سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزنامه یا همان کشکول

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/8/30:: ساعت 11:6 عصر
سلام.
شاید کمی برای پیش نویس نوشتن براین پست دیر باشد. اما حسب وظیفه.
این چنین پست هایی ملقمه ایست از آنچه می خواهی به مخاطب عام بگویی و آنچه می خواهی فقط بنویسی. شاید هم انگیزه اش چیزهایی باشد که می خواهی به کس خاصی بگویی.
اینها به کنار. منظور آنکه هدف چنین پستی فهم سریع و صددرصد همه خوانندگان نیست؛ برخلاف مثلاً پست قبل. بلکه هدفش قدم زدن شما در فضای ذهنی و دغدغه های نویسنده ی بیچاره است که خودش هم نمی داند دردش چیست و شاید این نوشته ی پریشان را بهانه ی کمک گرفتن از خواننده ی فهیم و منتقد می کند.
- - - - - -
1- السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه
2- وقتی بهم می‌گه اول ضابطه
می‌فهمم چه چیز (دوست) با ارزشی دارم؛
حتی اگه اون چه فکر می‌کنم کار خیره، عقب بیفته.
2-1- گاهی ما کارهای خیر را هم بخاطر گل روی رفیق می کنیم
و این هم مرتبه ایست.
شاید بعضی جهادی رفتن هایمان هم چنین باشد.
اما بیشتر مرام بزرگوارانی را می پسندم که با اعتماد به نفس میگویند
تا حالا کاری برای کسی نکرده ام
(یا برای غیرخدا نکرده ام یا یه همچین چیزی).
3- راز اخلاص؛
سؤال یه روحانی چند سال پیش تو نمازخونه:
«انا اخلصناهم بخالصه ذکری الدار» (آیه 46 سوره ص)
4- چی فکر کردی اخوی،
یعنی بدون فضل احسان‌شون چیزی ازت می‌مونه؟
مثلاً اون روز نبردنت جایی که حضرت‌ش(عج) نظر دارن؛
تا حالا نشنفته بودی و اون روز گفتن.
هزار نکته و مثل نگفتن تا بفهمی دنیا دست کیه و
دلت قرص شه؟
نگفتن تو این شرایط بهشت راحت به دست میاد؛
البته اولش کمی سختی داره.
زودتر راهی‌ت نکردن تا مُلک گوش بدی؟
و آخر آن روز که تلوتلو می‌خوردم و
یاد ماجرای مرحوم شیخ مرتضی زاهد بودم؛
وقتی وجدان کرده بود که شیطان عالم‌ترین فرد بعد معصومین روی زمین‌ه
و هیچ‌کس جلودارش نیست؛
همان وقتی که از این دریافت‌ش از خود بی‌خود شده بود
و داشت می‌رفت زیر گاری!
5- امشب حاج آقا نکته‌ی جالبی گفتن؛
سیئات ما همه‌اش قبوله،
اما آنچه حسنه می‌پنداریم چه؟
ته همه خوبی‌های مقبول‌مان کسب «حسن ظن» به خداست.
ای خدا...
یا علی
- - - - - -
* ای امام رضا(ع)
** هر آنچه برای شنبه تا دوشنبه می خواستم بگویم
*** هر چند با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمیشه
**** ما که لیاقت از علامه نوشتن رو نداشتیم
***** بسلامتی فیلم جهادی دبیرستان رو دارن خانواده از تلویزیون می بینن.
ع.ن. می گه اینجا بچه ها خیلی چیزها یاد میگیرن که نمیشه تو تهران بهشون گفت.
یکی از بچه ها میگه جهادی فقط برای خودسازیه.
اما اصل حرف رو اونی میگه که «وقتی کار می کنم حس غرور میکنم.»
چشم هممون روشن. دست مریزاد.
میشه یکی منو راهنمایی کنه؛ ما تو جهادی چی گیرمون میاد؟
غرور؟ برات برائت از آتش؟ منت بر محرومان؟ قبولی کنکور؟
راستشو بگم خودم هم یاد مصاحبه هام افتاده بودم
که آیا پخش میشن یا نه.
دم شیطون و نفس گرم،
خوب سلطنتی راه انداختن.
****** روش حذف مسلمان ها و تأثیرگذاری آنها در اجتماع
******* یکی از آفت های وبلاگ نویسی؛ بازی کردن در محدوده دانسته ها» به جای عمق بخشیدن به آنها
******** شورای مشورتی در چین
********* ... می نویسم آن مسیحِ سبز پوش،
کز دلش روید هزاران نوبهار
کاش گل می کاشت با جا پای خود
بر کویر جاده های بی سوار ...
********** حتی وبگاه حرفه ای و پربار جناب نصیری کیای عزیز -که آرزوی دیدارشان بر دل حقیر مانده- نتوانسته به این نوع فلسفه علاقه مندم کند. فلاسفه ی عزیز علاجی تجویز بفرمایند.

تأسف

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/8/28:: ساعت 10:23 صبح

سلام.

می‌گفت دو تا از ظهرام خالی شده،
چون یکی بهم گفته کلاس ریاضی فلانی رو نرو،
خودت بخونی بهتره.

می‌خواستم اعتراف کنم که
خاک توی سر من کنن
که دوستای سال صفریم با یه همچین آدم‌هایی مشورت می‌کنن
و یه همچین تصمیم‌هایی می‌گیرن.

تشکر که شنیدید، مونده بود سر دلم.

یا علی


یا علی موسی الرضا(ع)

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/8/21:: ساعت 2:2 صبح

سلام.

میلاد امام الرئوف(ع) مبارک

1- عبد در بند توام، آرزومند توام         می نمی‏خواهم که من، مست لبخند توام
یا علی موسی الرضا

بی‏پناهم یا رضا، رو سیاهم یا رضا             جز تو چیزی از خدا، من نخواهم یا رضا
یا علی موسی الرضا

 

2- کبوتران حریم تو در چشم اهل دل حورند             کتیبه‏های حریم تو مصحف نورند
نوشته بر در صحنت حدیث زیبایی                    که زائرین تو در حشر با تو محشورند
نجات دور سر دوستانتان می‏گردد                 هلاکت است بر آنان که از شما دورند
به راهیان حریم تو می‏برم حسرت               که گرم عمره‏ی مقبول و سعی مشکورند
فرشتگان الهی برای کسب شرف                        به خاک‏بوسی این آستان مأمورند
گدایی سر کوی تو فوق سلطنت است         خوش آن گروه که در این مقام مشهورند

3- بهار می‏رسد از ره به شوق چشمانت         شمیم حضرت حق می‏دهد گریبانت
برای آنکه به محشر تو ضامنم باشی                    خدا کند که شوم آهوی بیابانت

4- ای نقش دیده و دل ما جای پای تو                      روح‏الامین کبوتر صحن و سرای تو
من دور صندوق کرم تو کبوترم                                   ردّم مکن که از همه بی‏آبروترم
دستی که دست لطف خدا می‏شود تویی         شاهی که خود رفیق گدا می‏شود تویی

 

5- تلالو خورشید حرمت دلتنگم کرده، ای رئوف

6- السلام علیک یا امام الرئوف(ع)

7- قرار

8- پنجره‏ای رو به آسمان

9- چرا امام رضا(ع) خود را به دربار مامون نزدیک کرد؟

یا علی

- - - - - - -

1- این اشعار زیبا را شب میلاد شنیدم و برایتان نوشتم.

2- این روزها وقت اینترنتیم کم شده،
خوش به حال شما.

3- برای حضرت رضا(ع) هر وقت آپ کنی دیر نیست.
اصلاً همه‏ی این ماه مال خودشه،
 از روز اول که میلاد خواهرشه(س)
تا روز آخر که شهادت پسرشه(ع).
 اینها رو هر سال هم تکرار بگیم کنیم خوبه.
 نماز یکشنبه‏اش رو هم که بهتر از من بلدید،
دعامون کنید بد نیست.

4- از همه‏ی دوستانی که با وجود بضاعت مضجات این خرابه‏ی نفسانی
قدم رنجه می‏کنند و سر می‏زنند بسی تشکر و درود.
دعایم کنید که با وسع اندکم بیش از این شرمنده‏ی وقتتان نباشم.
هر وقت هم صلاح دانستید، مطلب مفیدی نوشتید یا دستتان رسید،
اینجا متعلق به خودتان است...


هدایای شما

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/8/17:: ساعت 9:18 عصر

سلام.

1- یه جمعه دیگه هم غروب شد،
الا مسافر زهرا(س)
کی میایی...

2- قرار بود از حضرت صادق(ع) بیشتر بگوییم؛
این لینک را ببینید:
خلاصه ای فضایل، معجزات و روایات به نقل از
کتاب شریف منتهی الآمال مرحوم حاج شیخ عباس قمی

3- بخشی از هدایای شما (نقاط ضعف وبلاگ و نویسنده‏ی بیچاره‏اش):

اعتیادآور،
بغرنج و سربسته‏گویی،
کمبود «امونوا و عملوا الصالحات»،
دست کم گرفتن وبلاگ،
وسواس،
زیادی صلابت کلام،
خوردن کلام و گیج‏کردن مخاطب،
کمی فاصله‏ی زمانی آپ‏ها،
کمبود متن‏های نوشته‏شده در مقابل تذکرات داده‏شده،
دادن پیغام‏های به‏دردنخور در وبلاگ‏های دیگران،
به‏کاربردن فن برای همراه‏کردن مخاطب،
داشتن دغدغه آرایش و پیرایش متن،
ننوشتن حرف دل،
چهاربار آپ‏نکردن در طول هفته،
گم‏کردن عشق ناب الهی.

خیلی مهربونید

3- از بین 13تا مورد باقی‏مونده که برای این پست کنار گذاشته بودم
همین رو بگم (البته همین‏ش هم طولانی شد).

مضمون قسمتی از سخنان آقای جوادی‏آملی
جهت بزرگداشت ملا محسن فیض کاشانی در قم (همین دیروز):

3-1- اسلام علوم فراوانی را عرضه و روش فراگیری علوم را نیز ارایه کرده است...
او(خدا) گفت آیه محکمه، فریضه عادله و سنت قائمه را بخوان
و من کتابی به شما نشان می دهم که آیات محکم دارد، فریضه عادله و سنت قائمه دارد
و جمع این ها شد قرآن.
قرآن بنیان مرصوص و جامع علوم است.

(قبل‏ش ظاهراً در باب لزوم اصلاح فرمودند که
در حوزه‏ی ما آیه محکمه فقه و اصول است،
فریضه عادله فقه و اصول است،
سنت قائمه فقه و اصول است.)

3-2- اصل مهم طهارت روح و رسیدن به روش دین است که مشکل است.

وی (ملا محسن) توانست هوای نفس را زیر پا گذارد
و در جهاد اکبر فاتحانه پیروزی یابد که این زنده‏بودن است.

با تشکر از اینجا و اونجا.

4- چند نفر از دوستان در باب پ.ن. پست قبلی بسیار لطف و پیگیری داشتند،
ان‏شاءالله فردا من هم همتی کنم تا بتونیم واسطه رفع مشکل تشکیل یه زندگی بشیم.

یا علی


جان فدای آنکه من در عشق او دیوانه‏ام

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/8/10:: ساعت 11:58 عصر

سلام.

1- بِنَفسی مَنْ مِنْ هِجرِهِ اَنَا ضائلٌ            وَ مَنْ لِلِواء الفَتحِ وَ النَّصرِ حامِلٌ
جان به‏قربان کسی کز هجر او آواره‏ام             او بود خورشید و من در عشق او پروانه‏ام

بنفسی اماماً قائماً عابَ شخصُهُ              و لَیسَ لَهُ فِی العالمینَ مماثِلٌ
در کفش باشد ز سوی حق لوای فتح و نصر             غائب از انظار خلق است آن دُر یک‏دانه‏ام

بنفسی مَن یَحیی شریعَةَ جدّهِ             وَ یَقضی بحُکم لم‏یَرمْهُ الاوائلُ
دین جدش را کند احیاء و باطل را فنا            حکم داودی کند آن صاحب دورانه‏ام

و یَجتَثُّ اَصلَ الظالمینَ و فَرعَهُمْ             و یُحیی بِهِ رَسمَ العلی و الفَضائلُ
اصل و فرع ظالمان را جمله می‏سازد تباه               جان فدای آنکه من در عشق او دیوانه‏ام

فَیا رَبِّ عَجِّل فی ظهور امامنا            وَ هذا دعاء للبریَّةِ شاملٌ
بارالها در ظهور حضرت‏ش تعجیل کن             کبر و طغیان و فساد ظالمان تعطیل کن

(مقدمه‏ی کتاب «مکیال المکارم» آیت ا... موسوی اصفهانی)

2- یه تجربه:

وقتی کاری رو گتره‏ای شروع می‏کنیم و
با هزار زور و زحمت سر و ته‏ش رو در می‏آریم،
دو تا اتفاق بد می‏افته:

- خودمون له می‏شیم.
- غرور و بی‏نظمی می‏گیرتمون؛
عادت به «هیچ ترتیب و آدابی مجوی» افراطی.

چه خوبه که اول‏ش بگردیم دو تا آدم (و کتاب) متخصص و باتجربه پیدا کنیم،
یه برنامه‏ریزی اولیه برای خودمون بکنیم،
و در حین انجام کار هم مشورت و اصلاح برنامه رو فراموش نکنیم.
این‏جوری:

- بجای له‏شدن چیز یاد می‏گیریم
(مثل ورزش اصولی که آدم رو قوی می‏کنه).
- یه دید سیستمی خوب پیدا می‏کنیم
که می‏تونیم روال کارمون رو بازبینی و اصلاح کنیم.

3- خوب،
این هفته سالگرد این وبلاگ‏ه.
منتظرم که تا آخر هفته بهم هدیه بدید؛
یعنی بهم بگید که چقدر عیب داشته‏ام.
چون می‏دونم دوستای خوبی پیدا کرده‏ام.

یا علی


وبلاگ ما

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/8/8:: ساعت 11:25 عصر

سلام.

1- حکایت وبلاگ ما در بهترین حالت،
حکایت «تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر» است.
این جواب یه سؤال قدیمی.

2- چند چیز همیشه گفتنش در وبلاگ مناسبت داره؛ مثلاً:
یاد مرگ،
بحث ولایت و امام و حضرت صاحب(عج)،
نکات اخلاقی در خلال وقایع روزمره‌ی اجتماعی،
تجربیات شخصی و تخصصی،
نقل قول کلام بزرگان،
معرفی کتاب‌ها و مراجع مفید،
تحلیل بی‌طرفانه و نکته‌سنجانه‌ی اتفاقات روز،
تذکر و بزرگ‌داشت مناسبت‌ها.*

3- خدا خانم صفارزاده را بیامرزاد.
خدا جناب امین‌پور را بیامرزاد.
خدا همه‌مون رو بیامرزاد.

4- بله،
چله‌ی دیگری برای اهل‌ش آغاز می‌شه؛
اول ذی‌القعده (میلاد کریمه‌ی اهل‌بیت(س)، همین جمعه)
الی دهم ذی‌الحجه (عید قربان).
«و واعدنا موسی ثلاثین لیله و اتممناها بعشر...**»

* می‏تونید حدس بزنید مناسبت شماره‏ی 1 و 2 چیه؟
** سوره‏ی اعراف، آیه 142

یا علی


خواهش

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/8/2:: ساعت 12:25 صبح

سلام.

1- بعد یه هفته، ده روز تقلا
فردا قراره بریم سر جلسه.

بعد چند ماه بالا پایین رفتن
فردا قراره مشرف شیم خدمت آقا.

بعد یه عمر خراب‏کاری
خدا آخر و عاقبتمون رو بخیر کنه.
حساب مرگ و آخرت
حتماً از امتحان فردا و بالا پایین رفتن این مدت سخت‏تره.

آقا جان،
دعامون کن حداقل یه کم از بی‏خیالی دربیایم.
«خواهشم خواهش سلمانی نیشابور است...»

2- ایام شهادت حضرت صادق(ع) تسلیت.

یا علی


کله‏شق

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/7/25:: ساعت 11:51 عصر

سلام.

1- هر چند که «کله‏شقی» صفت خوبی نیست،
اما کار کردن با آدم‏های کله‏شق هم خیلی بد نیست؛
چون لااقل می‏دونی موضع طرف معلوم و ثابته
و برای بهبود شرایط مجبوری فقط رو خودت حساب کنی.
تهش اینه که بخوبی و خوشی و بدون اتلاف وقت بی‏خیال طرف می‏شی.

2- خدا گیر راننده ناجور نندازتون.
بیچاره شدم.
راه نیفتاده وایساد که با کلی معطلی و ناز چایی بگیره.
چایی رو با یه دست گرفت و با دست دیگه مشغول روندن شد؛
باورم نمی‏شد که چطور می‏تونه هم دنده عوض کنه و هم فرمون بده.
اون هم چه دست فرمونی!
باور کنید یه پیچ ساده رو تو سه مرحله می‏پیچید!
ماشین‏های عقبی و کناری مدام بوق و چراغ حواله می‏کردن.
یه بار گفتم می‏خوای چایی رو من براتون نگه دارم؟
گفت نه... اونجایی که دیدی آروم می‏رفتم دست‏انداز بود.
بعد هم زد رو دنده‏ی گاز دادن.
فقط دعا می‏کردم که حداقل کسی رو ناکار نکنیم.
بعد برنامه شد سیگار کشیدن،
که البته بهترین جای مسیر بود.
قدم بعدی حساب‏رسی جیب مبارک بود،
صدر رو ول کرده بود و چسبیده بود به محتویات خزانه!
در انتها هم شروع کرد به باز کردن گرفتگی عضلات
با حرکات کششی از هر طرف ممکن.
خلاصه مصیبتی بود تا نزدیکی مقصد پریدم پایین.

حالا اگر تو مسیر رسالت- تجریش (قدس) یه سمند زرد گیرتون افتاد
دعا کنید که این بنده خدا راننده‏اش نباشه.

دوستان بزرگوار مثال‏های مشابهی از این رفتارها ذکر کرده‏اند.
(1، 2، 3 و 4)
خدا به همه‏مون صبر و انصاف بده.

یا علی

- - - - - -
1- فکر کنم به بی‏ربطی محتوای قسمت‏های متن عادت کرده باشید؛
باز هم می‏گم که 1 و 2 ربطی به هم ندارند.

2- بسی تشکر از نکته جناب «اسلامی»:
«در این موارد مثالی شما، یه چیزی خیلی به ذهنم فشار می‏یاره:

می‏دونید، به‏نظرم رسید که قضاوت تنها از آن خداست. و اون کارهایی که آقایون قاضی می‏کنند، فقط برای حفظ نظم جامعه و حل و فصل‏شدن مسائل در مقاطع کوچک است.

شما خودتون رو تصور کنید که روزی مثلا 16، 17 ساعت دارید رانندگی می‏کنید. باید یه پول مشخصی رو هم در یک روز درآورید. مثلاً ترافیک خاص صبحگاهی و عصرگاهی و خرابی ماشین و ... نباید در نتیجه هیچ تأثیری داشته باشه.

حالا سیگار کشیدن و چای خوردن و کش و قوس اومدن و ... به نظر شما چیز عادی نیست؟ می‏تونه اون فرد کار دیگری کنه؟

زندگی بعضی اوقات به بعضی‏ها خیلی سخت می‏گیره.

من نمی‏خوام از اون شخص خاص یا اشخاص مثالی تعریف کنم. اما می‏گم...

قضاوت خیلی سخته. ما باید جای خدا باشیم که همه‏ی عوامل و علل رو بدونیم و موجودات را به قیامت بکشونیم.»

3- پس ما می‏تونیم دو دیدگاه داشته باشیم: عامل و مخاطب.
مثال 1: من نباید «کله‏شق» باشم، ولی باید به کله‏شقی مخاطبم احترام بذارم و تعامل درستی باهاش داشته باشم.
مثال 2: من نباید کارم رو ضعیف انجام بدم، اما در مواجهه با آدم خسته مجبور به ادامه کار باید شرایطش رو در نظر بگیرم و یه طرفه قضاوت نکنم.
جمع‏بندی: خوبه خیلی وقت‏ها خودمون رو جای طرف مقابل بذاریم.
خوبه که در زندگی اجتماعی خیلی اهل قضاوت نباشیم.
خوبه که هر کاری رو به بهترین شکل ممکن انجام بدیم.

4- کلام جناب «رهسپار» هم کلیدی است:
«خدا کنه تو همین لحظه های پر مشکل و سخت اون کاری رو بکنیم که درسته
و بدونیم باید چه چیز رو به چه چیز ترجیح بدیم.
 و الا تو زمانیکه همه چیز بر وفق مراده درست زندگی‏کردن رو همه بلدن.
این حرفی که میخوام بزنم به هیچ وجه تایید شرایط بد اجتماع یا به خدا نسبت‏دادن اونها نیست،
ولی گاهی از اینکه تو اجنماع ... زندگی می‏کنم خدا رو شکر می‏کنم
و احساس می‏کنم شاید یه لطف بوده.
اینکه خدا منو شایسته مبارزه با شیطان دونسته
و مرد میدان‏های سخت.
البته خودم رو نمیگم، من نوعی منظورمه.»


حماقت

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/7/6:: ساعت 7:0 صبح

سلام.

ببین،
قبول کنیم که در دنیا اشتباه و خطا هست.
بالآخره هم یکی مثل من و تو این اشتباهات رو می‏کنه.
حالا چرا احتمال اینکه تو یه موقعیت خطاکار من باشم صفره؟

نپذیرفتن اشتباه به نفع کیه؟
آیا من رو احمق جلوه نمی‏ده؟
احمقی که نمی‏تونه به اشتباهش پی ببره
یا نمی‏تونه به اشتباهش اقرار کنه
و هی بیشتر روش پافشاری می‏کنه.

مشکل شاید اینجاست که کسی بهمون یاد نداده
باکلاس اشتباه رو بپذیریم، عذر بخوایم و جبران کنیم.

این مهارت مغفول رو هم بذارید کنار مهارت‏های دیگه‏ای که نداریم.
مثل هنر نه گفتن بجا!

یا علی


پیرمرد

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/6/23:: ساعت 4:17 عصر

‏سلام.

ظاهراً پیرمرد شدیم.

«سال‏ها از آخرین حضورتان در مسافرت جهادی می‏گذرد...»
!؟!

بابا،
هنوز چند ماه نشده؛
تازه از کجا معلوم آخریش بوده باشه؟
آدم نمی‏دونه چی بگه.

یاد مراسم پیرمردهای نمازخانه دانشگاه یزد بخیر.
فکر کنم آنجا هم ما چندباری نقش پیرمرد رو بازی می‏کردیم؛
سال بعد مثل شاخ شمشاد به ادامه تحصیل مشغول بودیم.

امیدوارم حداقل اگه مجبوریم پیرمرد بشیم،
پیرمرد خوب و مفیدی باشیم.
آقاجون باشیم تا آقابزرگ!

یا علی

- - -
1- از یک ایمیل:

صبحی دگر می‏آید ای شب زنده‏داران         از قلّه‏های پرغبار روزگاران
از بی‏کران سبز اقیانوس غیبت         می‏آید او تا ساحل چشم انتظاران
آید به گوش از آسمان اینست مهدی!       خیزد خروش از تشنگان اینست باران!
از بیشه‏زار عطرهای تازه آید              چون سرخ گل بر اسب رهوار بهاران
آیینه آیین حق ای صبح موعود!           ماییم سیمای تو را آیینه‏داران
دیگر قرار بی‏توماندن نیست در دل          کی می‏شود روشن به رویت چشم یاران

برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) صلوات

2- می‏خواستم بگم در ایام‏البیض ماه رمضان (شنبه شب تا دوشنبه شب این هفته) خواندن دعای مجیر وارده.

«سبحانک یا شفیق، تعالیت یا رفیق، اجرنا من النار یا مجیر»

ان شاءالله همه اهل باشیم.

3- پست «معرفی رشته مهندسی مکانیک» که الآن تو آرشیو «تابستان سال 30ام »ه رو اصلاح کردم.
ظاهراً دو تا از لینک‏هاش باز نمی‏شد. امیدوارم مفید باشه.


<   <<   6   7   8      >


بازدید امروز: 93 ، بازدید دیروز: 134 ، کل بازدیدها: 472003

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ