سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خداحافظ شب چهارم

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/6/3:: ساعت 3:5 صبح

سلام.

1- ... عظم یا سیدی أملی و ساء عملی
فأعطنی من عفوک بمقدار أملی
و لا تؤاخذنی بأسوء عملی...

(ای آقای من! آرزوی‏ام بزرگ و عمل‏ام زشت است
پس تو از عفو خویش به‏اندازه‏ی آرزوی‏ام به من بده
و مرا به بدترین عمل‏ام مؤاخذه مکن)

از ابوحمزه

2- أعوذ بجلال وجهک الکریم،
أن ینقضی عنی شهر رمضان أو یطلع الفجر من لیلتی هذه
و لک قبلی تبعه أو ذنب تعذبنی علیه.

(پناه می‏برم به جلال ذات بزرگ‏وارت،
از اینکه ماه رمضان از من بگذرد یا سپیده دم ام‏شب بزند
و هنوز از تو در پیش من بازخواست یا گناهی مانده باشد که مرا بدان عذاب کنی.)

دعای شب‏های ماه مبارک

3- خداحافظ شب چهارم

یا علی

- - - - - -
این هم هدیه آقا علیرضای عزیز، شعر جناب قزوه:

السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما   /   ما به دنبال تو می‏گردیم و تو دنبال ما
ماه پیدا، ماه پنهان، ماه روشن، ماه گم   /   رؤیت این ماه یعنی نامه اعمال ما
خاصه این شب‏ها که ابر و باد و باران با من است   /   خاصه این شب‏ها که تعریفی ندارد حال ما
کاش در تقدیر ما باشد همه شب‏های قدر   /   کاش حوّل حالنایی‏تر شود احوال ما
این سحرها در زلال ربّنا گم می‏شویم   /   این سحرها آسمان گم می‏شود در بال ما
ما به استقبال ماه از خویش تا بیرون زدیم   /   ماه با پای خودش آمد به استقبال ما
گوشه چشمی به ما بنمای ای ابروهلال   /   تا همه خورشید گردد روزی ام‏سال ما


عظمت ماه

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/6/2:: ساعت 12:54 صبح

سلام.

یکی از شواهد عظمت ماه رمضان این‏ه که
حتی خانم‏های نمازخانه هم تو این ماه
وقت نماز جماعت کمی ساکت‏تر می‏شن.

یا علی

- - - - - -
+ فرصت کردید این مطلب حسین آقا رو به نقل از آقا مجتبی بخونید.
++ چشم به هم زدیم روز سوم رسید. از خدا بخوایم دست خالی از این ماه بیرون‏مون نکنه.


بازنشستگی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/6/1:: ساعت 1:17 صبح

سلام.

کمی که نگاه کنیم،
در کنار ما و دغدغه‏های‏مان که تمام ذهن‏مان را پر کرده‏اند،
در زندگی برخی آدم‏ها،
- نه آن آدم‏های دور بی‏ربط،
همین آدم‏های نزدیکی که فقط لباس‏شان با ما فرق می‏کنه،
همین‏هایی که نقش پدر، معلم و راننده را در زندگی ما ایفا می‏کنند-
مسائلی وجود داره که فکر نمی‏کنیم به عقل جن هم برسه.
یعنی این‏قدر پرت.

*
مدرسه که می‏رفتیم به خودم می‏گفتم یعنی می‏شه ان‏قدر بزرگ شم
که یه روز وقتی دل‏ام نخواد مدرسه نرم؟
بگیرم تا لنگ ظهر بخوابم؟

دانش‏گاه که می‏رفتیم می‏گفتم یعنی می‏شه
بساط این امتحان و کلاس و بدبختی جمع شه،
راحت بشیم.
اصلاً چهارشنبه عصر که می‏شد عروسی‏مون بود.
فرار می‏کردیم از دانش‏گاه.
می‏رفتیم واسه پنج‏شنبه و جمعه برنامه می‏ریختیم
که کجا بریم و چی‏کار کنیم.

یا قبل کنکور،
می‏گفتیم کی می‏شه این لعنتی بیاد و فرداش برسه.
اصلاً فردای کنکور هم جزو تقویم‏ه؟
لازم نبود براش برنامه بریزیم.
می‏گفتیم فردای کنکور یعنی آزادی،
یعنی همه‏ی این کارهایی که تو این مدت نکردیم، می‏ذاریم برای اون وقت.

*
فکر می‏کنید آخر این بازی چی‏ه؟
برای همون‏هایی که یه روز ازشون فراری بودیم
براشون دل‏تنگ می‏شیم.

**
دوست عزیزی از پدربزرگ‏اش می‏گفت که بازنشست شده بود.
آدم معتبر و به‏دردخوری بود.
نمی‏دونم مدیر بود، محل اعتماد بود، ریش سفید بود.
خلاصه نشسته بود خونه.
اعصاب‏اش داغون شده بود.
نه فقط خودش،
اعصاب اهل خونه و به‏خصوص حاج خانوم.
چه‏قدر می‏تونی کانال تله‏ویزیون عوض کنی؟
چه‏قدر سر پیری حوصله کتاب‏خوندن داری؟
چه‏قدر به خونه دختر و عروس‏ات زنگ بزنی؟

خدا رو شکر حاج آقا مداح بود و پیرغلام اهل بیت -علیهم السلام-.
یه مجمعی راه افتاد و اونجا فعال شد.
هم سر خودش گرم شد و هم خیال حاج خانوم راحت شد.

از این قِسم تو مسجد محله‏هامون هستن،
تو خونه‏های خودمون هم.
دیر نباشه روزی که از مشغله‏های ظاهری دنیا راحت شیم.
اون روز اگه یه عمر خودمون رو فراموش کرده باشیم،
دیگه مجبوریم خودمون رو به‏یاد بیاریم.
چون فقط خودمون مشغله‏ی خودمون می‏شیم.
کاش چنان روزی هم‏نفس خوبی داشته باشیم.

***
اصلاً
شاید
ترس ما از مرگ
ترس‏مان از تنهابودن با خودمون باشه.
کاش تو تمام عمرمون،
خودی ساخته باشیم
که ارزش تنهاماندن باهاش رو داشته باشه.

یا علی

- - - - - -
+ می‏دونم که روون نیست. چه کنم، جوونیم و جاهل. خوش‏ام نیست دو تا فعل پشت هم فاعل مشابه داشته باشن. یا دو تا کلمه مشابه یکی کتابی نوشته بشه و بعدی محاوره‏ای. یه کم می‏خوام گاهی ذهنی بنویسم. برام سخت نیست بعدش بشینم ویرایش‏اش کنم که خوندن‏اش براتون راحت شه. وب‏لاگ‏ه دیگه. تجربه است. مثل خونه آدم که توش شلوار رسمی نمی‏پوشی. نوشته‏های ویرایشی باشه برای جای خودش. گفتم بد نیست اینجا یه‏خورده بی‏آداب بمونه. شما به بزرگی خودتون عفو کنین.

++ این هم برخی از عنایات دوستان:
«یکی از دوستان خوب‌مون می‌گفت: کیف‌تون رو موکول نکنید به بعد از امتحان. اصلا شب کنکور و امتحان‌ه که آدم باید خوش‌حال باشه و کیف کنه. که اگه اون موقع کاری نکرد بعدش هم چه بسا نمی‌تونه.

خدا توفیق بده بفهمیم این مجانین چی می‌گن!»

«حافظ هم به این نکته شما پی‏برده بود. می‏فرماید:
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت   /      باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود
خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین   /      افسوس که آن گنج روان ره‏گذری بود»

«چه‏قدر مرگ به انسان نزدیک‏ه!!!»


تصدی کار

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/5/30:: ساعت 4:23 عصر
سلام.
1- «روز اول ماه رمضان دو رکعت نماز کند؛ 
در رکعت اول حمد و «انّا فتحنا لک فتحاً مبیناً» 
و در رکعت دوم حمد و هر سوره که خواهد بخواند.
تا حق تعالی جمیع بدی‌ها را در آن سال از او دور گرداند
و در حفظ خدا باشد تا سال آینده.»

2- خدایا!
بیا و تصدی کارم رو به‌عهده گیر؛
اون هم اون جوری که تو اهل‌اش هستی*،
که تو اهل تقوی و مغفرتی**.
من بنده توام، فرزند بنده‌ات، فرزند کنیزت***،
من رو می‌شناسی؟
بندگی ما در خانه‌ی تو با سابقه است.
من همون ضعیف‌ام، محتاج رحمت‌ات****.
تو که وضع من رو بهتر از همه می‌دونی،
اگه یه زمین‌خورده نفس تو عالم باشه اون هم من‌ام.
بیا و تو این ساعات شریف که من از عظمت‌شون سردرنمی‌آرم،
بیا و به‌خاطر اهلیّت خودت،
پاکم کن و لباس تقوی به تن‌ام بپوشان.
من بی‌آب‌رو رو با سلامت، آسانی و عافیت وارد شهرت کن
و از اون خارج کن*****.
خدایا!
ما رو از اون احمقانی قرار مده که 
بیداری و عبادت‌مون بدتر از خواب زیرکان باشه.

3- شیخ صدوق بسند معتبر روایت کرده از حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام
که آن حضرت از پدران بزرگوار خود از حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام نقل کرده اند
که ایشان فرمود: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روزی برای ما خطبه خواندند و فرمودند:
أیها الناس بدرستیکه روکرده است به سوی شما
ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش.
ماهی است که نزد خدا بهترین ماههاست
و روزهایش بهترین روزهاست و شبهایش بهترین شبها و ساعتهایش بهترین ساعتهاست
و آن ماهی است که خوانده اند شما را در آن بسوی ضیافت خدا
و در آن شما از اهل کرامت خدا گردیده اید.
نفس های شما در آن ثواب تسبیح دارد و خوابهای شما ثواب عبادت
و عملهای شما در آن مقبول است و دعاهای شما در آن ...
 
4- شاید هنوز هم وقت باشه؛
اللهم إن لم تکن غفرت لنا فی ما مضی من شعبان،
فاغفرلنا فیما بقی منه.

* الهی تولّ من أمری ما أنت أهله (مناجات شعبانیه)
** یا أهل التقوی و یا أهل المغفره (دعای شب آخر ماه شعبان و شب اول ماه رمضان)
*** إنی عبدک بن عبدک بن أمتک (دعای شب آخر ماه شعبان و شب اول ماه رمضان)
**** ضعیفٌ فقیرٌ إلی رحمتک (دعای شب آخر ماه شعبان و شب اول ماه رمضان)
***** فسلّمنا فیه و سلّمه لنا و تسلّمه منّا فی یسرٍ منک و عافیهٍ (دعای شب آخر ماه شعبان و شب اول ماه رمضان)

یا علی
- - - - - -
جناب «روی ماه خداوند» خوش فرموده اند:
«فاصله گرفته ایم، از آخرین روزی که وجودمان از خان رحمتش سرشار گشت و نفسمان در عطر ملائک مقربش گره خورد.
یک سال گذشت و جان چه تشنه عنایت است. یک سال گذشت و وجود چه فقیرانه نوازش الهی را تمنا میکند.
بعثتیست برای ما که یگانه پیامبر برای بازسازی وجود زنگاریمان باشیم. رمضان مبارک»

خداحافظ شهر حبیب(ص)

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/5/29:: ساعت 5:42 عصر

سلام.

1- روزهای آخر مدینه نشسته بودیم تو حیاط پشت گنبد سبز،
همون‏جایی که ستون‏های با چتر بازشو داره،
همون‏جایی که گنبد از آسمون‏اش معلوم‏ه،
همون‏جایی که دور تا دورش اسامی بزرگان اسلام رو نوشتن،
و از جمله نام حضرت عباس -علیه السلام- رو.

پرانتز باز(
این یه اسم من یکی رو که دیوونه کرده بود.
اسم ائمه(ع) و بزرگان دیگه هم بود.
ولی وقتی روز میلاد حضرت‏اش اونجا باشین،
اون نوشته دایره‏ای دل‏بر رو ببینید،
سر قبر مادرش برید که مدام یه وهابی این ور و اون ور می‏ره
تا ملت رو متفرق کنه،
اون وقت حال من رو درک می‏کنین.
)پرانتز بسته

علی گفت فلانی!
من می‏ترسم.
از اعمال عمره و این‏که از پس‏اش برمی‏آیم یا نه...
گفتم چاره‏ای نیست.
واقعیت‏اش این‏ه که من هم می‏ترسیدم،
از قبل‏ترها.
اصلاً وقتی رفتیم مدینه گفتم بی‏خیال ترس از اعمال،
فرض می‏کنیم مکه و کعبه تو یه کره‏ی دیگه‏ان،
این چند روز رو استفاده کنیم،
کتاب اعمال رو بخونیم، جلسه‏ها رو بریم،
خدا بزرگ‏ه.

آره.
گفتم چاره‏ای نیست.
از حضرت رسول(ص) می‏خوایم که کمک‏مون کنه،
اعمال رو به صحت و با معرفت و معنویت انجام بدیم.

 

حالا هم که از شهر رسول می‏خوایم بریم به شهر رمضان،
دل‏هره داریم که یعنی چه؟
من و مهمونی خدا؟
نه خودمون رو پاک کردیم، نه لباس درست و حسابی پیدا کردیم.
حالا هم دست به دامن حضرت رسول(ص) باید بشیم.

شرمنده‏ایم حبیب(ص) که تو این ماه یاری‏ات نکردیم*.
اما شما بیا و تو ورود به شهر خدا یاری‏مون کن.

2- اباصلت هروی می‏گوید: جمعه آخر ماه شعبان
خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم. حضرت فرمود:

ای اباصلت!
اکثر ماه شعبان رفت و امروز جمعه آخر ماه است.
پس تقصیرها و کوتاهی‏های گذشته را در بقیّه این ماه جبران کن،
و به آنچه برای تو سودمند است روی آور؛
بسیار دعا کن و استغفار نما و
قرآن را بسیار تلاوت کن و از گناهان خود توبه نما،
تا وقتی که ماه رمضان داخل می‏شود، خود را برای خدا خالص ساخته باشی،
و هر دِین و امانتی برعهده داری، ادا کن،
و کینه هر کس که در دل داری بیرون نما،
و گناهانی را که انجام می دادی ترک کن،
و از خدا بترس،
و در امور پنهان و آشکار خود بر خدا توکل نما،
که هر کس بر خدا توکل کند،
خداوند امور او را کفایت می‏نماید.

3- اَللّهُمَّ اِن لَم تَکُن غَفَرتَ لَنا فیما مَضی مِن شَعبانَ،
فَاغفِر لَنا فیما بَقِیَ مِنهُ

* ماه شعبان ماهی است منسوب به پیامبر اعظم -صلی الله علیه و آله- که خود می‌فرمودند: شعبان ماه من است و رمضان ماه امت من‎‎؛ و می‌فرمودند خدای ببخشاید و بی‏آمرزد او را که با پاس‏داشتن حق ماه، من مرا یاری کند.

یا علی

- - - - - -
شرمنده اگه طولانی شد. کلی‏اش رو حذف کردم که این دراومد.


رسواش می‏کنم من

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/5/27:: ساعت 3:20 عصر

سلام.

1- ذکر ام‏روز:
«شبا همه‏اش به می‏خونه می‏رم من...
دل‏ام گم شده پیداش می‏کنم من...
رسواش می‏کنم من...»

ذکر مجرّبی‏ه، باور کنید!
اکثر تاکسی‏هایی که آدم سوار می‏شه همین رو می‏خونه.

اصلاً کاش آدم هیچ‏وقت تاکسی سوار نشه.
کاش آدم ان‏قدر آدم باشه که بتونه با لطایف‏الحیلی خفه‏اش کنه این ذکر مجرّب رو.

2- یکی از مشکلات آدم منافق این‏ه که
قسمت‏اش با تریپ‏اش متضاده.
ای آدم منافق! (یعنی خودم، کسی به خودش نگیره)
«یا منو ببر به خونه‏تون یا بیا به خونه‏ی ما»
(این هم از همون ترانه‏های مجرّب‏ه!)
یعنی تا آدم نشی آدم گیرت نمی‏آد،
حالی‏ات‏ه؟
برو مشکل‏ات رو با خدات حل کن.
بهشت را به بها دهند.

*
کاش برای بعضی چیزها تبصره و راه فراری بشه پیدا کرد.

3- حضرت رضا -علیه السلام- فرموده‏اند:
خداوند به احترام و عظمت ماه مبارک رمضان،
بنده‏های بسیاری را در ماه شعبان از آتش جهنم آزاد می‏گرداند.

یا علی


مهدی مقیمی اسیر

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/5/26:: ساعت 6:18 عصر
سلام.
1- دوستی اتفاق عجیبی‏ه که به آدم قوه قضاوت و تعمیم می‏ده؛
نه اینکه بدونی این قضاوت‏ات صددرصد درست‏ه،
ولی با اطمینان قلبی می‏تونی بگی که طرف آدم خوبی‏ه یا اهل فلان برنامه‏ها نیست،
پس فلان اتهام به‏اش نمی‏چسبه.
این موضوع لااقل در مورد یکی از دوستان برام صادق‏ه.
از چند هفته پیش شنیده بودم که مهدی مقیمی بازداشت شده!
اول که باورم نمی‏شد.
چون که فکر می‏کردم کاری هم از دست‏ام برنمی‏آد خودم رو زدم به اون راه.
یعنی دوست نداشتم قطعی بدونم همچین چیزی اتفاق افتاده.
بعد هم فکر می‏کردم بر فرض اگه این‏جور هم باشه
چند روزه آزاد می‏شه.
قبل مکه هم نشد پی‏گیری کنم و چون خبری هم نشنیدم
گفتم لابد موضوع تموم شده.
تو اونجا یکی تو فیس‏بوک کامنت گذاشت که برای مهدی هم دعا کن.
مثل آب سردی بود که روم ریختن.
دوباره یادش افتادم.
تهران که اومدم گفتن کجای کاری،
مهدی رو تو دادگاه ابطحی و عطریانفر از تله‏ویزیون نشون دادن.
وقتی سرچ کردم و عکس‏اش رو دیدم بیشتر متأثر شدم.
*
من زیاد از سیاست سر درنمی‏آرم.
اما می‏تونم همین الآن برم تو زندان و پشت سر این آقا مهدی
که بیش از یک ساله ندیدم‏اش نماز بخونم.
اینها رو نوشتم که فقط از مهدی عزیز نوشته باشم.
کاش بیش از این از دستم برمی‏آمد.
اللهم فکّ کلّ اسیر
اگه خواستید مهدی رو بیشتر بشناسید اینجاها رو ببینید:
شماره 21 مهدی مقیمی: به کدامین گناه؟
مهدی مقیمی را آزاد کنید
به‏یاد مهدی
اسامی متهمان

2- از امام صادق -علیه السلام- نقل شده‏است
که هر کس سه روز از آخر ماه شعبان را روزه بگیرد
(به‏حساب من می‏شه چهارشنبه، پنج‏شنبه و جمعه)
و به ماه مبارک رمضان متصل سازد، خداوند متعال
ثواب روزه دو ماه متوالی را برای او بنویسد.
3- اللهم أیّد و انصر و احفظ قائدنا الخامنه‏ای
یا علی

به‏تر آن باشد

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/5/24:: ساعت 2:36 عصر

سلام.

1- وقتی دو تا آدم رو می‏بینی که اونها هم از سرزمین بهشتی برگشتن،
همه کاری می‏کنی که باهاشون هم‏صحبت شی.
از همه دری می‏گی که فقط بحث اونجا باشه.
هتل‏تون کجا بود؟
از کدوم در وارد می‏شدین؟
روز اول کی رسیدین؟
روز آخر چی کار کردین؟
خط اتوبوس‏تون شماره‏اش چند بود؟

یعنی اصلاً مهم نیست سؤال‏ها چه‏قدر چرت و بی‏ربط باشن؛
مهم این‏ه که بتونی بیش‏تر درباره اونجا بشنوی، فکر کنی و حرف بزنی.

به‏قول مادربزرگ اون چند روز برات مثل خواب می‏مونه.
و شاید این هم‏زبونی بتونه کمی از لذت اون خواب رو برات تداعی کنه.

*
به‏تر آن باشد که سرّ دل‏بران
گفته آید در حدیث دیگران

اون روزی که محمد صادق عزیز
چند ساعت مخ‏ام رو به‏کار گرفته بود،
اگه همه‏اش هم برام جذاب نبود،
اما کلّ‏اش می‏ارزید به اون دقایقی که از حاج آقا می‏گفت.
دوست داشتی کل دنیا وایسته تا اون درباره‏شون بگه و تو بشنوی.

مثل ماجراهای این سفر.
حاضری ساعت‏ها بشینی و بشنوی و بگی ازش؛
حتی از در و دیوار شهر، ماشین، هواپیما و بازار.
فقط چون درباره‏ی اونجاست.
. . .

2- تو این چند روزه بدم نمی‏آد یه کمی از شعبان بنویسم؛
این چند عبارت از صلوات شعبانیه.
اگه خوندید یاد حقیر هم باشید:

«و هذا شهر نبیک سید رسلک، 
شعبان الذی حففته منک بالرحمه و الرضوان،
الذی کان رسولک صلی الله علیه و آله و سلم،
یدأب فی صیامه و قیامه فی لیالیه و ایامه
بخوعاً لک فی اکرامه و اعظامه الی محل حمامه...»

و این ماه پیامبرت سرور رسولان که درودت به او و آل‏اش باد،
شعبانی که آن را با رحمت و خشنودی پوشاندی،
ماهی که رسول‏ات (درود به او و آل‏اش باد)
به روزه و عبادت‏اش در شب‏ها و روزهای‏اش می‏کوشید،
برای فروتنی در پیش‏گاه‏ات، در گرامی‏داشت و بزرگ‏داشتن، تا وقتی که رحلت کردند.

یا علی


حقیقت ایمان

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/5/22:: ساعت 4:39 عصر

سلام.

حضرت رضا -علیه السلام- نقل شده‏است:

لایـستکمل عبد حقیقة الایمان حتى تکون فیه خصال ثلاث:
هیچ بنده‏اى حقیقت ایمان‏اش را کامل نمى‏کند مگر این که در او سه خصلت باشد:

1- التفقه فى الدین (دین‏شناسى)

2- و حسن التقدیر فى المعیشة (تدبر نیکو در زندگى)

3- و الصبر على الرزایا (شکیبایى در مصیبت‏ها و بلاها)

یا علی

- - - - - -
اَللّهُمَّ اِن لَم تَکُن غَفَرتَ لَنا فیما مَضی مِن شَعبانَ، فَاغفِر لَنا فیما بَقِیَ مِنهُ.

 


شرح صدر

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/5/20:: ساعت 7:42 عصر

سلام.

سؤالی که در پست «ذکر و محبت» طرح شد خاطرتون هست؟
«بعد سفر عمره دنبال کلید اصلی خوب‏شدن و خوب‏ماندن می‏گردم. اون چیز اصلی که باید به‏اش رسید یا حفظش کرد چی‏ه؟ چیزی که بقیه خوبی‏ها رو هم بشه حول‏اش سامان داد.»

در همین راستا و به‏کمک نظرات بزرگ‏واران، قسمت‏هایی از صحبت‏های حاج آقا به ذهن‏ام رسید که سعی می‏کنم در این پست با اشاراتی مطرح بشن. این نکته ممکن‏ه مرتبط با مطالب «تنگ‏نظری» در این وب‏لاگ باشن. حوصله کردید بعضی از اون‏ها رو هم ببینید (+، ++، +++ و ++++). البته این به پست قبل (رابطه‏ی ایمان کامل و اخلاق) هم بی‏ارتباط نیست.
- - - - - -

(آیه 125 انعام)
فَمَن یُرِدِ اللَّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ
آن‏کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه‌اش را برای (پذیرش) اسلام، گشاده می‏سازد؛

وَ مَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا
 و آن‏کس را که به‏خاطر اعمال خلاف‏اش بخواهد گم‏راه سازد، سینه‌اش را آن‏چنان تنگ می‌کند

کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ
 که گویا می‌خواهد به آسمان بالا برود؛

کَذَلِکَ یَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لایُؤْمِنُونَ
این‏گونه خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمی‌آورند قرار می‌دهد!

 

* در این آیه ریشه‏ی هدایت و ضلالت رو
«گشادگی» و «تنگی» سینه معرفی می‏کنه.
این هم کار خداست.
در همین راستا آیه 106 نحل هم هست.
اما آیه زیر بیان دیگری دارد.

 

(آیه 22 زمر)
أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ
آیا کسی که خدا سینه‌اش را برای اسلام گشاده است
و بر فراز مرکبی از نور الهی قرار گرفته (همچون کوردلان گمراه است؟!)

فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ
 وای بر آنان که قلب‏هایی سخت در برابر ذکر خدا دارند!

أُولَئِکَ فِی ضَلالٍ مُّبِینٍ
آنها در گمراهی آشکاری هستند!

 

** این آیه دو نکته اضافه دارد:
1- ارتباط شرح صدر و نور الهی
2- ارتباط سختی قلب، ذکر خدا و گم‏راهی

 

اینجاست که آدم یه ذره از عظمت دعای حضرت موسی(ع) (آیه 25 طه)
و سوره الشرح رو درک می‏کنه.
خدا روزی همه‏مون کنه.

یا علی

- - - - - -
گفت فلانی؛ نذر یه سیدی کردم، یه ساعته حاجت‏ام رو گرفتم. گفتم حاجت‏ات چی بود؟ گفت کلییرنس امریکا (یه چیزی مثل اوکی ویزا)! گفتم نذرت چی بود؟ گفت یه پاکت سیگار امریکایی!! گفتم بابا دم‏ات گرم.

+ جناب «برای خاطر آیه‏ها» نکته قابل تأملی فرموده‏اند:
«ام‏روز آقای قاسمیان همین آیات رو ذیل بحث توبه و حیات طیبه و ارتباطش با شرح صدر مرور می‏کردند. یک نکته رو توجه نکرده بودم و اون آیه بیست و سه سوره زمر هست؛ آیه بعد از همین آیه بیست و دو و ارتباطی که بحث شرح صدر با نحوه مواجهه آدم‏ها با قرآن داره:
تقشعر منه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم الی ذکرالله.»


<      1   2   3   4   5      >


بازدید امروز: 18 ، بازدید دیروز: 128 ، کل بازدیدها: 470888

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ