم،
صراط مستقیمِ هدایت و تکامل و تعالى در مقابل ما باز خواهد شد.

3- یک سطر از سطور کتاب قطور منقبت امیرالمؤمنین (علیه‏السّلام) این است که این بزرگوار
در طول این زندگى پرماجراى خود به چیزهائى اهتمام داشتند،
از جمله عدالت و وحدت...
حق‏طلبى آن بزرگوار در هر دو جا خود را نشان می‏دهد؛

هم در آنجائى که در پى عدالت دشوارترین آزمون‏هاى زندگى خود را تحمل می‏کند؛
آن سختی‏ها را، آن مجاهدت‏هاى دشوار را،
آن جنگ‏هایى را که بر آن بزرگ‏وار تحمیل شد...
چون دنبال عدالت است.

هم در آنجایى که امیرالمؤمنین به‏خاطر خدا، به‏خاطر مصالح اسلام،
به‏خاطر وحدت مسلمانان، از حقى که براى خود او مسلّم است،
چشم‏پوشى می‏کند و در مقام معارضه برنمى‏آید؛
اسلام را، مسلمانان را، جامعه‏ى اسلامى را، وحدت اسلامى را پاس می‏دارد.
«فأمسکت یدى حتّى رأیت راجعة النّاس قد رجعت عن الاسلام
یدعون الى محقّ دین محمّد (صلّى اللَّه علیه و اله)»؛

یعنى آن وقتى که دیدم مسئله‏ى اسلام مطرح است،
مصالح اسلامى، مصالح جامعه‏ى اسلامى مطرح است،
در آنجا دیگر سکوت را جایز ندانستم، آمدم وسط میدان براى ایجاد وحدت.
مال دوران اولِ پس از رحلت پیغمبر و آن دوران محنت امیرالمؤمنین است؛
آنجا هم حق را با قاطعیت دنبال می‏کند. این حق در اینجا وحدت است.
اینها براى ما درس است.

4- ملت هوشیار است و هوشیار باشد...

امروز بیشتر از همه چیز براى ما هوشیارى لازم است،
شناخت دوست و دشمن لازم است.
مبادا دوست را با دشمن اشتباه کنید؛ مبادا دوست و دشمن را مخلوط کنید؛
مبادا رفتارى که با دشمن باید داشت، با دوست انجام بدهید.
این، خطاب به همه‏ى جناح‏هاست.

5- شکر مسئولین، خدمت است؛
شکر مردم، حفظ وحدت است؛
حفظ وحدت، حفظ هوشیارى، حفظ برادرى، نگاه مشفقانه‏ى به یکدیگر...
آنچه که قلب مقدس ولى‏عصر (ارواحنا فداه) را شاد خواهد کرد،
او  همین وحدت و مهربانى و همکارى و نشاط و حرکت انقلابى ملت ایران است.

یا علی

- - - - - -
+) جناب «نفحه» فرموده‏اند:
«آری پیامبر (ص)، علی (ع) را بسیار دوست داشت.
خود امام (ع) مى‏فرمایند روزى مریض شده بودم که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به دیدنم آمد. من در بستر بودم که آن حضرت کنارم نشست و جامه‏اى از خود را بر روی‏ام کشید. ولى چون شدت بیمارى مرا دید برخاست و به مسجد رفت و در آنجا لحظاتى را به دعا و نماز که بهبودى خود را بازیافتى (!؟) من از بستر برخاستم درحالى که هیچ دردى احساس نمى‏کردم. آن‏گاه فرمود: من هیچ‏گاه از خداوند درخواستى نکردم مگر آن‏که بر آورده کرده و هرگاه چیزى براى خود خواستم براى تو نیز طلب کردم.»


سه نوع ولایت در قرآن

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/16:: ساعت 1:2 صبح

سلام.

1- سوره‏ی توبه آیه 71:
«و المؤمنون و المؤمنات، بعضهم اولیاء بعض
یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر...»

ولایتی که مؤمنان به یک‏دیگر دارند، دو طرفه است
و جواز امر به معروف و نهی از منکر.

پرانتز(سوره‏ی توبه آیه 67:
«المنافقون و المنافقات، بعضهم من بعض
یأمرون بالمنکر و بنهون عن المعروف...»

منافقین بر یک‏دیگر ولایتی ندارند.
)پرانتز

2- سوره‏ی بقره آیه 257:
«الله ولی الّذین آمنوا یخرجهم من الظّلمات الی النّور
و الّذین کفروا أولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من النّور الی الظلمات...»

ولایت الهی که متناسب با ایمان باعث خروج از ظلمت به‏سمت نور می‏شه.
ایمان هم همان اعمال ایمانی ما است.
هربار که با چشم عملی براساس ایمان می‏کنیم، در آن لحظه مشمول این ولایت هستیم.
اگر لحظه‏ای عمل کافرانه‏ای انجام بدهیم همان لحظه مشمول‏مان می‏شود.
پس هر لحظه‏ی ما جنگی است و انتخابی.
هر لحظه یا به‏سمت نوری یا ظلمات.
خدا نکند کسی کلاً ظلمات بشود.
مانند آیه 95 سوره‏ی توبه (إنّهم رجس) که ظاهراً درباره منافقین است.

3- سوره‏ی مائده آیه 55 و 56:
«إنّما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا
الّذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون...
فأنّ حزب الله هم الغالبون»

ولایت تشریعی.

در مقابل، آیه 51 همین سوره:
«یا ایّها الّذین آمنوا
لا تتّخذوا الیهود و النّصاری أولیاء، بعضهم أولیاء بعض
و من یتولّهم منکم فإنّه منهم...»

اگر ولایت آنها رو قبول کنیم، از آنها خواهیم بود.
* * *

ای خدا، در این ایام البیض ماه رجب،
به‏حرمت معتکفین و خوبان‏ات،
اهدنا الصّراط المستقیم.
صراط الّذین أنعمتَ علیهم،
اونهایی که مورد غضب‏ات نیستند و اونهایی که گم‏راه نیستند.

یا علی

- - - - - -
قبل از لینک‏ها یه سؤال بپرسم؛ کسی منشوری در مورد احساسات و وظایف یک «عمو» سراغ داره؟!؟ شدیداً محتاج راه‏نمایی شده‏ام.

درباره‏ی میلاد
+ و + و +

درباره‏ی اعتکاف
+

درباره‏ی روز پدر
+

لینک‏های زندگی
+ و + و +

-) جناب «ره‏سپار» فرموده‏اند:
«یه آیه دیگه هم هست که خیلی دوست‏داشتنی‏ه: ذلک بان الله مولی الذین امنوا، و ان الکافرین لا مولی لهم. گویا سروری و بالامقامی اهل ایمان از نگاه قرآن امری بدیهی است: این برای این است که خداوند مولای مومنان است، و کافران مولایی ندارند. (فتح-11) چیزی که هنوز باورش نکرده‏ایم...»


مصداق علم

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/10:: ساعت 11:55 عصر

سلام.

به‏نظر شما مصداق علم، عالم و أولوا الباب در این آیه چی‏ه؟
- - - - - -

(1) ... قُل هَل یَستوی الّذینَ یَعلَمونَ و الّذینَ لایَعلَمونَ ... (2)
بگو: آیا آنان که اهل علم و دانش‏اند با مردم جاهل نادان یک‏سان‏اند؟

 

(1) أمّن هُوَ قانِتٌ آناءَ اللّیل ساجداً و قائماً
یا آن کس که ساعات شب را به طاعت خدا به سجود و قیام پردازد

یحذَرُ الآخرةَ و یَرجو رحمةَ رَبّه
و از عذاب آخرت ترسان و به رحمت الهی امیدوار است؟!؟

 

(2) إنّما یتذَکّرُ أولوا الألبابِ
منحصراً خردمندان متذکر این مطلب‏اند.

 

آیه 9 سوره‏ی زمر

یا علی

- - - - - -
با تشکر از علی محمود عزیز که این نکته رو از قول آقای قاسمیان به‏ام گفت.

+ پنج‏شنبه 11 تیر 1388؛ ساعت 11 صبح

-) جناب «...» فرموده‏اند: «علم بالأخره زمانی انسان را به دین می‏رساند، و آن وقت انسان معنای أولوالباب را در می‏یابد. «شهد الله أنّهُ لا إله إلا هو ... و الملائکة و أولو العلم قائماً بالقسط ...»

-) جناب «برای خاطر آیه‏ها» فرموده‏اند:
«...(آقای قاسمیان) هر چند جلسه یک‏بار، آبِ پاکی رو دست همه‏مون می‏ریزن و با اشاره به این آیه تصریح می‏کنن که علم اصلاً اونی که شماها فکر می‏کردید نیست... تلنگر عجیبی‏ه برای خودِ من...
حدیث عنوان رو هم که نگاه می‏کنیم، حضرت صادق(ع)، مصداق علم رو با حقیقت عبودیت تبیین می‏کنند:
لیس العلم بالتّعلم، إنّما هو نور یقع فی قلب من یریدالله ان یهدیه. فإن أردت العلم فاطلب فی نفسک اولا حقیقة العبودیة و ...»

+ چهارشنبه 17 تیر 1388؛ 10 دقیقه بامداد
-) جناب حاج محسن آقا فرموده‏اند که
«مفهومی مثل علم یک معنا ندارد. مثل قلب. مثل خیلی چیزهای دیگر. حتی در قرآن هم که استعمال شده، مراتب و معانی متفاوتی دارد. انکار سلسله مراتب و تفاوت‏ها را نمی‏کنیم. منکر فضل علوم الهی و شهودی هم نمی‏شویم. ولی اثبات شیئ نفی ما عدا نمی‏کند. این علوم هم علم‏اند. در زبان ائمه هم علم‏اند. این‏طور نبوده که مثل بعضی جوجه‏طلبه‏ها باشند که بگویند علوم فعلی بشری کلهم کشک. فقط این ضربا ضربوی ما درست است!»

بله البته، به‌خاطر همین هم اینجا به یکی از مصادیق اشاره شده. جالبی‌اش برای خودم این بوده که تا حالا به قبل و بعد این آیه توجه نکرده بودم. وگرنه هدف محصور کردن کل مفهوم علم در یک مصداق نبوده. تشکر.


رسوخ‏نکردن ایمان در قلب

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/4/2:: ساعت 12:30 صبح

سلام.

در راستای پست پیش و درباره «اصلاح بین خود و خدا» این عبارت‏ها رو از کتاب «خطبه‏ی حضرت زهرا(س)» آقا مجتبی انتخاب کردم. خدا توفیق ورود با آمادگی به ماه رجب و خروج پاک و با تخلیه ازش رو به‏مون عنایت کنه.
- - - - - -

«اوصیکم عبادَ اللهِ بتقوی اللهِ
بدانید وقتی تقوای الهی نباشد...
وقتی دل انسان به روی خدا باز نشود روزگار آدم چنین می‏شود.
ممکن است کسی یک عمر نماز بخواند، روزه بگیرد،
ظواهر را رعایت کند اما قلب او بی‏خبر باشد،
آن وقت اگر صحنه‏ی آزمایشی پیش آمد و حادثه‏ای روی داد،
می‏بینید عجب مُهری بر دل داشت که او را غافل کرده بود.

بنابراین آدمی باید کوشش کند که این عبادات و طاعت‏اش را
وارد دل کند و دل صفا و جلا بگیرد،
نه اینکه موجب کدورت شود.

اما به شما بگویم آن چیزی هم که ما را به صفای قلب و دل می‏رساند
توسل به اولیای خداست،
وابستگی به آنهاست
و اینکه انسان در خلوت‏اش با خدا باصفا باشد.»

یا علی

- - - - - -
+) این بار که با ناز بیایی می‏گویند هم‏نام ِ چشمه‏ای هستی در بهشت؛ شیرین‏تر از عسل، سفیدتر از شیر...


عمل و نظر

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/2/8:: ساعت 8:11 عصر

سلام.
از مجموعه کتاب‌های «پرسش‌ها و پاسخ‌های دانشجویی» جلد 20 با عنوان «توصیه‌ها، پرسش‌ها و پاسخ‌ها در محضر آیت الله جوادی آملی» در کتاب‌خونه‌ی خونه ما خاک می‌خورد. قاعدتاً به‌مناسبتی به من یا یکی از برادرها هدیه شده بوده. خدا خیرشون بده، از اون هدیه‌های پربرکت بود. تو عید نصف‌اش رو خوندم و علامت‌گذاری کردم که خودش خوراک یه سال وب‌لاگ‌ه. فقط بگم که طبق روال هرچی اینجا می‌آد خلاصه‌شده و عبورکرده از فیلتر ذهن حقیره؛ پس هر گیری توش می‌بینید بگید که به‌کمک هم رفع‌اش کنیم.
- - - - - -

«پرسش:
هدف از خلقت و آفرینش چیست؟»

«این سؤال با ذکر دو مطلب روشن می‌شود:
هدف خدا از آفرینش چیست؟
هدف از خلق‌شدن ما چیست؟»

در اینجا فقط به مطلب دوم پرداخته می‌شود.

«انسان موجودی است که هم می‌اندیشد و هم کار می‌کند.
بنابراین باید برای اندیشه و کار انسان هدف درنظر گرفته شود...»

«انسان باید در بخش عمل خداپرست
و در بخش نظر خدابین باشد.
»

 

نکات

* درباره‌ی اندیشه
«الله الّذی خَلَقَ سبعَ سَماواتٍ وَ مِن الأرضِ مِثلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الأمرُ بَینَهُنَّ
لِتَعلَموا أنَّ الله علی کُلّ شَیءٍ قَدیرٌ
وَ أنَّ الله قَد أحاطَ بِکُلّ شَیءٍ عِلماً»
(سوره طلاق آیه 12)

«اعتقاد به مبدأیی که علم و قدرت‌اش نامتناهی است برای ما سازنده است.
به این صورت که چون او به همه چیز عالِم است،
پس مواظبیم که آلوده نشویم.
و چون به همه چیز توانا است،
مواظبیم کارها را با او در میان بگذاریم و فقط از او کمک بخواهیم.»

** درباره‌ی عمل
«وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ و الإنسَ إلا لِیَعبُدونِ»
(سوره ذاریات آیه 56)

یا علی

- - - - - -
دیگه خلاصه‏تر از این نمی‏شد.

+ چهارشنبه 9 اردی‏بهشت 88؛ 7 عصر
مثل پارسال داریم می‏ریم گرگان. پس تا شنبه نیستم. تولد حضرت زینب(س) تون مبارک.


تفسیر و کربلا

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/2/6:: ساعت 11:50 عصر

سلام.

بعد قهرمانی استقلال که هوش از سرمان رفته بود و عنان از کف، خدا رو شکر به لطف شیرموز مادر کمی حال‏مان جا آمد. اول می‏خواستم در باب استقلال یا حداقل اوضاع فوت‏بال کشور بعد عید بنویسم که بی‏خیال شدم. بعد هم در باب جامعه مجازی و این فیس‏بوک لعنتی که آن هم از سرم پرید. حالا چند نکته‏ای بخوانید از شنیده‏های امروز. تا ببینیم خدا چه می‏خواهد.
- - - - - -

1- از تفسیر آقای جوادی، 9:30 شب رادیو معارف؛

«اهدنا الصّراط المستقیم
صراط الّذین انعمتَ علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضّالّین»

«مغضوب» و «ضالین» به «الذین انعمت علیهم» برمی‏گردد نه به صراط.

یعنی راه کسانی که به آنها نعمت داده شده، کسانی که مورد غضب و گم‏راه نیستند.

و برای حقیر این معنی بار ولایتی سوره را بیشتر کرد،
نسبت به معنی که در ذهن داشتم.

(در پرانتز بگم که بحث وحدت صراط بود
و لابد ایشون می‏خواستن بگن که مغضوب و ضالین صراط ندارند.)

2- در همین بحث نکته دیگری بیان شد که
حساب کسانی را که جهنم نمی‏روند با آنها که در صراط مستقیم هستند را جدا کنید.

یاد تفاوت نجات و هدایت افتادم که قبلاً در این وب‏لاگ مطرح شده بود.

3- ام‏روز علی آقای صلواتی رو دیدم که تازه از کربلا اومده بود.
یکی از ماجراهایی که گفت وقت رفتن‏شون با هواپیما بود.
می‏گفت 7 صبح پرواز داشتیم،
ساعت 2 صبح بیدار شدیم و راه افتادیم تا 3 برسیم فرودگاه.
کارها انجام شد و رأس 7 پریدیم.
ملت داشتن صبحونه می‏خوردن که خلبان گفت هوای نجف و بغداد خراب‏ه
باید برگردیم فرودگاه امام(ره).

ساعت 8:30 برگشته بودیم و نشستیم منتظر.
یک ساعت، دو ساعت، خبری نبود.

مداحی در کاروان بغلی بود، نشاندمان به زیارت عاشورا،
که به‏واسطه‏ی آن آقا برای زیارت راه‏مان دهند.
مسافرها گریه می‏کردن و حتی
مسئولین گیت هم منقلب بودن،
زیارت نصف نشده بود که گفتن بیاید برین سوار شید.

خلاصه 6 عصر راه افتاده بودن و 6 بعدازظهر رسیده بودن نجف!

اللهم ارزقنا
+ زخون هر شهید امروز نهالی آب‏یاری شد        جهان از لاله‏های دین، مهیای بهاری شد
(این هم یه شعر نه‏چندان قوی در باب شهدای این چند روز کربلا)
و یک سفرنامه‏ی مصوّر کربلا + و ++

یا علی


عقل و قرآن

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/2/4:: ساعت 12:26 عصر

سلام.
از همان مقاله‌ی «جای‌گاه عقل در قرآن کریم از منظر استاد شهید مطهری» نوشته «محمد خامه‌گر» که در پست «عقل» درباره‌اش صحبت شد، این‌بار قسمت دیگری رو با عنوان «ارزش و اهمیت عقل در قرآن» بازخوانی می‌کنیم.
- - - - - -

«قرآن کریم... رابطه‌ی عقل و دین را نه‌تنها رابطه‌ی شایسته
بلکه ضرورى و بایسته مى‏داند
و با تأکید بر ارزش و اهمیت عقل در اندیشه‏هاى دینى و تحکیم باورهاى مذهبى
هرگونه فکر یا عملى را که به‌گونه‏اى با عقل در تعارض باشد
تخطئه و محکوم مى‏نماید.
قرآن کریم با عبارات مختلفى از عقل تجلیل کرده
و مؤمنان را به تفکر و تعقل در موضوعاتى تشویق نموده است
و از همه مهم‌تر آنکه سنگ بناى اصول دین را عقل مى‏داند
و اعتقادى را که از طریق تقلید - نه تحقیق – به‌دست آید به رسمیت نمى‏شناسد...
نمونه‏هاى زیر نشانه‏هایى از این جایگاه بلند است.»

1- تعقل زیربناى اصول دین است.
«عقل زیربناى تمامى عقاید دینى و احکام شرعى و اصول دین یعنى توحید، نبوت و معاد است.»
«در هیچ دینى از ادیان دنیا به اندازه‌ی اسلام
از عقل یعنى از حجیت عقل و از سندیت و اعتبار عقل حمایت نشده است.
شما اسلام را با مسیحیت مقایسه کنید.
مسیحیت در قلمرو ایمان براى عقل، حق مداخله قائل نیست.»

«در اصول دین اسلام، جز عقل هیچ چیز دیگرى حق مداخله ندارد،
یعنى اگر از شما بپرسند که یکى از اصول دین شما چیست،
مى‏گوئید «توحید» وجود خداى یگانه،
اگر دوباره بپرسند به چه دلیل به خدا ایمان آورده‏اید
شما باید دلیل عقلى بیاورید،
اسلام جز از راه عقل از شما قبول نمى‏کند.»

2- تشویق به تفکر و تعقل در قرآن و سنت
«به اعتقاد استاد مطهرى هیچ کتابى به‌اندازه‌ی قرآن به تفکر در مسائل مختلف امر نکرده
و هیچ دینى مانند اسلام آن را عبادت به‌شمار نیاورده است.»

«تفکر یا عبادت فکرى اگر در مسیر تنبه و بیدارى انسان قرار گیرد
از 70 سال عبادت بدنى برتر و بالاتر است.
چنان‌چه در بسیارى از روایات داریم که «افضل العباده التفکر»
یا «لاعباده کالتفکر»
یا «کان اکثر عباده ابی‌ذر التفکر».»

3- حمایت قرآن از عقل در برابر عادات اجتماعى
«قرآن اساس‌اش بر مذمت کسانى است که اسیر تقلید و پیروى از آباء و گذشتگان هستند
و تعقل و فکر نمى‏کنند تا خودشان را از این اسارت آزاد کنند.
هدف قرآن از این مذمت چیست؟
هدف قرآن تربیت است
یعنى درواقع مى‏خواهد افراد را بیدار کند
که مقیاس و معیار باید تشخیص عقل و فکر باشد
نه صرف اینکه پدران ما چنین کرده اند ما هم چنین مى‏کنیم.
این حالت تسلیم درمقابل گذشتگان یک حالت ضد عقل است.
قرآن مى‏خواهد انسان راه خودش را به حکم عقل انتخاب کند،
پس مبارزه قرآن با تقلید و به اصطلاح «سنت گرایى»
مبارزه‏اى است به‌عنوان حمایت از «عقل».»

4- حمایت از عقل درمقابل اکثریت
«وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ»

«آزادى از حکومت عدد،
و اینکه اکثر و اکثریت نباید ملاک باشد،
و نباید انسان اینجور باشد که ببیند اکثر مردم کدام راه را مى‏روند همان راه را برود...
قرآن... مى‏فرماید: «اگر اکثر مردم زمینى را پیروى کنى تو را از راه حق منحرف مى‏کنند»
دلیل‌اش این است که اکثر مردم پیرو گمان و تخمین‏اند نه پیرو عقل و علم و یقین
و به تارهاى عنکبوتى گمان خودشان چسبیده‏اند.»

«این هم خودش نوعى دیگر استقلال‌بخشیدن به عقل است
و دعوت به اینکه عقل باید معیار باشد.»

مهم
«همان‌گونه که از سخنان استاد و نوع استدلال ایشان آشکار است،
آنچه در قرآن با عنوان پیروى از اکثریت مذمت شده است
اکثریت به‌عنوان «راه حق» است نه «راه حل»؛
یعنى گرایش اکثریت جامعه را به یک فکر و یا رفتار خاص اجتماعى و یا مذهب،
دلیل و حجتى برحقانیت آن بدانیم
و عقل خود را از اندیشه و کاوش دراین زمینه منع کنیم.»

5- تجلیل از عقل درآیات و روایات
«امام موسى بن جعفر(علیه‏السلام) تعبیر فوق‌العاده عجیب دارد، مى‏فرماید:
خدا دو حجت دارد، دو پیغمبر دارد:
یک پیغمبر درونى که عقل انسان است
و یک پیغمبر بیرونى که همان پیغمبرانى هستند که انسان‌اند و مردم را دعوت کرده‏اند...
این دو حجت مکمل یکدیگر هستند...
خدا هیچ پیغمبرى را مبعوث نکرد مگر آنکه اول،
عقل آن پیغمبر را به حد کمال رساند،
به‌طورى که عقل او از عقل همه‌ی امت‌اش کامل‌تر بود.
ما حضرت رسول(ص) را «عقل کل» مى‏نامیم.
این با ذوق مسیحیت هرگز جور درنمى آید.
چون اصلاً [در مسیحیت] عقل با دین دو حساب جداگانه دارند...»

* * *
نکته جالب اینکه بسیاری از این مباحث
در نظرات بزرگ‌واران در پست‌های قبل + و ++ مطرح شده‌بود.

از این مقاله مبحث «حجیت و سندیت عقل از دیدگاه قرآن»
باقی مانده که اگر توفیق و تمایلی بود روی آن هم صحبت خواهیم کرد.

یا علی

- - - - - -
«در این زمانه کسی بی‏قرار مولا نیست            انیس خاطر مجنون‏خیال لیلا نیست
چه‏قدر حیدر دوران ما غریبی تو                       میان خانه‏ی ما هم برای تو جا نیست
اگر نیامده‏ای تا به‏حال حق داری                     برای آمدن تو دلی مهیا نیست...»

-) «...بحث مبدا شناختی اعمال انسان حداقل برای من بسیار جالب بود. شاید یک وجه آن مواجهه با افراد مذهبی‏ای است که افراط‏هایشان تنها به‏جهت ضعف تعقل است (این افراط‏ها مثل تومورهای بدخیم به جان جامعه‏ی مذهبیون افتاده و از آن بدتر قضاوت سایرین است که معیار و سنگ محک‏شان برای دین، قیاس آن با دین‏داران است نه خود دین).
دیگر این که معتقدم پرورش تعقل و جهت‏دهی صحیح به آن ـ برای تربیت ـ‏ می‏تواند در حل بسیاری از مسائل جامعه و نسل نو مفید باشد. (این تأکید به منزله‏ی کمرنگ‏کردن مبدأ میلی و اراده‏ی انسان‏ها نیست. صرف اهمیت خاص تعقل و تفکر است).»


خرابی‏ها

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/1/9:: ساعت 10:40 صبح

سلام.

1- خدا رو شکر.
ام‏سال هم راه‏مون دادند نوروز بیایم پابوس آقا.

یکی از محاسن این زیارت هفته دوم نوروز هر سال
این بود که می‏تونستم کمی خرابی‏های دو هفته جهادی رو آباد کنم.
(بموالاتکم... أصلَحَ ما کانَ فَسَدَ مِن دُنیانا)
اما ظاهراً ام‏سال خرابی‏های به‏جا مونده کم‏تر بوده.

واقعاً جهادی خوبی بود.
الحمدلله...

2- رئیس‏مون گفت کجا می‏ری 15 روز؟ بیا کار کن.
گفتم 15 روز نه، 20 روز.

گفت من که فقط دو سه روز می‏تونم نیام سر کار؛
بعدش حوصله‏ام سر می‏ره.
گفتم با ما بیاید تا ببینید وقت سرخاروندن پیدا می‏کنید یا نه.

یا علی


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >


بازدید امروز: 49 ، بازدید دیروز: 83 ، کل بازدیدها: 471723

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ