سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حرف‏های رهبری

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/3/15:: ساعت 1:7 صبح

سلام.

گزیده حرف‏های رهبری و باز هم درباره انتخابات.
- - - - - -

1- «در جمع‏بندىِ توصیه‏هاى امام و شعارهاى امام
و مطالباتى که ایشان از مردم، از مسئولان، از آحاد مسلمانان جهان داشته‏اند،
دو پرچم برافراشته را در دست امام ملاحظه می‏کنیم.
یک پرچم عبارت است از پرچم احیاء اسلام؛
به عرصه‏آوردن این قدرت عظیم و لایتناهى‏ (1-1).
پرچم دوم، پرچم عزت و سربلندى ایران و ایرانى (1-2).»

1-1- «من همین جا به ملت‏هاى مسلمان عرض می‏کنم
اگر امروز شما مى‏بینید که لحن دنیاى غرب در برابر شما نرم‏تر شده است،
این در نتیجه‏ى همین بیدارى عمومى و ایستادگى در دنیاى اسلام است.
وعده‏ى بى‏تخلف خداوند که پیروزى مؤمنان را وعده کرده است، تحقق پیدا نمی‏کند،
مگر درصورتى‏که مؤمنان ایستادگى کنند، پافشارى کنند، جان‏فشانى کنند.
همان مقدارى که این ایستادگى دیده شد، ورق برگشت؛
دنیاى اسلام در مقابل غرب از آن حالت تحقیرشدگى خارج شد.»

1-2- « راه این ملت بزرگ ما که پرورده‏ى بیانات امام و هدایتهاى امام است،
براى رسیدن به اوج اعتلاء و پیشرفت عبارت است از اینکه
این عزت ملى را در همه‏ى عرصه‏ها حفظ کند.
این ملت می‏تواند به اوج اعتلاء برسد، که وقتى یک ملت قوى شد،
اعتلاء مادى و معنوى پیدا کرد، امنیت او هم کامل خواهد شد.
یعنى آسیب‏پذیرى او از بین خواهد رفت...
اگر پیشرفت و عدالت را می‏خواهد، همین راه را باید برود.
خطر بزرگ براى کشور ما جداشدن از مردم است؛
جداشدن از ارزش‏هاى اسلامى است؛
جداشدن از خط مبارک امام است...
استخوان‏بندى مستحکم نظام اسلامى‏اى را که امام آن را به ما یاد داده است، باید حفظ کنیم.

من خدا را شکر می‏کنم که در طول این سى سال،
ملت ایران و مسئولین کشور توانستند به قدر وسع خودشان این راه را دنبال کنند...»

2- «چند کلمه در باب انتخابات بگویم:»

2-1- «از دو سه ماه قبل از این، رادیوهاى بیگانه شروع کردند به
بدنام کردن و مخدوش کردن چهره‏ى انتخابات در کشورمان، براى بدبین کردن مردم.
گاهى گفتند: این انتخابات نیست، انتصابات است.
گاهى گفتند: این یک بازى کنترل شده‏ى درون حکومت است؛
گفتند: این کاندیداها خودشان دارند بازى میکنند؛
نامزدهاى مختلف که مى‏بینید با هم اختلاف نظر دارند، اینها همه ظاهرسازى است، بازى است.
گاهى گفتند: در انتخابات قطعاً تقلب انجام خواهد گرفت...
بدانید؛ با مردم‏سالارىِ شما مخالفند.
دشمن با همین حضور شما، با همین انتخاب شما مخالف است...
آنها دارند امید را از مردم میگیرند.»

2-2- «علاقه‏مندان این نامزد نمی‏توانند اعتراض کنند به علاقه‏مندان آن نامزد...
نه، این جزو افتخارات کشور ماست.
افراد گوناگون مى‏آیند؛ با منش‏هاى مختلف، با سلائق مختلف، با شیوه‏هاى گوناگون کار...
یک عده این را مى‏پسندند، یک عده آن را مى‏پسندند... این خوب است...
بعضى‏ها از این طرفداران متعصب هم هستند،
خیلى علاقه‏مند سرسختند به آن نامزد خودشان.
خیلى خوب، باشند، حرفى نیست...
اما مؤکداً میگویم: مبادا این خیابان‏گردى‏ها به مقابله، به مجادله، به درگیرى بینجامد؛
مواظب باشید. اگر کسى دیدید که اصرار بر اغتشاش و درگیرى دارد،
بدانید او یا خائن است، یا بسیار غافل است.»

2-3- «خودِ نامزدهاى محترم هم مراقب باشند.
نمى‏پسندد انسان که ببیند یک نامزدى، چه در نطق‏هاى تبلیغاتى، چه در سخنرانى،
چه در تلویزیون، چه در غیر تلویزیون،
براى اثبات خود متوسل بشود به نفى آن دیگرى... به نظر من این درست نیست...
سعى کنید این در چهارچوب‏هاى درست شرعى و دینى انجام بگیرد...
در این اظهارات، جورى نباشد که منتهى بشود به ایجاد دشمنى...
نگذارید این به اغتشاش منتهى بشود.»

2-4- «بنده در این انتخابات یک رأى بیشتر ندارم،
آن رأى را هم به نظرم می‏رسد که کسى به طور مشخص نمیداند...
من به کسى نمی‏گویم، نگفته‏ام و نخواهم گفت
به چه کسى رأى بدهید، به چه کسى رأى ندهید.»

3- «خداى متعال با آن ملتى است که مى‏اندیشد، تصمیم می‏گیرد،
انتخاب می‏کند، و براى خدا و در راه خدا به آن انتخاب عمل می‏کند.

 پروردگارا! برکات خود و رحمت خود را بر این ملت نازل کن.»

الهی آمین

 

4- از نزدیکان آقای مهدوی کنی پیامک فرستاده‏اند:
«آیت الله مهدوی کنی شایعه انصراف از حمایت از
دکتر احمدی نژاد را تکذیب کردند.
اما در حاشیه مراسم سال‏گرد امام(ره)،
حضوراً به وی نسبت به نام‏بردن از اشخاص در مناظره ابراز ناراحتی کرند.»

5- خدا بهترین مصلح‏مان را برای‏مان نازل کند.

یا علی

- - - - - -
درباره‏ی آقای هاشمی


حرف‏های امام(ره)

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/3/14:: ساعت 2:14 صبح

سلام.

1- خیلی حال خوشی نداشتم؛ این مناظره هم مزید بر علت شد. خدا عاقبت‏مون رو ختم به‏خیر کناد.

2- می‏خواستم درباره‏ی حضرت امام بنویسم اما دست‏ام به نوشتن نمی‏ره، هرچند چیزی هم برای گفتن نداشتم. گفتم به‏جاش این حرف‏های امام(ره) رو مرور کنیم.
- - - - - -

«هیچ کس نباید خود را مطلق و مبرّاى از انتقاد ببیند. البته انتقاد غیر از برخورد خطى و جریانى است. اگر در این نظام کسى یا گروهى خداى ناکرده بى‏جهت در فکر حذف یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پیش از آن که به رقیب یا رقباى خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است. در هر حال یکى‏ از کارهایى که یقیناً رضایت خداوند متعال در آن است، تألیف قلوب و تلاش جهت زدودن کدورت‌ها و نزدیک ساختن مواضع خدمت به یکدیگر است. باید از واسطه‏هایى که فقط کارشان القاى بدبینى نسبت به جناح مقابل است، پرهیز نمود. شما آن‌قدر دشمنان مشترک دارید که باید با همه توان در برابر آنان بایستید، لکن اگر دیدید کسى از اصول تخطى مى‏کند، در برابرش قاطعانه بایستید.*»

 

«ممکن است که اگر اشخاص هوشمند تنبّه ندهند و بیدار نشوند، این انتخابات موجب این بشود که دو دستگى‏هاى زیادى ایجاد بشود... مسأله این نشود که یک دسته براى خاطر این که یک کاندیدایى دارند، دیگران را بکوبند، آن دسته هم براى همین کاندیداى خودشان، این را بکوبند.

اگر همه براى خدا هست، با هم تفاهم کنید. البته تبلیغ هیچ مانعى ندارد، لکن... آن‏طور نشود که هر کدام دیگرى را بکوبند و آنى که دشمن ما مى‏خواهد، خطوط مختلفه را در انتخابات عملى کند. شما همه مى‏خواهید که اسلام در این مملکت تحقق پیدا کند، همه مى‏خواهید که این جمهورى اسلامى ادامه پیدا بکند، ادامه این به این است که شما در مواردى که مى‏بینید که دارند شیاطین نقشه مى‏کشند و توطئه مى‏کنند تا شما را به جان هم بیندازند، بنشینید با هم و تفاهم کنید و آنها را مأیوس کنید. امروز دارند تهیه مى‏بینند مخالفین شما، مخالفین جمهورى اسلامى، که براى انتخابات ایجاد نفاق کنند، و این یک خطرى است براى کشور ما. اینها با زور نمى‏توانند کارى انجام بدهند، نه آمریکا، نه شوروى، با فشار و زور به یک کشورى که همه با هم هستند نمى‏توانند آسیب برسانند، لکن با توطئه و وادار کردن عمال خودشان در داخل مى‏توانند ایجاد نفاق کنند و بهانه هم انتخابات.**»

 

«از آقایان کاندیداها و دوستان آنان انتظار دارم که اخلاق اسلامى - انسانى را در تبلیغ براى کاندیداى خود مراعات؛ و از هر گونه انتقاد از طرف مقابل که موجب اختلاف و هتک حرمت باشد خوددارى نمایند، که براى پیشبرد مقصود، ولو اسلامى باشد، ارتکاب خلاف اخلاق و فرهنگ، مطرود و از انگیزه‏هاى غیر اسلامى است.

اینجانب بنا ندارم از کسى تأیید نمایم، چنان که بنا ندارم کسى را رد کنم. و از تمام احزاب و گروه ها و افراد مى‏خواهم از نسبت دادن کاندیداى خود به من که از آن استفاده تأیید و یا تعیین و یا رد شود، خوددارى کنند. من بسیار مایل هستم که گروه هایى که متعهد و معتقد به جمهورى اسلامى و خدمتگزار به اسلام هستند، در مبارزات انتخاباتى کمال آرامش را در تبلیغ کاندیداهاشان رعایت نمایند، و نسبت به یکدیگر تفاهم و صمیمیت و اخوت اسلامى داشته باشند، و از تفرقه و کدورت شدیداً احتراز کنند که تفرقه و تشتت، دوستان را نگران و دشمنان را کامیاب مى‏کند و موجب تبلیغات سوء مى‏شود.***»

 

«مبادا خیال کنند که مبارزات انتخاباتى عبارت از این است که به دیگران بد بگویند و کارشکنى بکنند... نهضت را لکه‏دار نکنید. دشمن ها درصددند که خرده گیرى کنند.****»

 

«به‏طور خصمانه با هم رفتار نکنید. برادر باشید با هم. اگر یکى رییس جمهور شد، شما هم به او اعانت کنید. این طور نباشد که قبل از این که رییس جمهور بشود بریزید به جان هم. فردا پاى این صندوق ها بریزید به جان هم.*****»

 

* صحیفه امام، ج‏21، ص: 181
** صحیفه امام، ج‏18، ص: 173
*** صحیفه امام، ج‏12، ص: 13
**** صحیفه امام، ج‏12، ص: 151
***** صحیفه امام، ج‏12، ص: 128

یا علی

- - - - - -
+ پنج‏شنبه 14 خرداد 1388؛ 11:20 صبح
لینک مطالب دوستان را می‏گذارم، جدا از نظر خودم نسبت به برخی تندروی‏های‏شان بخوانید.
هیچ موقع اخلاق انتخاباتی در ایران درست نمی‏شه!
چشم‏مان روشن!
اعترافات نیمه شب یک زن
آیا همه چیز بر باد رفت؟

چهار نکته رهبری در مورد انتخابات راه‏نمای خوبی است. خدا برای‏مان حفظشان کند.

+ همان‏روز؛ 6:40 عصر
دفتر هاشمی خواستار فرصت برای پاسخ‏گویی و شفاف‏سازی شد
خلق بی‏چاره پای تله‏ویزیون، از تعجب تمام وارفتند!!!
حاشیه‏های مناظره
احمدی‏نژاد، شهادت‏ات مبارک!
استراتژی فرار از سؤالات!

باز هم بگم این لینک نوشته‏های مختلف‏ه، نه لزوماً مورد تأیید حقیر. خدا بهترین مصلحت‏مون رو برامون نازل کنه.


درباره ی آقای بهجت(ره)

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/3/4:: ساعت 1:5 صبح

سلام.
در مورد آقای بهجت(ره) از زبان حاج آقا (که ظاهراً 40سالی محضرشون رفت و آمد داشتند) چند نکته‌ای شنیدم که سعی می‌کنم با ضعف حافظه‌ام بنویسم‌شون.
- - - - - -

* این توصیه آقای بهجت(ره) خیلی بارز بود که برای پروازکردن گناهان رو ترک کنید؛
گناهان اعتقادی و عملی.
چه بسا گناهان اعتقادی اثرش خیلی بیشتر از گناهان عملی است.
وقتی از روزگار می‌نالی، وقتی حسادت می‌کنی، انگار خدا رو عادل و حکیم نمی‌دونی.

 

** از قول علی آقای بهجت می‌گفتن که غذاشون نون و چای شیرین بود.
نه صبح‌ها، همیشه.
این رو قبلاً هم از حاج آقا شنیده بودم و نقل‌اش برام سخت بود.
شاید گفته باشن به‌خاطر مقلدین‌شون.
یعنی از وقتی مرجع شدن این برنامه انجام شده.
خودشون هم وقت نقل دوباره می‌گفتن باورش برای ما هم سخت‌ه.

علی آقا گفته بودن که یه بار بیماری‌شون 10 ماه طول کشیده،
دکترها به‌شون سفارش کرده بودن که مثلاً آب‌میوه میل کنن،
آقای بهجت(ره) به علی آقا گفته بودن که شما یادشون دادی، حرف‌شون حجت نیست.

 

*** یه چیزی رو هم با ترس می‌خواستن بگن،
مشابه‌اش رو از علامه بحرالعلوم(ره) گفتن.

علامه بحرالعلوم(ره) به یکی از طلبه‌ها که سر یه موضوعی پافشاری زیادی کرده بود گفته بودن
می‌خوای از پدرت به‌ات خبر بدم؟ و از پدر ِپدرت؟ و از پدر ِپدر ِپدرت؟
و از تمام کارهایی که تا حالا کردی؟ و کارهایی که از این به بعد تا آخر عمرت خواهی کرد؟

حالا یادم نیست در مورد آقای بهجت(ره) چی فرمودند.

 

**** آقای بهجت(ره) به کسی گه به قصد حاجتی پیش‌شون رفته بود
گفته بودن قم بیایید. و اون بنده خدا از اون به بعد هر هفته قم رفتن‌اش ترک نشد.

کیه که بتونه تو مقدرات عالم اثر بگذاره.

و حاج آقا داستان یکی از این بزرگواران گم‌نام رو گفتن.
تیر خورده بود و رفته بود درمان‌گاه،
روی تخت دراز کشید و با یک بسم الله از هوش رفت.
پزشک متعجب شروع به عمل کرده بود و تیر رو از بدن‌اش بیرون آورده بود.
بعد هم با یه بسم الله به هوش اومده بود و رفت.

بعدها دکتره تو بازار اون بنده خدا رو می‌بینه،
می‌گه شما از یاران امام زمان(عج)اید؟
گفته بود نه، اونها «کبریت احمر»اند.
فقط ما با اونها در ارتباط‌ایم.

دکتره ازش خواسته بود دعا کنه روس‌ها از خراسان برن بیرون.
شاید زمان رضاشاه بوده.
ایشون می‌گه: بروند.
صبح آقایون روس‌ها سوار ماشین‌ها شده بودند به‌سمت مرز خودشون.

کیه که بتونه تو مقدرات عالم اثر بگذاره.

 

***** و چه‌قدر در مورد دعای آقای بهجت(ره) درباره دیگران گفتند.
حاج آقا می‌گفتن دعا برای دیگران تجارت‌ه.
آقای بهجت(ره) گفته بودن که من برای شما دعا نمی‌کنم،
برای تک‌تک‌تون پیش خدا تضرّع می‌کنم.

 

****** تا آقای حق‌شناس(ره) زنده بودند تهران از زلزله و بلا به دور بود.
بعد ایشون هم امید رفع بلای‌مان به آقای بهجت(ره) بود.

 

******* می‌گن تو مرگ عالِم، از زمین کنده می‌شه و به آسمان اضافه می‌شه.
انگار زمین تنگ می‌شه.

 

 

خدا قدر اونهایی رو که داریم به‌مون بشناسونه.

یا علی


هنوز گیج‏ام و منگ

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/2/31:: ساعت 1:37 صبح

سلام.

1- هنوز گیج‏ام و منگ.
بهم می‏گن چته؟ ناراحتی؟
می‏گم نه، نمی‏دونم. بیش‏تر حیرون‏ام.

کسی که عمر تکلیف‏ام رو باهاش گذروندم،
شاید 15 سال بشه،
حالا دیگه نیست.
و من سه روزه که دیگه مرجع تقلید ندارم،
و سه روزه که حجتی برای اعمال‏ام ندارم.
خدا صبرمون بده.
تا یه مسأله‏ای پیش می‏اومد می‏گفتم من نمی‏دونم،
آقای بهجت گفتن این‏طور.
و حالا به فتوای کی زندگی کنم؟
باید زودتر حاج آقا رو پیدا کنم ببینم باید مقلد کی بشم،
آقا مجتبی، آقای مکارم؟ شاید هم نظرشون کس دیگه باشه.

2- خاطره بگم؟
از یکی دوتا نمازی که پشت سرشون خوندم،
که خوب قاعدتاً چیز زیادی نفهمیدم و اصلاً ظرف ما چه به نماز ایشون.
فقط حُسن‏اش این بود که فمیدیم آقا لهجه دارن.
بین ترک و شمالی بودن‏شون هم نمی‏تونستم تشخیص بدم.

یا از قرارهای 5 صبح دار الزّهد تابستون‏های مشهد؟
آقا می‏شدن آکتور و ملت دورشون حلقه می‏زدن.
آقا رو به قبله و ملت پشت به قبله و رو به ایشون.

ولی یه بارش اتفاق جالبی افتاد.
شاید مبعث پارسال بود.
با ابراهیم از دار الزّهد داشتیم می‏اومدیم بیرون که وارد صحن آزادی شیم،
بی‏غرض،
دیدیم جمعیتی کله سحر دارن می‏رن به‏سمت در حرم.
بعد جمعیت ایستاد و آقای بهجت رو کرد به ما دوتا!
چند ثانیه‏ای ایستادند و رفتند.
ما هم حیرون تا پشت سرمون رو دیدیم که
امتداد قبر شیخ بهایی بود.
خدا هر دو شون رو قرین رحمت کناد.

اینها رو می‏گم که چی؟
اگه من ذره‏ای از اسلام بویی برده باشم،
یه پایه‏اش مرجعیت آقای بهجت بود.
حالا به مرجعیت کی تکیه بزنم؟

3- ان‏شالله فردا سیاه رو درمی‏آرم.

4-
+ پیام آقا
+ خاطراتی از آقای بهجت
+ العلماء باقون

یا علی


مصیبت

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/2/27:: ساعت 11:2 عصر

سلام.

1- خدایا سایه‏ای رفت از سر ما...

 بر دل‏های ماتم‏دیده تسلّی باد
آمد به سرم از آنچه می ترسیدم...

2- لینک‏های خواندنی دوستان:
+ آقای بهجت در یک نگاه
+ إنّا لله و إنّا إلیه راجعون
+ و من تو را از یاد نخواهم برد...
+ آیت حق
افسوس و اشک‏فشان
+ رحلت جان‏گداز
+ طوبی له و حسن مآب
+ فقدان

3- کیست که بر دل مرده‏ی ما فاتحه‏ای بخواند...

یا علی

- - - - - -
+ سه‏شنبه 29 اردی‏بهشت 88؛ 11 شب

من ای صبا، ره رفتن به کوی دوست ندانم/ تو می‏روی بسلامت، سلام ما برسانی...

خدا کند مشمول قسمت دوم همین یک فراز نماز شویم؛ اللهم اغفر له و لنا...
رفتن‏مان حکایت بردن کلاف نخ برای خرید حضرت یوسف(ع) بود. چه بگوییم در فراق کسی که حجت صحت اعمال‏مان بود...

+ خدایی مردان دوست‏داشتنی
(و چه سخت است برای‏ام این بازی)
+ خاطرات و کرامات
+ من چه بگویم...


عمل و نظر

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/2/8:: ساعت 8:11 عصر

سلام.
از مجموعه کتاب‌های «پرسش‌ها و پاسخ‌های دانشجویی» جلد 20 با عنوان «توصیه‌ها، پرسش‌ها و پاسخ‌ها در محضر آیت الله جوادی آملی» در کتاب‌خونه‌ی خونه ما خاک می‌خورد. قاعدتاً به‌مناسبتی به من یا یکی از برادرها هدیه شده بوده. خدا خیرشون بده، از اون هدیه‌های پربرکت بود. تو عید نصف‌اش رو خوندم و علامت‌گذاری کردم که خودش خوراک یه سال وب‌لاگ‌ه. فقط بگم که طبق روال هرچی اینجا می‌آد خلاصه‌شده و عبورکرده از فیلتر ذهن حقیره؛ پس هر گیری توش می‌بینید بگید که به‌کمک هم رفع‌اش کنیم.
- - - - - -

«پرسش:
هدف از خلقت و آفرینش چیست؟»

«این سؤال با ذکر دو مطلب روشن می‌شود:
هدف خدا از آفرینش چیست؟
هدف از خلق‌شدن ما چیست؟»

در اینجا فقط به مطلب دوم پرداخته می‌شود.

«انسان موجودی است که هم می‌اندیشد و هم کار می‌کند.
بنابراین باید برای اندیشه و کار انسان هدف درنظر گرفته شود...»

«انسان باید در بخش عمل خداپرست
و در بخش نظر خدابین باشد.
»

 

نکات

* درباره‌ی اندیشه
«الله الّذی خَلَقَ سبعَ سَماواتٍ وَ مِن الأرضِ مِثلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الأمرُ بَینَهُنَّ
لِتَعلَموا أنَّ الله علی کُلّ شَیءٍ قَدیرٌ
وَ أنَّ الله قَد أحاطَ بِکُلّ شَیءٍ عِلماً»
(سوره طلاق آیه 12)

«اعتقاد به مبدأیی که علم و قدرت‌اش نامتناهی است برای ما سازنده است.
به این صورت که چون او به همه چیز عالِم است،
پس مواظبیم که آلوده نشویم.
و چون به همه چیز توانا است،
مواظبیم کارها را با او در میان بگذاریم و فقط از او کمک بخواهیم.»

** درباره‌ی عمل
«وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ و الإنسَ إلا لِیَعبُدونِ»
(سوره ذاریات آیه 56)

یا علی

- - - - - -
دیگه خلاصه‏تر از این نمی‏شد.

+ چهارشنبه 9 اردی‏بهشت 88؛ 7 عصر
مثل پارسال داریم می‏ریم گرگان. پس تا شنبه نیستم. تولد حضرت زینب(س) تون مبارک.


تفسیر و کربلا

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/2/6:: ساعت 11:50 عصر

سلام.

بعد قهرمانی استقلال که هوش از سرمان رفته بود و عنان از کف، خدا رو شکر به لطف شیرموز مادر کمی حال‏مان جا آمد. اول می‏خواستم در باب استقلال یا حداقل اوضاع فوت‏بال کشور بعد عید بنویسم که بی‏خیال شدم. بعد هم در باب جامعه مجازی و این فیس‏بوک لعنتی که آن هم از سرم پرید. حالا چند نکته‏ای بخوانید از شنیده‏های امروز. تا ببینیم خدا چه می‏خواهد.
- - - - - -

1- از تفسیر آقای جوادی، 9:30 شب رادیو معارف؛

«اهدنا الصّراط المستقیم
صراط الّذین انعمتَ علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضّالّین»

«مغضوب» و «ضالین» به «الذین انعمت علیهم» برمی‏گردد نه به صراط.

یعنی راه کسانی که به آنها نعمت داده شده، کسانی که مورد غضب و گم‏راه نیستند.

و برای حقیر این معنی بار ولایتی سوره را بیشتر کرد،
نسبت به معنی که در ذهن داشتم.

(در پرانتز بگم که بحث وحدت صراط بود
و لابد ایشون می‏خواستن بگن که مغضوب و ضالین صراط ندارند.)

2- در همین بحث نکته دیگری بیان شد که
حساب کسانی را که جهنم نمی‏روند با آنها که در صراط مستقیم هستند را جدا کنید.

یاد تفاوت نجات و هدایت افتادم که قبلاً در این وب‏لاگ مطرح شده بود.

3- ام‏روز علی آقای صلواتی رو دیدم که تازه از کربلا اومده بود.
یکی از ماجراهایی که گفت وقت رفتن‏شون با هواپیما بود.
می‏گفت 7 صبح پرواز داشتیم،
ساعت 2 صبح بیدار شدیم و راه افتادیم تا 3 برسیم فرودگاه.
کارها انجام شد و رأس 7 پریدیم.
ملت داشتن صبحونه می‏خوردن که خلبان گفت هوای نجف و بغداد خراب‏ه
باید برگردیم فرودگاه امام(ره).

ساعت 8:30 برگشته بودیم و نشستیم منتظر.
یک ساعت، دو ساعت، خبری نبود.

مداحی در کاروان بغلی بود، نشاندمان به زیارت عاشورا،
که به‏واسطه‏ی آن آقا برای زیارت راه‏مان دهند.
مسافرها گریه می‏کردن و حتی
مسئولین گیت هم منقلب بودن،
زیارت نصف نشده بود که گفتن بیاید برین سوار شید.

خلاصه 6 عصر راه افتاده بودن و 6 بعدازظهر رسیده بودن نجف!

اللهم ارزقنا
+ زخون هر شهید امروز نهالی آب‏یاری شد        جهان از لاله‏های دین، مهیای بهاری شد
(این هم یه شعر نه‏چندان قوی در باب شهدای این چند روز کربلا)
و یک سفرنامه‏ی مصوّر کربلا + و ++

یا علی


ده‏خدا

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/12/21:: ساعت 2:31 عصر

سلام.

این ای‏میل رو دوستان مختلف چندبار برام فرستادند، گفتم اینجا هم بذارم‏اش. شرمنده اگه تکراری‏ه.
- - - - - -

پاسخ استاد علی اکبر دهخدا به دعوت رییس اداره اطلاعات سفارت آمریکا
برای مصاحبه با رادیو صدای آمریکا

«جناب آقای سی. ادوارد. ولز،
رئیس اداره اطلاعات سفارت کبرای آمریکا

نامه مورخه 19 دیماه 1332 جناب‏عالی رسید و از اینکه این ناچیز را لایق شمرده‏اید که در بخش فارسی صدای آمریکا از نیویورک، شرح حال مرا انتشار بدهید متشکرم.

شرح حال من و امثال مرا در جراید ایران و رادیوهای ایران و بعض از دول خارجه، مکرر گفته‏اند. اگر به انگلیسی این کار می شد، تا حدی مفید بود؛ برای اینکه ممالک متحده آمریکا، عده‏ای از مردم ایران را بشناسند. ولی به فارسی، تکرار مکررات خواهد بود و به عقیده من نتیجه ندارد.

و چون اجازه داده‏اید که نظریات خود را دراین باره بگویم واگرخوب بود، حُسن استقبال خواهید کرد، این است که زحمت می‏دهم:

بهتر این است که اداره اطلاعات سفارت کبرای آمریکا به زبان انگلیسی، اشخاصی را که لایق می‏داند، معرفی کند و بهتر از آن این است که در صدای آمریکا به زبان انگلیسی برای مردم ممالک متحده شرح داده شود که در آسیا مملکتی به اسم ایران هست که خانه‏های قراء و قصبات آنجا، در و صندوق‏های آنها قفل ندارد، و در آن خانه‏ها و صندوق‏ها طلا و جواهرات هم هست، و هر صبح مردم قریه، از زن و مرد به صحرا می‏روند و مشغول زراعت می‏شوند، و هیچ وقت نشده است وقتی که به خانه برگردند، چیزی از اموال آنان به سرقت رفته باشد.

یا یک شتردار ایرانی که دو شتر دارد و جای او معلوم نیست که در کدام قسمت مملکت است، به بازار ایران می‏آید و در ازای «پنج دلار» دو بار زعفران یا ابریشم برای صد فرسخ راه حمل می‏کند و نصف کرایه را در مبداء و نصف دیگر آن را در مقصد دریافت می‏دارد، و همیشه این نوع مال‏التجاره‏ها سالم به مقصد می‏رسد.

و نیز دو تاجر ایرانی، صبح شفاهاً با یکدیگر معامله می‏کنند و در حدود چند میلیون، و عصر خریدار که هنوز نه پول داده است و نه مبیع آن را گرفته است، چند صد هزار تومان ضرر می‏کند، مع‏هذا هیچ‏وقت آن معامله را فسخ نمی‏کند و آن ضرر را متحمل می‏شود.

اینهاست که از این گوشه آسیا شما می‏تواند به ملت خودتان اطلاعات بدهید، تا آنها بدانند در اینجا به‏طوری که انگلیسی‏ها ایران را معرفی کرده‏اند، یک مشت آدم‏خوار زندگی نمی‏کنند، و از طرف دیگر به فارسی، به عقیده من خوب است که در صدای آمریکا، طرز آزادی ممالک متحده آمریکا را در جنگ‏های استقلال، به ایرانیان بیاموزید و بگویید که چگونه توانسته‏اید از دست استعمار خلاص شوید؟ و تشویق کنید که واشنگتن‏ها و فرانکلن‏ها در ایران، برای حفظ استقلال از همان طرق بروند.

در خاتمه با تشکر از لطف شما احترامات خود را تقدیم می دارد.»

این هم نامه دعوت:

«( آرشیو: دنیای ما)
 19 دیماه 1332؛        خیابان ایرانشهر، فیشرآباد، تهران

آقای محترم- صدای آمریکا درنظر دارد برنامه‏ای از زندگانی دانش‏مندان و سخن‏وران ایرانی، در بخش فارسی صدای آمریکا از نیویورک پخش نماید. این اداره جناب‏عالی را نیز برای معرفی به شنوندگان ایرانی برگزیده است. درصورتی که موافقت فرمایید، ممکن است کتباً یا شفاهاً نظر خودتان را اطلاع فرمایید تا برای مصاحبه با شما ترتیب لازم اتخاذ گردد.
ضمناً درنظر است که علاوه‏بر ذکر زندگانی و سوابق ادبی سرکار، قطعه‏ای نیز ازجدیدترین آثار منظوم یا منثور شما پخش گردد.
بدیهی است صدای آمریکا ترجیح می‏دهد که قطعه انتخابی سرکار، جدید و قبلاً در مطبوعات ایران درج نگردیده باشد. چنانچه خودتان نیز برای تهیه این برنامه جالب، نظری داشته باشید، از پیشنهاد سرکار حُسن استقبال به‏عمل خواهد آمد.

با تقدیم احترامات فائقه
سی. ادوارد. ولز؛ رئیس اداره اطلاعات سفارت کبرای آمریکا»

یا علی


دو ماه

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/12/8:: ساعت 5:0 عصر

سلام.

آخرین مطلب محرم و صفر ام‏سال؛
- - - - - -

+ شام غریبان حضرت رضا(ع) بود.
سید ابراهیم از اتاق آمد بیرون.
داشت برای دوست‏اش -با همان لحن لوطی و صدای بلند همیشگی- تعریف می‏کرد که
از حاج آقا پرسیدم از کجا بفهمیم آقا امام حسین(ع)
دو ماه لباس سیاه پوشیدن‏مان رو قبول کردن.
حاج آقای حق‏شناس(ره) جواب‏اش داده‏بودند که
همین که توفیق داشتید در این دو ماه این لباس رو بپوشید
یعنی آقا(ع) قبول کردن ازتون...

++ جناب مداح جان‏باز این‏گونه پیام‏ک فرموده‏اند:

من با لباس مشکی‏تان خو گرفته‏ام             از طینت پلید خودم رو گرفته‏ام
بهر غبارروبی فرش عزای‏تان                  در این دو ماه از مژه جارو گرفته‏ام
هر سال‏ه مزد نوکری‏ام آخر صفر              از دست مادر دست‏به‏پهلو گرفته‏ام

یا حسین شهید

- - - - - -
+ آخرین بازبینی؛ جمعه 9 اسفند 87؛ 3:52 عصر


تست هوش

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 87/12/3:: ساعت 4:19 عصر

سلام.

تست هوش؛

چه می‏کنید وقتی یه مداح و جان‏باز شیمیایی که مریضی‏اش عود* کرده و موقتاً نمی‏تونه بخونه
دعوت‏تون می‏کنه هیئت؟

اون هم چنین هیئتی:
دهه‏ی آخر صفر،
ساعت 4 صبح(!!!)،
مناجات، ذکر مصیبت، نماز جماعت،
دعای عهد، ذکر حدیث و صبحانه.

خدایا، چه بنده‏هایی داری؟
ما کجای کاریم؟

* با تشکر از محمد آقای عزیز.

یا حسین شهید

- - - - - -
برای دوستان علاقه‏مند:
بررسی ادبیات دفاع مقدس؛ با حضور رضا امیرخانی، احمد دهقان، محمدرضا بایرامی، امیرحسین فردی و دکتر جوادی یگانه.
یک‏شنبه ساعت یک عصر، دانش‏کده‏ی علوم دانش‏گاه تهران.


<      1   2   3   4   5      >


بازدید امروز: 364 ، بازدید دیروز: 16 ، کل بازدیدها: 482589

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ