سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طرح ایجاد مرکز داده ملی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/3/19:: ساعت 10:9 صبح

سلام.

1- داریم نزدیک‏تر می‏شیم و حالا جدی‏تر از خدا می‏خوایم که موفق به انتخاب اصلح بشیم؛
که انتخاب وظیفه ماست و نتیجه دست خدا.

2- در مناظره دکترها به‏تبع پیش‏داوری یا بی‏طرفی،
دکتر اقتصاد رو برتر می‏دونم.
اما این رو هم لمس کردم،
همون‏طور که از شب اول صحبت دکتر محسن در تله‏ویزیون هم نکاتی بی‏جواب برای‏ام مانده،
ایشون هم برنامه‏های بفهمی نفهمی کشکی در بساط دارند.

آن روز شاید درباره بدی سیاست‏های انبساطی فرمودند
و بلافاصله سیاست‏های انبساطی فراوانی
به‏صورت طرح‏های حمایتی از اقشار مختلف بیان کردند.
و البته دامنه حمایت‏ها رو تا اونجا بردند که زنگ ورزش مدارس رو زیاد کنیم!
به‏تعبیر حقیر برای افزایش رأی.

اما ام‏شب دکتر محمود بارها پرسیدند که
200 میلیارد صندوق توسعه رو می‏خوای از کجا بیاری؟
و با چه ساز و کاری می‏خوای ازش 70 میلیارد سود دربیاری و توزیع کنی؟
یا چه‏طور با کاهش مالیات‏ها می‏خوای بودجه غیرنفتی بنویسی؟
(اینها رو یادم باشه بفرستم برای جناب نهوجی ببینم جواب چی می‏ده.)

اما در کل هنوز اون اولویت‏بندی کاندیداها برام ثابت مونده.
البته لااقل صحبت‏های آقای پناهیان و آقای قاسمیان رو باید ببینم.
و البته تا شب آخر که ببینیم خدا چی می‏خواد.

3- درباره جناب موسوی هم حرف زیاده.
هنوز برنامه‏هاشون رو کامل ندیدم،
که البته تا اینجاش مطلب مثبتی نداره.
فقط یه بحث صنعت نفت به‏عنوان موتور محرکه است که درحد ایده مانده.

4- مطلب خوبی یکی از دوستان گفت که اگه خودش رئیس جمهور بشه
مهم‏ترین کارش ایجاد «مرکز داده» برای افراد و مشاغل و کسب و کارهاست؛
که اصلاً بدون اون هیچ کاری نمی‏شه کرد.
باور کنید هیچ و هیچ و هیچ کاری.
در همین چارچوب می‏شه گفت دولت یکی از کارهای خوب‏اش
ایجاد تکنولوژی کارت سوخت بوده.

برای من سؤال‏ه که وقتی ما الآن آمار درستی از هیچ چیز نداریم،
از زنده‏هامون، مریض‏هامون، مریضی‏هامون، غذاهامون،
مصارف‏مون، تحصیلات‏مون، تفریح‏مون، ارتباطات‏مون،
شغل‏هامون، درآمدهامون، محل سکونت‏مون،
و چه می‏دونم هیچ چیزمون،
(یه بار وزیر محترم گفته بود که ما آمار دقیقی از
تعداد دانش آموزان و معلمین‏مون نداریم!)
اصلاً چه‏طور می‏فهمیم کجاییم، چی کم داریم،
به کجا باید برسیم، چه‏طور باید بریم، و چه‏چیزهایی احتیاج داریم؟

5- خدا رو شکر که هم‏دیگر رو داریم تا دور هم باشیم!
این روزهای پرالتهاب هم می‏گذره و حسرت‏اش رو می‏خوریم.
بعدش دیگه توجیه‏مون برای دودره‏بازی کم‏تر می‏شه.
کاش لااقل کمی عقل بیاد تو کله‏مون.

یا علی

- - - - - -
دی‏روز و دی‏شب پارسی‏بلاگ «داون» بود یا لااقل من نمی‏تونستم برم توش. اینه که اینها رو گذاشتم برای صبح. فعلاً لینک هم نمی‏ذارم ببینم چی گیرم می‏آد.

این هم چند تا لینک که قاعدتاً براتون تکراری‏ه:
نامه سرگشاده محسن هاشمی به احمدی نژاد
نامه سرگشاده مصطفی ناطق نوری به موسوی
نامه سرگشاده علی مطهری به احمدی نژاد
سخنرانی آقای قاسمیان (فایل‏های صوتی‏اش هم هست)
سخنرانی آقای پناهیان


روزهای انتخاب

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/3/18:: ساعت 1:47 صبح

سلام.

1- با اینکه خسته شده‏ام بی‏نهایت،
اما می‏دونم روزهایی رو پشت سر می‏گذاریم که بعدها برای‏مان خاطره خواهد بود.

مهم نیست که شب‏ها زودتر از دو نمی‏خوابیم،
و روزها چندین ساعت توی سایت‏ها و وب‏لاگ‏ها و فیس‏بوک می‏پلکیم،
و بعد که چپ اطلاع از اوضاع‏مون پر شد ساعت‏ها بحث می‏کنیم
که ام‏روز به چه کشف سیاسی - اقتصادی تازه‏ای رسیده‏ایم.
از نقد رهبری گرفته تا نقد رفتارهای مردم،
از عمل‏کرد دولت و مجلس و قضائیه
همه رو زیر و رو می‏کنیم تا دنبال گم‏شده‏مان بگردیم.
مهم این گم‏شده‏مان است.
(+ سخنی در باب فرهنگ انتظار)
(++ حرف از گم‏شده به میان آمد،
شما این رو تا حالا دیده بودید؟)
2- ام‏روز هم کمی درک کردم عمق فاجعه رو.
دوستی گفت در خانواده‏ای که سه شهید داده
وقتی این بحث‏ها در فضای سیاست و جامعه به میون اومده
اصلاً حال خوبی توشون نیست.
و دوستی که چند روزی از آلمان اومده ایران؛
می‏گه همیشه وقتی این نوع مسائل مطرح می‏شد یه‏جوری از زیرش در می‏رفتیم،
حالا که این اوضاع پیش اومده سرافکنده خواهیم شد.
و من فکر می‏کنم که خدا رو شکر جای او نیستم.

3- هنوز معتقدم سبزوار به‏ترین گزینه و کم‏شانس‏ترین آنهاست.
هنوز می‏خواهم درصورت اجبار دور دوم به کسی رأی بدهم
که معلوم نیست اقتصادمان را به کجا خواهد برد.
این همه تاوان دادیم که به‏سرعت برگردیم به «اقتصاد دولتی با چراغ خاموش»؟!؟
با این همه «او بد است» صریح و «من خوب‏ام» ضمنی.
این همه انتظار و احساس چه خواهد شد؟
و اینکه این رأی اصلاً چه کسانی را برما حاکم خواهد کرد؟

یا علی

- - - - - -
اتحاد علیه احمدی نژاد؛ ظاهراً ما هم در همین جرگه‏ایم
منطق تصمیم علی‏آقای عزیز؛ مطالبی منصفانه در نقد دکتر محمود و تأیید سید تا مطالب ام‏شب کمی تعدیل شود
این هم بیانات آقای جوادی


انتخاب من

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/3/17:: ساعت 1:58 صبح

سلام.

می‏خوام سعی کنم درباره انتخاب خودم بنویسم و ادامه‏دار. توکل بر خدا.
- - - - - -

1- دیدید تو اثبات ریاضی یه لمی می‏گن و بعد ازش یه جایی استفاده می‏کنن.
لم نظر من در مورد انتخاب اینه که انتخاب مؤثر وجود نداره.
ترجیح می‏دم به اونی رأی بدم که فکر می‏کنم بهتره،
تا اونی که ممکن‏ه رأی بیاره.

2- لم دوم‏ام هم این‏ه که اصلاً تحلیل‏گر خوبی نیستم،
اما به حق وتو معتقدم.
ممکن‏ه شب آخر با یه حق وتو همه این حرف‏ها بریزه به‏هم.

3- قدم اول: دکتر محمود مناسب ریاست جمهوری نیست.
چرا؟
الآن دیر وقت‏ه، حوصله‏اش رو ندارم.
اگه شد بمونه برای پست‏های بعدی.
پس فعلاً فرض کنید پذیرفتیم دکتر می‏ره گزینه چهارم.

4- لم سوم این‏ه که بنده دنبال یه گزینه نمی‏گردم؛
می‏گردم به کاندیداها نمره می‏دم و هی براساس امتیازشون بالا پایین می‏رن.
پس هرکسی رتبه‏ای بین یک تا چهار داره
و این رتبه‏بندی لحظه‏ای‏ه تا لحظه رأی دادن.

5- از بین بقیه کاندیداها کروبی ضعیف‏تر بود می‏شد سوم.
اما به‏زودی شیخ به رتبه چهارم سقوط کرد و دکتر محمود سوم شد.
این قضیه بود تا ام‏شب که جناب شیخ اصلاً از گزینه‏ها حذف شد.
پس دکتر محمود آخر و سوم ماند.

6- حالا می‏تونید حدس بزنید کی گزینه اول‏ه.
قبل‏اش بگم که تو مناظره‏ها هم به‏خوبی این تفاوت رتبه وجود داره.
مثلاً در مورد شیخ؛
به‏نظر من در مناظره‏های محسن و دکتر محمود با شیخ،
شیخ از هر دو ضعیف‏تر بود.
یا در مناظره میرحسین و دکتر محمود، دکتر خطای نابخشودنی دو دنیایی کرد؛
و این با خطای سید و شیخ و محسن در سیاه‏نمایی و تخریب دولت پوشانده نمی‏شه.

اگر همین منطق رو بگیریم،
در مناظره محسن و مهندس، محسن سر بود.
پس تکلیف اول و دوم هم معلوم شد.

7- پرانتز باز
اینها تحلیل‏های 1 نصف شبی‏ه ها.
بیشتر نتایج نظرات‏ه تا تحلیل.
شاید بسطش رو شب‏های دیگه بگم.
پرانتز بسته

8- محسن مشکلات رو خوب دیده،
برنامه‏ای نصف ِنیمه درست کرده،
توانایی انجام‏اش رو داره.
صداقت‏اش بد نیست.
به مجموعه‏اش هم می‏توان اتکا کرد.

9- سید 68 سال‏اش‏ه.
اطراف‏اش همه‏جور آدمی پیدا می‏شن،
بدون اینکه فکر کنی ایشون می‏تونه به‏خوبی مدیریت‏شون کنه.
برنامه‏اش کنترل تورم و افزایش عزت ملی‏ه،
شاید بنده و شما هم بتونیم چنین برنامه‏ای داشته باشیم؛
ظاهراً هدف حرکت روبه‏جلو نیست،
هدف شاید اصلاح به‏قول ایشون خرابی‏هاست و برگشت به گذشته!
احساسات و انتظارات اطرافیان‏اش بیداد می‏کنه،
و معلوم نیست بتونه اونها رو جهت‏دهی یا ارضا کنه.
سید دولتی‏تر از بقیه فکر می‏کنه.
سید دوست‏داشتنی‏ه.

10- پیش‏بینی:
سبزوار رأی نمی‏آره.
سید یا محمود رأی می‏آرن.
راضی‏ایم به رضای خدا.

یا علی

- - - - - -
چند تا لینک بذارم وقت بی‏کاری بخونید.
فعلاً همه چیز مباح است
هیچ انتخاباتی احمدی نژاد را حذف نخواهد کرد
آیه‏هایی برای انتخابات
پیشنهاد محسن به سید!
سکوت درباره‏ی انتخابات
خدا آخر و عاقبت‏مون رو ختم به‏خیر کنه.


دلیل و لذت

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/3/4:: ساعت 11:52 عصر

سلام.

چند روز پیش که در رخت‏خواب غلت می‏زدم
متوجه شدم که این تنبلی‏ها دلیل نداره،
بلکه لذت داره.
این پرخوری‏ها، زیاد خوابیدن‏ها، با نت سرگرم‏شدن‏ها و از زیر کار در رفتن‏ها.

 

ای خدا،
فَإذا کان عُمری مَرتَعاً للشّیطان، فأقبضنی
هرگاه عمر من چراگاه شیطان گردد، روح‏ام را قبض نما.

وَاستَعمِلنی بما تَسئَلُنی غَداً عَنهُ وَ استَفرغ ایّامی فیما خَلَقتَنی لَهُ
و مرا به آنچه فردا از آن پرسش‏ام کنی بگمار،
و روزگار مرا جهت آنچه برای‏اش آفریدی‏ام فارغ کن.
(با تشکر از جناب برای خاطر آیه‏ها)
از دعای مکارم اخلاق مولا ابوالحسن، زین العابدین(ع)

یا علی

 - - - - - -
ما که لیاقت نوشتن از سه خرداد رو نداریم، لااقل این لینک‏ها رو ببینید.
جنگ چیز غریبی است
برادر یا خواهر ایرانی‏ام
از بس پا روی منطقه مین‏کاری دل‏اش گذاشتند (توصیه جناب مسیر)


هنوز گیج‏ام و منگ

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/2/31:: ساعت 1:37 صبح

سلام.

1- هنوز گیج‏ام و منگ.
بهم می‏گن چته؟ ناراحتی؟
می‏گم نه، نمی‏دونم. بیش‏تر حیرون‏ام.

کسی که عمر تکلیف‏ام رو باهاش گذروندم،
شاید 15 سال بشه،
حالا دیگه نیست.
و من سه روزه که دیگه مرجع تقلید ندارم،
و سه روزه که حجتی برای اعمال‏ام ندارم.
خدا صبرمون بده.
تا یه مسأله‏ای پیش می‏اومد می‏گفتم من نمی‏دونم،
آقای بهجت گفتن این‏طور.
و حالا به فتوای کی زندگی کنم؟
باید زودتر حاج آقا رو پیدا کنم ببینم باید مقلد کی بشم،
آقا مجتبی، آقای مکارم؟ شاید هم نظرشون کس دیگه باشه.

2- خاطره بگم؟
از یکی دوتا نمازی که پشت سرشون خوندم،
که خوب قاعدتاً چیز زیادی نفهمیدم و اصلاً ظرف ما چه به نماز ایشون.
فقط حُسن‏اش این بود که فمیدیم آقا لهجه دارن.
بین ترک و شمالی بودن‏شون هم نمی‏تونستم تشخیص بدم.

یا از قرارهای 5 صبح دار الزّهد تابستون‏های مشهد؟
آقا می‏شدن آکتور و ملت دورشون حلقه می‏زدن.
آقا رو به قبله و ملت پشت به قبله و رو به ایشون.

ولی یه بارش اتفاق جالبی افتاد.
شاید مبعث پارسال بود.
با ابراهیم از دار الزّهد داشتیم می‏اومدیم بیرون که وارد صحن آزادی شیم،
بی‏غرض،
دیدیم جمعیتی کله سحر دارن می‏رن به‏سمت در حرم.
بعد جمعیت ایستاد و آقای بهجت رو کرد به ما دوتا!
چند ثانیه‏ای ایستادند و رفتند.
ما هم حیرون تا پشت سرمون رو دیدیم که
امتداد قبر شیخ بهایی بود.
خدا هر دو شون رو قرین رحمت کناد.

اینها رو می‏گم که چی؟
اگه من ذره‏ای از اسلام بویی برده باشم،
یه پایه‏اش مرجعیت آقای بهجت بود.
حالا به مرجعیت کی تکیه بزنم؟

3- ان‏شالله فردا سیاه رو درمی‏آرم.

4-
+ پیام آقا
+ خاطراتی از آقای بهجت
+ العلماء باقون

یا علی


منطق، اول ماه و شهادت

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/2/5:: ساعت 11:56 عصر

سلام.

1- حاج آقای جوان یکی از مساجد محل
شنبه شب‏ها درس منطق رو از کتاب آقای غرویان شروع کرده‏اند.
ما هم ام‏روز شد که بریم سر کلاس‏شون
(شد به معنی پا داد، قسمت شد، خدا خواست و مانند آن)؛
کلاسی که بی‏اغراق میان‏گین سنّی‏شون تو مایه‏های 50ه!

درباره درس منطق دوتا برداشت دارم که به این مناسبت می‏گم:
1-1- برای نظم فکری و تمرین‏دادن‏اش بسیار مفیده،
البته استاد و هم‏کلاسی‏های خوب هم شرط‏ه.
جالبی کلاس ام‏شب این بود که
استاد تلاش بسیار خوب و شاگردان هم (علی‏رغم سنّ‏شون) گیرایی بالایی داشتند.

1-2- نمی‏دونم واضع این درس کی بوده.
فقط اگه زیارت‏شون کنم به‏اش می‏گم آخه آدم حسابی!
شما اول «انسان، جوهر ِذوابعاد ثلاث ِنامی ِمتحرک ِناطق است» رو بدیهی فرض می‏کنید،
بعد روش مطالب دیگه رو توضیح می‏دید؟
خواهش دارم که اول اون‏ها رو بگید چیه بعد برید سراغ بقیه.
یا لااقل مطالب دیگه رو با یه چیز ملموس‏تر توضیح بدید.

به منی که از عبارت «انسان، حیوان ِناطق است»
خوش‏ام نمی‏آد و تو جاهای دیگه هم نمی‏تونم روش فکر و بحث کنم،
حق بدید کمی گارد منفی بگیرم.

یه چیز هم تو پرانتز بگم که فرق «ذاتی» و «عرض لازم» خیلی جالب‏ه.

2- جناب بی‏تکلف عزیز اس.ام.اس. فرمودند که
«فردا (یک‏شنبه 6 اردی‏بهشت) روز اول ماه (جمادی الاوّل)
روزه و صدقه برای سلامتی امام زمان(عج) وارد شده.
توفیق از خداست.»

3- «مهدی هاشمی» چه جالب تو «اشک‏ها و لب‏خندها» مُرد.
به این فکر می‏کردم که واقعاً هم مرگ به‏همین راحتی و غیرمنتظره‏بودن‏ه.

... اس.ام.اس. اومد که
هم‏سر و مادرِ ِهم‏سر آقا «مهدی بابایی» عزیز
در حادثه‏ی کربلا به شهادت رسیدند...

آقا مهدی قاری و معلم قرآن، و عضو یه گروه تواشیح قوی هستند.
خدا همه‏مون رو رحمت کنه.
برای شادی روح‏شون صلوات و فاتحه هدیه بفرمایید.

یا علی

- - - - - -
-) «1- در هر علمی ما یک سری اصل موضوعه داریم. اشکال نداره منطق هم یک چیزهایی را فرض بگیرد. (از نظر تاریخی دقیق معلوم نیست که واضع منطق چه کسی بوده، اما اولین تدوین‏گر و توصیف‏گر دقیق او ارسطو بوده. در فضای فکری و تاریخی ارسطو این مطالب شاهکار است.)

2- ادعای فلسفه (البته بیشتر فلسفه‏ها) این است که اصول دیگر علوم را اثبات می‏کند. از این حیث از فلسفه به‏عنوان مادر علوم سخن به‏میان می‏آید.

3- شاید «انسان، حیوان ناطق است»، به(درد) هیچ جای زندگی انسان (حداقل امروزی) نخورد، اما تفکری که پشت آن است حتماً به‏درد می‏خورد. علاوه بر اینکه فرق بین «عرض لازم» و «ذاتی» بسیار بسیار به‏درد امروز ما می خورد (در بحث‏های روان‏شناسی خیلی مطرح می‏شود که لازمه‏ی زندگی موفق چیست. بیشتر اوقات گویی به «عرض لازم» اشاره می‏کنند، یعنی لازمه‏ی زندگی انسان‏ها متفاوت است).»

نکات خوب و روشن‏بخشی بود، اما این آخری یه کمی گیج‏ام کرد؛ چطور می‏شه عرض لازم برای یک نوع متفاوت باشه؟

+ یک‏شنبه 6 اردی‏بهشت 88؛ 10:30 شب

خودم هم فهمیدم که سؤال‏ام اشتباه بود. عرض لازم می‏تواند عام یا خاص باشد، پس برای همه‏ی مصادیق نوع همیشه یک‏سان نیست.
اما جناب «کامنت برای وبلاگ سلام» هم لطف کردند و پاسخ مناسبی دادند:

«عرضی و ذاتی که در این بحث مطرح فرمودید در نزد اهل منطق، عرضی و ذاتی باب ایساغوجی (دو نوع دیگر عرضی و ذاتی وجود دارد) است: ذاتی در این باب به معنای آن چیزی است که ماهیت به‏واسطه‏ی آن تقرر پیدا می‏کند که شامل جنس و فصل است. و عرضی آنهایی است که بعد از تحقق ذات عارض ماهیت می شود. و تقسیم می‏شود به عام و خاص.
مثلاً «راه‏رونده» برای انسان عرض عام است؛ چون شامل حیوان نیز می‏شود و ضاحک برای انسان عرض خاص است. و هر کدام از اینها به لازم و مفارق تقسیم می‏شود. و هکذا، عرض لازم آن عرضی است که از ماهیت منفک نمی‏شود و عرض مفارق آن عرضی است که انفکاک‏پذیر است.
حال این سؤال پیش می‏آید که تشخیص عرض لازم و ذاتی چگونه امکان‏پذیر است؟
ابن سینا در اشارات و شفا می‏گوید: لازم دوگونه است، لازم مقوّم و غیرمقوّم.
لازم مقوّم همان ذاتی باب ایساغوجی است و لازم غیرمقوّم مصاحب و همراه است. و فرق بین مقوّم و غیرمقوّم در این است که لازم مقوّم بالفعل است و لازم غیرمقوّم بالقوّه است (یعنی از طریق مقایسه حاصل می‏شود).
مثال: عدد 2 نصف عدد 4 است؛ این لازم غیرمقوّم و یا عرض لازم است. زیرا ما تا آن را با 4 مقایسه نکنیم برای‏مان حاصل نمی‏شود.

حال بحث این است که ما اگر مردیم باید ببینیم چه چیزهایی در زندگی ذاتی است و چه چیزهایی عرض لازم یا مفارق یا ...»

و گمان‏ام این جمله آخر جان کلام و سؤال جدی خیلی از ماست.


اول بهار

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/2/1:: ساعت 11:3 صبح

سلام.

1- این شعر رو خیلی دوست داشتم از دوران مدرسه که ظاهراً تو دیباچه گلستان‏ه:
«به حکم ضرورت سخن گفتیم و تفرّج‏کنان بیرون رفتیم در فصل ربیع
که صولت برد آرمیده بود و الوان دولت وَرد رسیده.
پیراهن برگ بر درختان چون جامه‏ی عید نیک‏بختان

اول اردی‏بهشت‏ماه جلالی                    بلبل گوینده بر منابر قضبان
بر گل سرخ از نم اوفتاده لآلی               همچو عرق بر عذار شاهد غضبان»

2- ام‏روز رو از قبل تو ذهن‏ام بود که چی بنویسم
و صبح با حال مشوّش‏ام تصمیم گرفتم که چیزی ننویسم
و الآن که دیگه نمی‏تونم ننویسم.

فقط این نکته رو می‏خوام بگم که انگار این روزهای خاصّ تقویم شمسی
واقعاً خاصّ‏اند.
من تجربه اول نوروزش رو دارم.
ام‏روز هم یه روز خاصّ‏ه.
اول اردی‏بهشت به‏نظر من اول بهار واقعی‏ه
که اصلاً آدم توش مست و ملنگ می‏شه.
ام‏روز تولد لااقل چهارتا از دوست‏های فیس‏بوکی‏ه.
از صبح هم معلوم بود یه روز دیگه است.
و ام‏روز روز دفن پدربزرگ یکی از دوستان شده (خدا رحمت‏شون کنه).

خلاصه نمی‏دونم این قمره که رو عقرب می‏افته یا برعکس
و بعد چی می‏شه نتیجه این تقارن.

3- اگه همت کنم لینک‏های بهار رو که مربوط به نوروز بوده می‏ذارم
که یادمون نره تو بهاریم.

یا علی

- - - - - -
دو تا پست قبل (+ و ++) رو فراموش نکردم ها، خوش‏حال می‏شم پی‏گیری‏اش کنید.


ترک عادت - 2

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/1/29:: ساعت 7:37 عصر

سلام.

چه روزهای عجیبی بود این چند روز.

1- از چهارشنبه دست‏رسی به نت قطع شد. پنج‏شنبه، جمعه. حال آدم‏های معتاد به‏دور از مواد رو پیدا کرده بودم، حال آدم چشم‏چرونی که به پیسی خورده، حال سیگاری که تو یه مسافرت طولانی گیر افتاده و بی سیگار مونده. بعد دو هفته عید این دومین باری بود که از نت جدا شدم. یاد اون پست «ترک عادت» افتادم.

2- یه چیزهایی شنیده بودم، اما اولین بار بود خودم می‏دیدم‏اش. برنامه شوک بود ظاهراً. در مذمت اینترنت. از صفحه مانیتور خفاش در می‏اومد. همه اینترنت‏بازها دنبال اغفال جوون‏ها بودن. دخترهای جوون ناراضی از اینکه عکس‏ها و فیلم‏های خصوصی‏شون رو که گذاشتن تو نت داره منتشر می‏شه! اون یکی ناراحت بود که چرا سی‏صد دلار ریخته به حساب فلان جا و جایزه چند میلیون دلاری به دست‏اش نرسیده. فقط یه جا دل‏ام سوخت که یارو وب‏کم‏ها رو هک می‏کرد. خلاصه آدم‏هایی که اینترنت به خودشون می‏کردند فاسد، جانی، اجتماع‏گریز، اغفال‏شده، منگ، کراکی و امثال‏هم بودن.
جالبی‏اش این بود که مدام به پدر و مادرهای بی‏خبر از همه‏جا می‏گفت که می‏دونید بچه‏هاتون تو نت کجاها که نمی‏رن. نه‏که حالا پدر و مادرها از بقیه احوالات بچه‏ها خبر دارن، در به‏ترین حالت دنبال یه مدرسه می‏گردن که وظایف‏شون رو دایورت کنن سرش، حالا دیگه فقط مونده یه ساعت اینترنت رو تِرَک کنن.
اینها هم از اعصاب خوردی نوشتم، لابد برنامه خوبی‏ه. فقط موندم که چرا توش هیچ نکته مثبت و راهنمایی خوبی گفته نمی‏شه و اینترنت اون برنامه، چیزی جز خفاش و پورنو و فریب نبود. لابد من خیلی بدبین‏ام. حالا این برنامه فقط اون ساعت که نبود. صبح هم تبلیغ‏اش بود، عصر هم تکرارش. نصف شب هم تحلیل‏اش رو نشون داد. دیگه داشتم خون‏جیگر می‏شدم. حالا تو تحلیل‏اش یه نکته جالبی گفتن. اون هم این که از وقتی چند ده‏تا سایت مستهجن ایرانی رو بستن، شمار بازدید سایت‏های مثبت بالا رفته. خوب لااقل یه‏بار گفتن سایت‏های مثبت هم وجود داره. خدا پدرشون رو بیامرزه.

3- جمعه عصر تو رخت‏خواب غلت می‏زدم که یاد اون کتاب‏چه کوچیک وب‏لاگ افتادم. یه ویژه‏نامه نشریه نمی‏دونم چی‏چی مال سال 82. یه سه‏ربعی وقت‏ام رو گرفت، جالب بود. فضای وب‏لاگ‏نویسی پنج، شش‏سال پیش. وقتی ما این شکلی آلوده نت نشده بودیم، وقتی فقط بلاگر بود و پرشین بلاگ. وب‏لاگ‏نویس‏های اولیه، مقالات، معرفی وب‏لاگ‏های برگزیده که وب‏لاگ علی شیخ‏پور عزیز هم توش بود.

4- بعد این ماجرا بود که اخوی بزرگ با دو عدد کارت اینترنت هدیه اومد. ما هم ذوق‏زده بودیم. اون بنده خدا که نمی‏دونست ما به پیسی خوردیم، همین‏طوری با خودش آورده بود. حالا که چی؟ لابد واسه اینکه مهمون‏ها وقتی می‏گن اینترنت دارید بگیم آره. ما هم از موقعیت استفاده کردیم و بعد مهمون‏ها یه چِک‏میل نُقلی کردیم.

5- یکی از بچه‏ها وقتی درباره شوک حرف می‏زنم می‏گه مثل تو دیگه. اینجاست که واقعاً حس می‏کنم معتاد شدم. دعا کنید شفا بگیرم از شر این فضای سایبر لعنتی، شما هم راحت شید...

یا علی

- - - - - -
تکمله به پست قبلی اضافه شد. چهارشنبه 2 اردی‏بهشت 88؛ 12 ظهر


حال بد، همت

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/1/26:: ساعت 6:10 عصر

سلام.

حال بد و خوب. چیزی که همیشه باهامون‏ه. اقبال و ادبار. می‏گن قلب جای همین این‏رو و اون‏رو شدن‏هاست. تن‏ام داغ‏ه، نه از چرک و مریضی. از یه بی‏حالی درونی. البته خدا رو شکر هنوز بالا نگرفته.

گمان‏ام راه چاره‏اش موعظه است، درس اخلاق، محضر عالم. اینکه دوباره مرور کنیم کجاییم، چرا اینجاییم، چی داریم، داریم چی رو از دست می‏دیم، باید کجا بریم و چطور باید رفت.

شاید هم ان‏قدر بی‏همتی کردیم که اصلاً دوست نداریم به رشد فکر کنیم. همین حال رو چسبیدیم، نگو داره همین هم رو به زوال می‏ره. هر روز بداخلاق‏تر، کم‏ایمان‏تر، پایین همت‏تر.

اینها که هیچ، حدیث نفس بود. اما یه چیزی بگم شاید برای شما هم مفید باشه. اینکه مدت‏هاست به این نتیجه رسیدم که مشکل همت شخص خودم دوتا چیزه: خوراک شب و خواب روز. گمان‏ام اگه بتونم این دوتا رو مدیریت کنم خیلی جلو بیفتم. توکل به خدا. شاید به دعا و راهنمایی شما فرجی بشه.

یا علی

- - - - - -
از لطف همگی تشکر.

-) «be nazram khaeili ham baray zendegi nabayad hol bood! rastesh unhayi ke kheili midoan ham akharesh maloom nist be koja miresan. albatte monkere in nistam ke bi haal boodan khub nist. man vaghti hoseleye hich kari nadaram, tarjih midam ye zare az zendegi roozmarre fasele begiram. albatte age mommken bashe»

--) «نماز شب برای حال‏تان دواست...»
خدا نصیب کنه ان‏شاءالله.

---) «انسان یک مقدار زیاده از معمول تقلیل غذا و استراحت بکند تا جنبه حیوانیت کم شود و روحانیت تقویت شود....
و اما تقویت روحانیت.... تا می‏تواند ذکر و فکر را ترک نکند...»

----) «گاهی این ادبار دل خیلی طولانی می‏شه... گاهی حوصله آدم از این‏همه روگردانی خودش از معنویات سر می‏ره... گاهی پیداکردن راه چاره ضروری‏تر به‏نظر می‏آد... گاهی تجربه احساسات خداجویانه گذشته، مثل یه آرزوی دور و دست نیافتنی می‏شه... گاهی دل‏ات از همیشه برای اون تنگ تره، و نیازت به‏اش بیشتر...»

در تکمله بگم که:
1- همه می دونیم هیچ چیزی مثل گناه حال آدم رو تو قوطی نمی‏کنه. بهترین راه عروج هم ترک گناه‏ه. ملّای بلخی رومی ایرانی ترکیه‏ای می‏گن که:

گرنه موش دزد در انبار ماست            گندم اعمال 40 سال‏ه کجاست؟

که یعنی اول خطر موش (گناه) رو برطرف کن و بعد فکر ذخیره آخرت‏ات باش.
2- برای رفع گناه باید عامل‏اش رو از بین برد؛ یعنی اخلاق رذیله، ضعف ایمان و غفلت. اگه تو اینها ضعفی دیدیم و تونستیم بپوشونیم‏اشون،‏ با کمی همت می‏شه جلوی گناه رو گرفت.

3- یه شهید داشتیم که گمان‏ام 18 سالی از ما جلوتر بوده، جواد مشیری. کچل می‏کرده که تو نوجوونی وسوسه نگاه‏های نامحرم اسیرش نکنه. بعد هم صبح‏ها کلی راه رو تا مدرسه می‏دویده که همت‏اش زیاد شه و آماده ظهور باشه. حالا تعابیرش مال من‏ه، چون قدیم شنیدم و شاید یه کمی این‏ور و اون‏ور شده باشه.
رفع عامل نزدیکی به گناه، آمادگی و عزم برای جهاد اصغر و اکبر.


عمل زیبایی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/1/24:: ساعت 11:52 صبح

سلام.

این چند روزه زیاد رو فرم نبودم، وگرنه زودتر می‏خواستم چیز بنویسم که قبلی بره زیر برای اهل‏اش. به‏هر حال زندگی‏ه دیگه.
- - - - - -

یه نمایش رادیویی بود که خانوم‏ه عمل زیبایی بینی کرده بود.
مدت‏ها روی بینی‏اش رو بسته بود و تازه می‏خواست باز کنه.
به شوهرش گفت ببین عزیزم قشنگ شدم.
مرده زیاد تو باغ نبود،
یعنی قاعدتاً زیاد هم براش مهم نبود.
گفت آره دیگه، بد نیست.

زن‏ه یه‏هویی جاخورد که یعنی خیلی قشنگ نیست؟
آه و ناله.
آخرش به شوهره گفت حالا که این‏طوره باید پول‏ام بدی برم دوباره عمل کنم...

نتیجه‏گیری اخلاقی:
1- همیشه لازم نیست با خانم‏ها صادق باشید.
خیلی وقت‏ها به‏نفع‏مون‏ه به‏شون اون چیزی رو بگیم که دوست دارن.
به‏خصوص در امور احساسی و سلیقه‏ای،
و در مواقعی که کار از کار گذشته.

2- بقیه نتایج رو شما بگید...

یا علی

- - - - - -
-) «نتیجه‏گیری اخلاقی...:

* همیشه باید صداقت باشه... می‏شه محترمانه نظر خودمون رو هم بگیم... همین اموری جزیی که به‏نظرمون مهم نیست و از صداقت‏اش فاکتور می‏گریم زمینه اختلاف‏ه و... (این صداقت نیز دو طرفه است)... وقتی دو نفر هم‏دیگه رو قبول می‏کنند، قراره با هم به تکامل برسند،  نقص‏های هم رو بپوشون‏ان و برطرف کنن تا بتونند رو به تکامل برن...

**این جامعه رجال هم آدم‏هایی هستنداااااااا...»

--) «بستگی به طرف مقابل داره. شخصاً از این که همسرم حتی در چنین مواردی راست نگه متنفرم!!»

حقیر می‏گم مستقل از اینکه به کدوم طرف متمایل باشیم، گمان‏ام همه‏مون موافقیم که به دو طرف برمی‏گرده.


<      1   2   3   4   5   >>   >


بازدید امروز: 235 ، بازدید دیروز: 16 ، کل بازدیدها: 482460

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ