سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اول بهار

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/2/1:: ساعت 11:3 صبح

سلام.

1- این شعر رو خیلی دوست داشتم از دوران مدرسه که ظاهراً تو دیباچه گلستان‏ه:
«به حکم ضرورت سخن گفتیم و تفرّج‏کنان بیرون رفتیم در فصل ربیع
که صولت برد آرمیده بود و الوان دولت وَرد رسیده.
پیراهن برگ بر درختان چون جامه‏ی عید نیک‏بختان

اول اردی‏بهشت‏ماه جلالی                    بلبل گوینده بر منابر قضبان
بر گل سرخ از نم اوفتاده لآلی               همچو عرق بر عذار شاهد غضبان»

2- ام‏روز رو از قبل تو ذهن‏ام بود که چی بنویسم
و صبح با حال مشوّش‏ام تصمیم گرفتم که چیزی ننویسم
و الآن که دیگه نمی‏تونم ننویسم.

فقط این نکته رو می‏خوام بگم که انگار این روزهای خاصّ تقویم شمسی
واقعاً خاصّ‏اند.
من تجربه اول نوروزش رو دارم.
ام‏روز هم یه روز خاصّ‏ه.
اول اردی‏بهشت به‏نظر من اول بهار واقعی‏ه
که اصلاً آدم توش مست و ملنگ می‏شه.
ام‏روز تولد لااقل چهارتا از دوست‏های فیس‏بوکی‏ه.
از صبح هم معلوم بود یه روز دیگه است.
و ام‏روز روز دفن پدربزرگ یکی از دوستان شده (خدا رحمت‏شون کنه).

خلاصه نمی‏دونم این قمره که رو عقرب می‏افته یا برعکس
و بعد چی می‏شه نتیجه این تقارن.

3- اگه همت کنم لینک‏های بهار رو که مربوط به نوروز بوده می‏ذارم
که یادمون نره تو بهاریم.

یا علی

- - - - - -
دو تا پست قبل (+ و ++) رو فراموش نکردم ها، خوش‏حال می‏شم پی‏گیری‏اش کنید.


کل ما حکم به العقل...

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/1/31:: ساعت 5:24 عصر

سلام.

در پی یادداشت قبلی بحث خوبی درباره عبارت «کلّ ما حکم به العقل، حکم به الشرع» پیش آمد که ترجیح دادم این رو مستقل‏اش کنم. پس اگه نظرات پست قبلی رو دیدید، بیشتر مطالب این پست براتون تکراری خواهد بود، هرچند منطق چینش‏اش ممکن است به فهم بهتر بحث کمک کنه. درباره اسراف یادتون نره بنویسید.
- - - - - -

* حقیر از جناب «کامنت برای وبلاگ سلام» پرسیدم که
«یه سؤالی، این «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع» حدیث یا آیه است؟»

** ایشان طی دو نظر جواب فرمودند که
«اینها منابع دست چندم است. ولی پیچیدگی‏های فنی را ندارد:

1- http://www.hawzah.net/Hawzah/Questions/QuestionView.aspx?LanguageID=1&QuestionID=11052

2- http://shahidmotahhary.blogfa.com/post-64.aspx 

3- http://www.noormags.com/View/Magazine/ViewPages.aspx?numberId=1788&ViewType=0&PageNo=35

4- کلاً این کتاب آشنایی با علوم اسلامی بسیار خوب است.
خدا رحمت کند مرحوم مطهری را. اینجا (صص 45-46 الکترونیکی) را ببینید.

http://www.tooba-ir.org/_Book/Motahari/s1.asp?Book_name=%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%A6%D9%8A%20%D8%A8%D8%A7%20%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85%20%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%8A%20%D8%AC%D9%84%D8%AF%20%D8%B3%D9%88%D9%85&PAGE=45

العقل ما عُبِد به الرحمن و اکتُسِب به الجنان»

«http://rss.nahad.ir/QAForm.aspx?ID=2538
این هم جالبه. حتی به بحث دل و عقل هم ربط داره.
برای مطالعه بیشتر در این باب خیلی خوب است رجوع کنید به کتاب «دفتر عقل و آیت عشق»، 3 جلد است.
دکتر غلامحسین ابراهیم دینانی.

http://rasoolnoor.com/modules.php?name=Content&pa=showpage&pid=312
اینجا هم تا یه حدی رابطه‏ی این بحث رو با موضوعات دیگر نشان می‏دهد.
(این بحث گسترده‏ای است.)

و همچنین این:

http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=%205039&id=44603

»

ان‏شاءالله بتونم اینها رو بخونم و استفاده کنم؛
هرچند که از خودم انتظار ندارم از مطالب جناب دینانی چیزی دست‏گیرم بشه.

*** جناب «ره‏سپار» فرمودند که
«اینکه فرمودین عقل به غیب دست‏رسی نداره و باید از شرع مدد بگیره کاملاً درست‏ه.
مثلاً ما در مورد اون دنیا نمی‏تونیم با عقل به نتیجه قطعی برسیم
و بفهمیم دقیقاً اونجا چه جوری‏ه.
باید یه کسی که با غیب در ارتباط‏ه بیاد و برامون تبیین کنه.

 اما اینکه بفهمیم که اون دنیایی هست کار عقل‏ه نه شرع.
یعنی با عقل‏مون‏ه که می‏فهمیم پیامبری اومده و گفته جهان حساب و کتاب داره
و دنیای دیگری هست درست‏ه و اصلاً باید هم چنین چیزی باشه.
پس یه چیزایی هم هست که کار عقل‏ه نه شرع!
مثلاً تا عقل قبول نکن‏ه که یه بنده خدایی پیامبره،
هرچه‏قدر هم اون قسم و آیه بخوره که راست می‏گه آدم قبول نمی‏کنه.

حالا کار ما این‏ه که تو مسایلی که عقل و معرفت ما به‏اش راه داره،
اون رو کامل کنار نگذاریم.
اگر در بعضی از این زمینه‏ها گفته‏ی شرع با چیزی‏که عقل و معرفت می‏گه در تناقض بود،
نمی‏شه به این راحتی‏ها عقل رو مردود دونست.
شاید شرعی که دست ما رسیده به شکل درست‏اش نرسیده، شاید...

مردود دونستن عقل تو این مسائل ساده‏ترین و به‏نظر حقیر زشت‏ترین کار ممکن‏ه، نه بهترین کار.»

در مورد مطالب ایشون تو خط‏های اول یه نکته‏ای هست که
به‏نظر من ایشون «وحی» رو با «شرع» اشتباه گرفتن.
یعنی برای دست‏رسی به غیب از وحی کمک باید گرفته بشه.
چون فکر می‏کنم شرع رو همون مجموعه قواعد دینی بدونیم بهتره.

**** حقیر جواب دادم که
«حرف‏ام همین بود که این «کل ما حکم به العقل...»
حداقل «کل»اش با شرایط و معذوریت ما راه‏گشا نیست.
کلیّت حرف‏تان قبول است.
پذیرفتن اصول عقاید با عقل است
و البته وحی می‏تواند مواد و ابزار استدلال صحیح را برای عقل تبیین کند،
همان‏طور که پیام‏بر(ص) هم مبیّن قرآن است.
و البته نقش‏های دیگر عقل سرجای‏اش.

اما کل شرع را ما نمی‏توانیم با عقل دربیاوریم.
عدم دست‏رسی به «غیب» یکی از استدلالات ممکن برای این موضوع است.»

***** جناب «ره‏سپار» هم پاسخ دادند که
«قبول دارم.

اینکه روی این مسأله حساسیت خاصی نشان دادم، برمی‏گرده به آیات 28 و 29 سوره اعراف.
دیده‏ام خیلی‏ها در سایه شرع، و البته بهتره بگم در سایه کلاهی از جنس شرع(!)
به زشت‏کاری‏هایی دست می‏زنند که گرچه مغایر عقل و معرفت و فطرت و انسانیت‏ه،
در ظاهر می‏شه تو ظاهری موجه از دین توجیه‏اش کرد.
به گمان‏ام در این‏گونه مواقع که برای کار ضداخلاقی راه حل‏ی دینی می‏شه پیدا کرد،
تعطیل‏نکردن عقل تنها مانع بروز زشت‏کاری و گناه‏ه.

آیه می‏فرماید:
وَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا
وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا
قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ
أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ (28)
قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ...

(و هنگامی که کار زشتی انجام می‌دهند می‌گویند:
«پدران خود را بر این عمل یافتیم؛ و خداوند ما را به آن دستور داده است!»
بگو: «خداوند (هرگز) به کار زشت فرمان نمی‌دهد!
آیا چیزی به خدا نسبت می‌دهید که نمی‌دانید؟!» (28)
بگو: «پروردگارم امر به عدالت کرده است؛...»)

البته نمی‏دونم اینکه بعضی کارهای ضداخلاقی رو هنوز می‏شه با ظاهری از شرع انجام داد،
باید گناه که دانست؟...»

****** و این هم پاسخ حقیر:
«آیات جالبی بود، تشکر.
بنده بی‏تقصرم، کارهای ضداخلاقی لابد گناه است دیگه،
و اگر تحت پوشش شرع باشد که دیگر خیلی گناه است،
چون علاوه بر کار ضداخلاقی، ازبین بردن کارایی شرع هم درنظر دیگران هست.
داری یک مرام رو خدشه‏دار می‏کنی.
مثل بدعت‏هایی که به دین می‏چسبند که از هزار گناه بدترند.
البته حقیر مرجع تقلید نیستم.»

******* جناب «کامنت برای وبلاگ سلام» بحث رو این‏گونه ادامه داده‏اند که
«1-درست‏ه.
اما بد نیست به این نکات هم توجه کرد.
اولاً عاقل حقیقی نزد شارع فقط حضرت محمد(ص) است،
(اول ما خلق ا.. العقل = حقیقت محمدی‏ه / این بحث پیچیدگی‏های زیادی دارد.)
و دیگران به‏میزان دریافتی که از حقیقت محمدی‏ه دارند
(منظور از حقیقت محمدی‏ه به زبان بسیار ساده همان چیزی است که
ما تحت عنوان «انسانیت» از آن یاد می‏کنیم)
عاقل هستند.
پس ماجرای این «کل» مشخص می‏شود.
یعنی هرچه را شارع بگوید عقل حضرت محمد(ص) که عقل الهی است نیز به آن حکم می‏کند.
درست؟
حالا ما هر چه‏قدر محمدی‏تر باشیم عاقل‏تر هستیم.
به‏خاطر همین هم هست که در نگاه اسلام «العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان» است.
یعنی هر کسی که عاقل‏تر باشد عابدتر است و اوست که به جنت و به‏طور دقیق‏تر رضوان الهی می‏رسد.

2- اما آن مطلب که شما فرمودید هم درست است.
ولی توجه داشته باشید که:
بله. ما کل شرع را نمی‏توانیم با عقل بفهمیم.
مثلاً عقلای عالم جمع هم شوند نمی‏فهمند که چرا نماز صبح دو رکعت است و قس علی هذا ...
اما منظور از کل ما حکم اساساً این نیست.
ما در منطق قدیم صغری و کبری و نتیجه داریم.
صغری: یک امر جزئی است مثل: سقراط انسان است
و کبری یک امر کلی است مثل: هر انسانی میرا است
و بعد نتیجه گرفته می‏شود که پس: سقراط میرا است.

حال، این «کل ما حکم» هم کبری است. یعنی هر صغری را با آن بسنجی در دل آن قرار می‏گیرد.
یعنی به من انسان که عقل‏ام ناقص است می‏گوید
ببین تو عقل‏ات به خیلی چیزها نمی‏رسد،
اما بدان که هر چه شرع حکم کند عقل هم حکم کرده و برعکس.
پس اگر عقل به بعضی چیزها نرسید نزن زیرش
و اگر بعضی چیزهای شرعی با عقل‏ات جور درنیامد، نگو که لاطائلات‏ه.
به گیرنده‏های خودت شک کن.
(اما حضرت محمد(ص) که کمال عقل رو دارد، «کل ما حکم» را کامل دریافت می‏کنه.

3- کار قلب و دل ایمان است.
یعنی ایمان به غیبی که نمی‏بینی.
و اساساً ایمان با ندیدن یه ارتباطی دارد.
اما عاقل‏ترها هم مؤمن‏تر هستند.
این‏جاست که سه‏گانه‏ی عقل و دل و ایمان شکل می‏گیره؛
هر چه‏قدر عاقل‏تر با دل‏تر (عاشق‏تر)،
هر چه‏قدر با دل‏تر مؤمن‏تر،
هر چه‏قدر مؤمن‏تر با دل‏تر،
و 3 تای معکوس.»

******** و سؤال جدیدی که پرسیدم:
«باز هم سؤالی پیش می‏آد که
حتی حضرت ختمی مرتبت(ص) هم از نزد (عقل) خودشان حرفی ندارند،
حتی کلام‏اشان هم وحی است.
همین بیان که «هرکسی عاقل‏تر باشد، عابدتر است»
یعنی بیشتر مطیع شرع است، نه اینکه بیشتر استخراج‏کننده شرع.

جور دیگر بپرسم،
آیا عقل (حتی عقل کامل حضرت حبیب الله(ص)) مصدّق شرع است یا مُبدِع و واضع آن؟
جور دیگر؛
شرع و دین اسلام را ایشان از عقل کامل خودشان درآورده‏اند،
یا آن را موبه‏مو و بدون هیچ کم و کاست از نزد خداوند به ما رسانده‏اند
و خودشان اولین عابد و عامل و مطیع آن بوده‏اند؟
عقل‏شان هم مؤید شرع الهی بوده.

البته من نمی‏دانم نقش و شأن عقل چیست،
فقط می‏خواهم اینجا مبدع و واضع بودن‏اش را در مورد شرع نفی کنم.»

********* و این هم پاسخ جناب «کامنت برای وبلاگ سلام»:
«1- بله. درست است.
حضرت واضع شرع نیستند، شارع واضع شرع است.
اما، و صد البته، اما، شارع (اگر بتوانیم به‏طور کلی بگوییم خدا)، عاقلانه رفتار می‏کند...

به جای خوبی رسیدیم، و آن بحث جبر یا اختیار است.
مرحوم امام یک رساله در این باب دارند که بی‏نظیر است
(غلو نکردم. کاش همه‏ی ابعاد وجودی امام شناخته می‏شد).
یعنی من نوعی باید این را حل کنم که بالاخره چی؟
جبر؟ اختیار؟ یا أمرٌ بین الأمرین که شیعه این را می‏گوید.

2- شما بین عابدبودن و عاقل‏بودن همچنان تفاوت قائل می‏شوید.
اما اگر بپذیرید که الف=ب است آنگاه جای الف، ب و جای ب، الف را می‏گذارید.
اینکه ما از کلمات متفاوت در این سنت استفاده می‏کنیم
شاید به‏واسطه‏ی تأکیدات است، نه تفاوت‏ها.

3- نکته‏ی بحث این است که شما همواره از درِ صغری وارد می‏شوید و بنده از شهرِ کبری.
ببینید، اساساً ملاک این بحث کبروی است.
 این بحث می‏خواهد بگوید که مدار جهان عاقلانه (به معنای فلسفه‏ی اسلامی آن)
یعنی عاشقانه است و یعنی مؤمنانه است.
اساس اینها 3 چیز نیستند.

اما 1- کسی نباید بگوید که پس بریم و فقط حکم را عمل کنیم
و به اینکه عقلانی است یا نه توجه نکنیم،
اتفاقاً اگر می‏خواهید عابد باشید، باید به فکر چرایی آن حکم هم باشی.
و لذا گفته اند، 1 ساعت تأمل بهتر از 70 ساعت عبادت است.
این بحث جلوی تحجر و هزار و یک چیز دیگر را می‏گیرد.
2- و از طرف دیگر نگوییم که عقل من این حکم را در نمی‏یابد پس عمل نمی‏کنم.
بلکه قبول کنیم که عقل ما ناقص است و اساساً خیلی چیزها را در نمی‏یابد.»

یا علی

- - - - - -
آخرین بازبینی: دوشنبه 31 فروردین 1388؛ 9 شب
سه‏شنبه اول اردی‏بهشت 1388؛ 9 صبح

یه نکته‏ای، دلیل اینکه چرا کامنت‏های خوب رو به متن اضافه می‏کنم قبلاً گفتم. امیدوارم از طولانی‏شدن پست آزرده نشده باشید.


هرچه می‏خواهی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/1/30:: ساعت 11:2 عصر

سلام.

دل‏ام می‏خواست زیاد درباره اسراف بنویسم و بخوانم. از شما هم خواهش می‏کنم ام‏سال در این‏باره بنویسید. این حدیث پیام‏بر(ص) رو تو مکاتبه و اندیشه 31 به نقل از «نهج الفصاحه» دیدم.
- - - - - -

«انّ من السّرف أن تأکُلَ کلّ ما اشتَهَیتَ»
یکی از اقسام اسراف این است که هر چه می‏خواهی بخوری.

یا علی

- - - - - -
آخرین بازبینی: چهارشنبه 2 اردی‏بهشت 88؛ 12 ظهر

-) «مسأله فقط خور و خواب و خشم و شهوت نیست، مسأله‏ی چرایی اینهاست. مثلاً چرا ما هرچه می‏خواهیم می‏خوریم...
یعنی اگر نیاییم فکر کنیم که چرا این‏طور شده، هر چه‏قدر هم ترک کنیم، حداکثر به «عادت» می‏رسیم که مذموم است. و با اندک تحریکی هم به خانه‏ی اول باز می‏گردیم...

بعضی اوقات به‏خصوص برای کلاس اولی‏ها، محرومیت‏ها نه‏تنها کارساز نیست بلکه حرص‏آور است. اگر غرایز به‏نحو متعادل ارضاء نشود خودش باعث مشکل می‏شود. درنتیجه اسلام مدام از تعادل حرف می‏زند. یعنی ارضاء غرائز اما و اما درحد عقلی و شرعی...
اگر قرار است که کم‏خوری و کم‏خوابی و... اتفاق بیفتد، اندک‏اندک میسر می‏شود.»

---) جناب «آسمان» فرموده‏اند که: «همین چند روز پیش داشتم فکر می‏کردم که چه‏قدر به‏جا بود انتخاب شعار امسال ازسوی مقام رهبری با عنوان اصلاح الگوی مصرف. حداقل روی من که کلی مؤثربود. راست‏اش کلاً زیاد فکر می‏کنم به این موضوع. اینکه اگه همه‏مون واقعاً در همه‏ی موارد درست مصرف کنیم چه فواید بسیاری که نداره، تازه الگو هم می‏شی واسه کشورهای دیگه و اینکه اسلام دین کامل و بر حق است هم... خیلی خوب‏ه که هرکسی بیاد در جاهایی که ممکن‏ه حتی سهواً انسان به اسراف بپردازه رو بگه، شاید برخی‏مون ندونیم و... بعضی‏هاش واضح‏ه، ولی برخی... مثلاً اینکه تا یه لباس‏مون غیرقابل استفاده نشده... این‏طوری هم کلی ریاضت نفس تمرین می‏کنیم هم از اسیر مدشدن جلوگیری می‏شه.
البته این یه مثال واضح‏اش بود، الآن متأسفانه چیزی به ذهن‏ام نمی‏رسه. درموردمسائل جزئی‏تری که مورد غفلت واقع می‏شن خواهش می‏کنم هرکسی مطلبی یادش می‏آد تذکری بده بلکه...»

----) جناب «آسمان» نظر قابل توجه دیگری فرموده‏اند:
«اخبار 20:30 تریبون آزاد (دی‏شب‏اش) راجع به (موضوع اصلاح الگوی مصرف بود)... بیش از 70% نظرات این بود: مسئولان...
یکی ازنظرات خوب که موافق‏اش‏ام این بود که: اکثر فیلم‏هامون کاملاً دارن مصرف‏گرایی رو تبلیغ می‏کنن. عین قسمتی ازجملات: تیپ ساختمون‏ها تیپ لباس‏ها تیپ... تو فیلم‏ها... البته ازاین جهت موافق‏ام که این موضوع باید فرهنگ شه و تلویزیون به‏عنوان رسانه‏ی بسیار مؤثر باید درست عمل کنه. خصوصاً فیلم‏ها.
چند وقت پیش یه مسابقه پخش می‏شد این‏طوری بود که مردم می‏رفتن واسه مصاحبه که شرکت کنن. یه سری اتفاقات سر راه‏شون قرار می‏دادن و مخفیانه فیلم می‏گرفتن. مثلاً یه پوست موز درست سر راه‏شون و نیم متر اون‏ور یه سطل زباله و عملکردشون امتیاز داشت و بعداً در بین حضار پخش می‏شد و از خودشون می‏خواستن که به خودشون امتیاز بدن. خب این واقعاً خیلی خوب بود. من رو یاد قیامت می‏انداخت. واقعاً چه‏قدر خوب‏ه که از این برنامه‏ها زیاد بذارن...

آخه کسی که موقع بنزین‏زدن اون رو زمین می‏ریزه و وقتی به‏اش تذکر می‏دی می‏گه پول‏اش رو می‏دم، چه ربطی به مسئولان داره؟ من واقعاً نمی‏دونم.

من اصلاً نمی‏گم که اونا نباید یه کارایی نکنن و یه کارایی انجام بدن؛ من می‏گم اگه هرکسی حتی مقامات کشوری از خود و خانواده‏شون شروع کنند، دیگه همه چی حل‏ه... ولی حالا اگه اونا شروع نکنن بقیه منتظر اون‏ها بمونن و... بگین جامعه‏ی بشری نابود دیگه... آخه خدا به انسان عقل داده...

این هم... باید فرهنگ شه و هرکس هم... بیشتر عمل کن‏ه حلّ‏ه دیگه.

... یه بنده خدایی رفته خوابگاه بچه‏های اونجا رو وادار کرده کاغذهاشون رو جدا کنن...

بعدش هم سودش که به خودمون اول می‏رسه...»

بسیار عالی. گمان‏ام برنامه‏ای که گفتند «شهر سالم» یا یه چیزی تو این مایه‏ها بود که برای من هم جالب بود.


ترک عادت - 2

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/1/29:: ساعت 7:37 عصر

سلام.

چه روزهای عجیبی بود این چند روز.

1- از چهارشنبه دست‏رسی به نت قطع شد. پنج‏شنبه، جمعه. حال آدم‏های معتاد به‏دور از مواد رو پیدا کرده بودم، حال آدم چشم‏چرونی که به پیسی خورده، حال سیگاری که تو یه مسافرت طولانی گیر افتاده و بی سیگار مونده. بعد دو هفته عید این دومین باری بود که از نت جدا شدم. یاد اون پست «ترک عادت» افتادم.

2- یه چیزهایی شنیده بودم، اما اولین بار بود خودم می‏دیدم‏اش. برنامه شوک بود ظاهراً. در مذمت اینترنت. از صفحه مانیتور خفاش در می‏اومد. همه اینترنت‏بازها دنبال اغفال جوون‏ها بودن. دخترهای جوون ناراضی از اینکه عکس‏ها و فیلم‏های خصوصی‏شون رو که گذاشتن تو نت داره منتشر می‏شه! اون یکی ناراحت بود که چرا سی‏صد دلار ریخته به حساب فلان جا و جایزه چند میلیون دلاری به دست‏اش نرسیده. فقط یه جا دل‏ام سوخت که یارو وب‏کم‏ها رو هک می‏کرد. خلاصه آدم‏هایی که اینترنت به خودشون می‏کردند فاسد، جانی، اجتماع‏گریز، اغفال‏شده، منگ، کراکی و امثال‏هم بودن.
جالبی‏اش این بود که مدام به پدر و مادرهای بی‏خبر از همه‏جا می‏گفت که می‏دونید بچه‏هاتون تو نت کجاها که نمی‏رن. نه‏که حالا پدر و مادرها از بقیه احوالات بچه‏ها خبر دارن، در به‏ترین حالت دنبال یه مدرسه می‏گردن که وظایف‏شون رو دایورت کنن سرش، حالا دیگه فقط مونده یه ساعت اینترنت رو تِرَک کنن.
اینها هم از اعصاب خوردی نوشتم، لابد برنامه خوبی‏ه. فقط موندم که چرا توش هیچ نکته مثبت و راهنمایی خوبی گفته نمی‏شه و اینترنت اون برنامه، چیزی جز خفاش و پورنو و فریب نبود. لابد من خیلی بدبین‏ام. حالا این برنامه فقط اون ساعت که نبود. صبح هم تبلیغ‏اش بود، عصر هم تکرارش. نصف شب هم تحلیل‏اش رو نشون داد. دیگه داشتم خون‏جیگر می‏شدم. حالا تو تحلیل‏اش یه نکته جالبی گفتن. اون هم این که از وقتی چند ده‏تا سایت مستهجن ایرانی رو بستن، شمار بازدید سایت‏های مثبت بالا رفته. خوب لااقل یه‏بار گفتن سایت‏های مثبت هم وجود داره. خدا پدرشون رو بیامرزه.

3- جمعه عصر تو رخت‏خواب غلت می‏زدم که یاد اون کتاب‏چه کوچیک وب‏لاگ افتادم. یه ویژه‏نامه نشریه نمی‏دونم چی‏چی مال سال 82. یه سه‏ربعی وقت‏ام رو گرفت، جالب بود. فضای وب‏لاگ‏نویسی پنج، شش‏سال پیش. وقتی ما این شکلی آلوده نت نشده بودیم، وقتی فقط بلاگر بود و پرشین بلاگ. وب‏لاگ‏نویس‏های اولیه، مقالات، معرفی وب‏لاگ‏های برگزیده که وب‏لاگ علی شیخ‏پور عزیز هم توش بود.

4- بعد این ماجرا بود که اخوی بزرگ با دو عدد کارت اینترنت هدیه اومد. ما هم ذوق‏زده بودیم. اون بنده خدا که نمی‏دونست ما به پیسی خوردیم، همین‏طوری با خودش آورده بود. حالا که چی؟ لابد واسه اینکه مهمون‏ها وقتی می‏گن اینترنت دارید بگیم آره. ما هم از موقعیت استفاده کردیم و بعد مهمون‏ها یه چِک‏میل نُقلی کردیم.

5- یکی از بچه‏ها وقتی درباره شوک حرف می‏زنم می‏گه مثل تو دیگه. اینجاست که واقعاً حس می‏کنم معتاد شدم. دعا کنید شفا بگیرم از شر این فضای سایبر لعنتی، شما هم راحت شید...

یا علی

- - - - - -
تکمله به پست قبلی اضافه شد. چهارشنبه 2 اردی‏بهشت 88؛ 12 ظهر


حال بد، همت

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/1/26:: ساعت 6:10 عصر

سلام.

حال بد و خوب. چیزی که همیشه باهامون‏ه. اقبال و ادبار. می‏گن قلب جای همین این‏رو و اون‏رو شدن‏هاست. تن‏ام داغ‏ه، نه از چرک و مریضی. از یه بی‏حالی درونی. البته خدا رو شکر هنوز بالا نگرفته.

گمان‏ام راه چاره‏اش موعظه است، درس اخلاق، محضر عالم. اینکه دوباره مرور کنیم کجاییم، چرا اینجاییم، چی داریم، داریم چی رو از دست می‏دیم، باید کجا بریم و چطور باید رفت.

شاید هم ان‏قدر بی‏همتی کردیم که اصلاً دوست نداریم به رشد فکر کنیم. همین حال رو چسبیدیم، نگو داره همین هم رو به زوال می‏ره. هر روز بداخلاق‏تر، کم‏ایمان‏تر، پایین همت‏تر.

اینها که هیچ، حدیث نفس بود. اما یه چیزی بگم شاید برای شما هم مفید باشه. اینکه مدت‏هاست به این نتیجه رسیدم که مشکل همت شخص خودم دوتا چیزه: خوراک شب و خواب روز. گمان‏ام اگه بتونم این دوتا رو مدیریت کنم خیلی جلو بیفتم. توکل به خدا. شاید به دعا و راهنمایی شما فرجی بشه.

یا علی

- - - - - -
از لطف همگی تشکر.

-) «be nazram khaeili ham baray zendegi nabayad hol bood! rastesh unhayi ke kheili midoan ham akharesh maloom nist be koja miresan. albatte monkere in nistam ke bi haal boodan khub nist. man vaghti hoseleye hich kari nadaram, tarjih midam ye zare az zendegi roozmarre fasele begiram. albatte age mommken bashe»

--) «نماز شب برای حال‏تان دواست...»
خدا نصیب کنه ان‏شاءالله.

---) «انسان یک مقدار زیاده از معمول تقلیل غذا و استراحت بکند تا جنبه حیوانیت کم شود و روحانیت تقویت شود....
و اما تقویت روحانیت.... تا می‏تواند ذکر و فکر را ترک نکند...»

----) «گاهی این ادبار دل خیلی طولانی می‏شه... گاهی حوصله آدم از این‏همه روگردانی خودش از معنویات سر می‏ره... گاهی پیداکردن راه چاره ضروری‏تر به‏نظر می‏آد... گاهی تجربه احساسات خداجویانه گذشته، مثل یه آرزوی دور و دست نیافتنی می‏شه... گاهی دل‏ات از همیشه برای اون تنگ تره، و نیازت به‏اش بیشتر...»

در تکمله بگم که:
1- همه می دونیم هیچ چیزی مثل گناه حال آدم رو تو قوطی نمی‏کنه. بهترین راه عروج هم ترک گناه‏ه. ملّای بلخی رومی ایرانی ترکیه‏ای می‏گن که:

گرنه موش دزد در انبار ماست            گندم اعمال 40 سال‏ه کجاست؟

که یعنی اول خطر موش (گناه) رو برطرف کن و بعد فکر ذخیره آخرت‏ات باش.
2- برای رفع گناه باید عامل‏اش رو از بین برد؛ یعنی اخلاق رذیله، ضعف ایمان و غفلت. اگه تو اینها ضعفی دیدیم و تونستیم بپوشونیم‏اشون،‏ با کمی همت می‏شه جلوی گناه رو گرفت.

3- یه شهید داشتیم که گمان‏ام 18 سالی از ما جلوتر بوده، جواد مشیری. کچل می‏کرده که تو نوجوونی وسوسه نگاه‏های نامحرم اسیرش نکنه. بعد هم صبح‏ها کلی راه رو تا مدرسه می‏دویده که همت‏اش زیاد شه و آماده ظهور باشه. حالا تعابیرش مال من‏ه، چون قدیم شنیدم و شاید یه کمی این‏ور و اون‏ور شده باشه.
رفع عامل نزدیکی به گناه، آمادگی و عزم برای جهاد اصغر و اکبر.


عمل زیبایی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/1/24:: ساعت 11:52 صبح

سلام.

این چند روزه زیاد رو فرم نبودم، وگرنه زودتر می‏خواستم چیز بنویسم که قبلی بره زیر برای اهل‏اش. به‏هر حال زندگی‏ه دیگه.
- - - - - -

یه نمایش رادیویی بود که خانوم‏ه عمل زیبایی بینی کرده بود.
مدت‏ها روی بینی‏اش رو بسته بود و تازه می‏خواست باز کنه.
به شوهرش گفت ببین عزیزم قشنگ شدم.
مرده زیاد تو باغ نبود،
یعنی قاعدتاً زیاد هم براش مهم نبود.
گفت آره دیگه، بد نیست.

زن‏ه یه‏هویی جاخورد که یعنی خیلی قشنگ نیست؟
آه و ناله.
آخرش به شوهره گفت حالا که این‏طوره باید پول‏ام بدی برم دوباره عمل کنم...

نتیجه‏گیری اخلاقی:
1- همیشه لازم نیست با خانم‏ها صادق باشید.
خیلی وقت‏ها به‏نفع‏مون‏ه به‏شون اون چیزی رو بگیم که دوست دارن.
به‏خصوص در امور احساسی و سلیقه‏ای،
و در مواقعی که کار از کار گذشته.

2- بقیه نتایج رو شما بگید...

یا علی

- - - - - -
-) «نتیجه‏گیری اخلاقی...:

* همیشه باید صداقت باشه... می‏شه محترمانه نظر خودمون رو هم بگیم... همین اموری جزیی که به‏نظرمون مهم نیست و از صداقت‏اش فاکتور می‏گریم زمینه اختلاف‏ه و... (این صداقت نیز دو طرفه است)... وقتی دو نفر هم‏دیگه رو قبول می‏کنند، قراره با هم به تکامل برسند،  نقص‏های هم رو بپوشون‏ان و برطرف کنن تا بتونند رو به تکامل برن...

**این جامعه رجال هم آدم‏هایی هستنداااااااا...»

--) «بستگی به طرف مقابل داره. شخصاً از این که همسرم حتی در چنین مواردی راست نگه متنفرم!!»

حقیر می‏گم مستقل از اینکه به کدوم طرف متمایل باشیم، گمان‏ام همه‏مون موافقیم که به دو طرف برمی‏گرده.


لینک‏های انتخابات - 1

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/1/22:: ساعت 1:53 صبح

سلام.

این اولین سری فیدهای قابل خواندن مربوط به انتخابات و کاندیداهاست. اینها حدوداً مال نیمه بهمن تا آخر سال 87 است؛ یعنی قبل از انصراف آقای خاتمی.
نکته‏ای هم که باید بگم اینه که علی‏رغم میل به بی‏طرفی در نقل مطالب قابل تأمل، گمان‏ام بار طرف‏داری از احمدی‏نژادش بیشتر شده. حقیر که بین خاتمی و احمدی‏نژاد، خاتمی‏ی نبودم. حالا انتخاب بین میرحسین و احمدی‏نژاد برام سخت‏تر شده. تا ببینیم چه می‏شود. البته دلیل دیگرش نوع سایت‏ها و وب‏لاگ‏هایی‏ه که من عضوشون شدم که احتمالاً اونها بیشتر به این‏ور متمایل هستند.
توفیقی بود و خوش‏تون اومد، سری‏های دیگرش رو هم می‏ذارم.
- - - - - -

+ عمومی
* آزادی بیان و آزادی بعد از بیان (http://no13.persianblog.ir/post/31)
این‏بار هم باید رفت و رأی داد (http://mmdmov.blogfa.com/post-60.aspx)
رزیتاخاتون رئیس‏جمهور می‏شود (http://katibe2.blogfa.com/post-71.aspx)

 

+ میرحسین یا خاتمی؛ درباره اصلاح‏طلبان
 آیا اصلاح‏طلبان سردرگم بودند؟ (http://paberahnegan.blogfa.com/post-50.aspx)
کاندیداتوری میرحسین (http://www.dw-world.de/dw/article/0,,4087254,00.html?maca=per-standard_feed-per-641-xml)
آمدی جانم به‏قربان‏ات، ولی... (http://www.golagha.ir/news/?ty=13&id=2955)
آب زنید راه را... (http://no13.persianblog.ir/post/34)
اولین گفتگوی میرحسین و ابهامات (http://www.webneveshteha.com/weblog/?id=2146309873)
حسین زمانه در انتخابات (http://nowruz.parsiblog.com/822426.htm)
به‏لجن‏کشیدن یه سید خدا (http://didish.blogfa.com/post-128.aspx)
هشت سال تلخ و آزاردهنده (http://7saay.blogfa.com/post-72.aspx)
خاتمی باید بیاید و بماند! (http://paberahnegan.blogfa.com/post-53.aspx)
شما اصلاحات را تبدیل به یک مقوله امنیتی کردید (http://din.persianblog.ir/post/1532)
نسبت آراء خاتمی به احمدی‏نژاد (درصورت کاندیداتوری) نشان‏دهنده روشن‏فکری به عوامانه فکرکردن خواهد بود! (حدود!!!) (http://sarasht.ir/weblog/1387/11/21/khatami-came/)
آقای خاتمی! لطفاً خودتان باشید! (http://paberahnegan.blogfa.com/post-49.aspx)
چرا نیامد؟ چرا آمد؟ (http://no13.persianblog.ir/post/35)
سخن‏رانی میرحسین در مسجد حجت نازی‏آباد تهران (http://www.fararu.com/vdcfyed0.w6dytagiiw.html)
برخی احتمالات کناره‏گیری سه کاندیدای مطرح اصلاح‏طلبان (http://www.ayandenews.com/fa/pages/?cid=4721)

 

+ منتقدین احمدی‏نژاد
مصاحبه تلویزیونی (http://din.persianblog.ir/post/1541)
** احمدی‏نژاد و سرپل صراط (http://www.razedel.com/o/2009/03/post_116.html)
229 درصد استفاده بیشتر دولت نهم از درآمد کشور (http://norooznews.ir/news/10326.php)
سؤال نماینده مجلس درباره مدرک رحیمی (http://hasaneheidari.blogfa.com/post-125.aspx)
رتبه جهانی ایران ازنظر نرخ تورم در سال 2008 (http://alef.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=42058&Itemid=99999999)
احمدی‌نژاد بوی کار، بوی تولید، بوی توسعه نمی‌داد و نمی‌دهد. (http://din.persianblog.ir/post/1566)
یکی از اقدامات غیرکارشناسی دولت نهم در کهنوج (http://sarasht.ir/weblog/1388/01/13/kerman-writings1/)

 

+ طرف‏داران احمدی‏نژاد
سفر استانی به یزد1 (http://hasaneheidari.blogfa.com/post-127.aspx)
سفر استانی به یزد2 (http://paberahnegan.blogfa.com/post-51.aspx)
سفر استانی به یزد3 (http://hasaneheidari.blogfa.com/post-129.aspx)
برای نابودی تفکر احمدی‏نژاد صلوات! (http://hasaneheidari.blogfa.com/post-128.aspx)
نگرانی از افزایش محبوبیت احمدی‏نژاد (http://sarafrazan.parsiblog.com/849460.htm)
کاهش شکاف طبقاتی در دولت نهم (http://sarafrazan.parsiblog.com/843578.htm)
مستند «احمدی‏نژاد» (http://www.pendar.net/main1.asp?a_id=6926)
*** داستان یک رئیس جمهور (http://katibe2.blogfa.com/post-64.aspx)
چه کسی جرأت رقابت با احمدی‏نژاد را خواهد داشت؟ (http://hasaneheidari.blogfa.com/post-124.aspx)
اصول‏گرای انقلابی و اصول‏گرای ... (http://paberahnegan.blogfa.com/post-47.aspx)
مصوبات سفر استانی به یزد (http://hasaneheidari.blogfa.com/post-126.aspx)

یا علی

- - - - - -
اگر حوصله و وقت مرور این حدود 35تا لینک رو ندارید، لااقل مطالب *، ** و *** رو یه نگاه بندازید.


سر بزن‏گاه

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/1/21:: ساعت 11:40 صبح

سلام.

1- این روزها سال‏گرد شهید آوینی‏ه.
گفتم اگه چیزی بلد نیستم بگم،
لااقل وب‏لاگ رو به اسم‏شون تبرک کنم.

2- شهید امیرمحمد اشعری هم این روزها سال‏گردشون‏ه؛
اگه بشناسید برادر آقا احسان اشعری
از بچه‏های فعال جهادی و فارغ‏التحصیل سروش.

یه نکته جالبی که از ایشون یادمه اینکه زمان شهادت
ایشون دانش‏آموز سال آخر مدرسه مفید بودند
(مثلاً 13 دوره قبل ما، البته مفید پایین).

دقت کنید؛
زمان شهادت‏شون چند ماه قبل کنکورشون بوده.

کاش ما رو هم سر بزن‏گاه‏ها،
اون‏جاهایی که دنیا خودش رو خیلی بزرگ نشون می‏ده،
خدا ولمون نکنه.

یا علی

- - - - - -
-) «راه ما راه رسیدن به شهداست و آنان که پای یقین در این راه نهاده‏اند، آرزوی سرباختن دارند تا به ذبیح الله اعظم از همه نزدیک‏تر شوند»
شهید سید مرتضی آوینی

--) «حوالی شهادت‏شان از یکی از اساتید روان‏شناسی به‏نام شنیدم:‏

شهید صیاد مرد خاص و محکمی بود. باهم دوست خانوادگی بودیم. یک‏بار بنا به شرایطی خاص مجبور شدم به او زنگ بزنم و بخواهم که مکان سربازی پسر جوانی را در صورت امکان تغییر دهند (سفارش). صیاد شدیداً بر آاشفت و با عصبانیت و ناراحتی گفت:
شما چرا آقای دکتر...
کجایند مردان...»


عامل گناه

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/1/18:: ساعت 11:24 عصر

سلام.
حاج آقای سید رحیم توکل نامی هستند در قم که به‏مناسبت‏های مذهبی میان تهران سخن‏رانی. و اتفاقاً مورد توجه خانواده ما هم هستند. بحث‏های اخلاقی- اعتقادی خوبی می‏کنن. طبق همون اصلی که بسیاری از معارف روزی آدم‏ه و خدا براش مقدر می‏کنه، (مثل اینکه یه سالی تو محرم هرجا می‏ری حرف از زهیره)، روزهای مشهدبودن امسال‏مون مصادف شده‏بود با صحبت حاج آقای توکل در صحن امام خمینی(ره).

ما هم با کلی مجاهده و ریاضت نفس شب آخر مشهدبودن کلاه قرمزی رو بی‏خیال شدیم و رفتیم پای صحبت‏شان. این چند جمله هم توشه‏ی آن کفّ نفس‏ه.
- - - - - -

همه‏اش که نمی‏شه دنبال معلول باشیم،
یعنی فقط از گناه توبه کنیم.

باید دنبال رفع علل گناهان‏مان هم باشیم.
اینجاست که طبیب تشخیص‏اش و نسخه‏اش مهم می‏شود.

عامل گناه سه چیز است:
1- اخلاق رذیله
2- ضعف اعتقادات
3- غفلت

باید ببینی گیر کدام‏ی و راه رفع گیرت چیست.

چاکر امام رضا(ع) هم هستیم.

یا علی

- - - - - -
بعد تعطیلات بیش از 250تا فید تو ریدرم بود که حالا کمتر از 20تا شده. یعنی باید به زودی منتظر مجموعه لینک‏های مختلف باشید.

+ جمعه 21 فروردین 88؛ 11:30 صبح

-) «می‏فرمایند: «حبّ الدّنیا رأس کل خطیئة»، یعنی علاقه به دنیا و زیبایی‏های آن ریشه‏ی همه گناهان است.

خدا توی قرآن می‏فرماید: «ان هذا الدّنیا لهو و لعب»، یعنی اینکه این دنیا یه بازی بیشتر نیست، حالا باید دید که آدم عاقل به یه بازی اعتماد می‏کنه یا نه.

نتیجه اینکه: انسان عاقل به دنیا دل نمی‏بنده و وقتی که به دنیا دل نبست، گناه نمی‏کنه. به‏همین راحتی!»

--) «یکی ازپیامبران برای قبول توبه‏ی فردی ازبنی اسرائیل به درگاه خداوند شفاعت می‏کرد.خدابه او فرمود: به عزت‏ام سوگند اگر همه‏ی اهل آسمان‏ها و زمین برای وی شفاعت کنند تا زمانی‏که شیرینی گناه در دل‏اش باقی است، توبه‏اش را نپذیرم.(کنزالعمال ح10174)

توبه برلب سبحه بر کف دل پر از شوق گناه/ معصیت راخنده می‏آید ز استغفار ما (صائب تبریزی)

این بنابر فرموده‏ی امام علی(ع) مرحله‏ی اول ترک گناه است (شیرینی‏اش رو بردن)»

+ شنبه 29 فروردین88؛

اتفاق جالبی افتاد که حقیر اسم حاج آقای توکل، یعنی رحیم، رو با آقای حیدر توکل که مداح هستند اشتباه کرده بودم. جالب‏تر برام این بود که دوستان خواننده که حتی ابراز آشنایی با ایشون رو کرده بودند هم تذکری نفرمودند. جالب نیست؟


عقل

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/1/17:: ساعت 12:27 صبح

سلام.

1- وفات حضرت معصومه(س) تسلیت. شعر زیبایی در تلویزیون می‏خواند که یک مصرع‏اش این بود:
«... بعد زینب(س) تالی زهرا(س) تویی»
تو نت این رو پیدا نکردم، اما چشم‏ام به وب‏لاگ جناب «مهدی مسروری» افتاد که کلی شعر زیبا در مورد حضرت معصومه(س) نوشته بود. هرکی تو این ایام رفت زیارت خانم ما رو هم یاد کنه.
+ کریمه اهل بیت.
++ وفات حضرت معصومه(س)

2- در عید بجز مسافرت، چند صفحه‏ای هم کتاب خواندم، از جمله مکاتبه و اندیشه 31 تقریباً تمام شد. خدا خیرشون بده. این جملات رو از مطلب «جای‏گاه عقل در قرآن کریم از منظر استاد شهید مطهری» به قلم «مهدی خامه‏گر» انتخاب کردم. بحث خوبی بود که دانسته‏های پراکنده‏ام رو جمع کرد. اگه براتون جالب بود شاید باز هم روش صحبت کنیم.
- - - - - -

«عقل در روایات اسلامى آن نیرو و قوه تجزیه و تحلیل است
و در غالب مواردى که مى‏بینید اسلام جاهل را کوبیده،
جاهل در مقابل عالم به معناى بى‏سواد نیست بلکه جاهل ضدعاقل است.
عاقل کسى است که از خودش فهم و قدرت تجزیه و تحلیل دارد
و جاهل کسى است که این قدرت راندارد.

ما خیلى افراد عالم را مى‏بینیم که عالم‏اند ولى جاهل‏اند.
عالم‏اند به معناى این که فراگرفته از بیرون زیاد دارند،
خیلى چیزها یاد گرفته‏اند،
اما ذهن‏شان یک انبار بیش نیست.
خودشان اجتهاد ندارند، استنباط ندارند، تجزیه و تحلیل در مسائل ندارند.
این‏طور اشخاص از نظر اسلام جاهل‏اند یعنى عقل‏شان راکد است.»

یا علی

- - - - - -
به برکت سیستم پارسی‏بلاگ ظاهراً دوست جدیدی به‏نام جناب آقای «احمدعلی یزدی» پیدا کردیم که خوش راهنمایی‏مان کردند:
«عقل یکی از ادراکات ماست و البته بالاترین اداراک ما و به‏ترتیب فکر، ذکر، حفظ، دل، حس و عضو هم داریم.
همسر حضرت فاطمه سلام الله علیهما در این زمینه فرموده‏اند:
العقول ائمة الافکار، الافکار ائمة القلوب، القلوب ائمة الحواس و الحواس ائمة الاعضاء.
البته این سیر نزولی اداراکات ماست و در صعودی هم فرموده‏اند:
الحواس ائمة الاعضاء، القلوب ائمة الحواس و الی آخر که العقول ائمة الافکار می‏شود.»

+ سه‏شنبه 11 صبح
خدا رو شکر بحث خوبی تو این زمینه شروع شد. نکته خوب دیگه‏ای که آقای یزدی فرموده‏اند رو می‏آرم:
«هندسه‏ی فکر منطقی است و منطق را پیش از فلسفه می‏خوانند؛ در مدارس را عرض می‏کنم، چه قدیم‏اش و چه جدیدش، یعنی چه حوزوی و چه دانشگاهی»
بعد هم کنایه زده‏اند که:
«می‏بینم که شما هم تمایزی بین عقل و فکر قایل نیستید!»
اعتراف می‏کنم که واقعاً فرق‏شان را نمی‏دانستم که بخواهم تمایزی بین‏شان قایل شوم.
نکته دیگر اینکه دیروز فهمیدم ایشان لااقل دوبرابر حقیر سن دارند. کلی شرمنده و ذوق‏زده شدم. امیدوارم که جسارتی به‏شان نکرده باشم و بتونم چیزهای زیادی ازشون یاد بگیرم.

اما جناب «محمدعلی» هم نکته خوبی درباره عقل و فکر فرموده‏اند:
«جایگاه عقل درون قلب است. حالا عقل یک قابلیت بالقوه است. چیزی که عقل رو بالفعل می‏کنه فکره. بذار یه مثال بزنم که مطلب روشن بشه: اگه قلب رو به‏عنوان یه اتاق تاریک درنظر بگیریم، عقل به منزله چراغ این اتاق‏ه. حالا کلید این چراغ تفکر می‏باشه. اگه به آیات قرآن توجه کنیم می‏بینیم که بین تفکر و تعقل تفاوت هست...»

++ سه‏شنبه 18 فروردین 1388؛ 11 شب

دوست وب‏لاگی عزیزی در پیام‏های خصوصی فرموده‏اند:
«...می‏خواستم درباره‏ی عقل و دل صحبت کنم و بگویم کاملاً متفاوت می‏اندیشم؛ و باز بگویم نه در احادیث و روایات و نه در فلسفه چه اسلامی چه غرب با هم متفاوت نیستند. دو مرحله از یک حقیقت واحد هستند. (فقط آنهایی که به عقل ابزارانگار معتقدند آنها را دو چیز می‏دانند که آنها هم اساساً معنایی که از دل می‏فهمند با برداشت ما متفاوت است.) اما انگار مجال‏اش نیست.»

یه چیزی که حس می‏کنم اینه که این بزرگواران بیشتر می‏خوان به من بفهمونن که جز عقل، چیزهای دیگه‏ای مثل فکر و ذهن و قلب و احساس و عضو و حافظه و دل هم وجود داره؛ یا رابطه اینها با هم چه‏جوریه. بیچاره من که اصلاً تفاوت اینها رو درست نمی‏فهمم که بخوام رابطه‏اشون رو درک کنم. مثلاً این بزرگ‏وار اخیر می‏گن عقل و دل یک حقیقت دارند، اما اون حقیقته چیه نمی‏دونم. هرچند می‏دونم که حتی اگه توضیح هم بدن خوب نمی‏فهمم.

پس نتیجه اخلاقی این بحث تا اینجا این شد که بجز عقل ما کلی چیز دیگه هم داریم. تا برم علم‏ام رو زیاد کنم ببینم اونهای دیگه چی هستن، و در شرایط مختلف کدوم‏شون به‏درد ما می‏خورن.


<      1   2   3   4   5   >>   >


بازدید امروز: 79 ، بازدید دیروز: 185 ، کل بازدیدها: 472487

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ