سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازگشت نظام امامت محال است

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/7/13:: ساعت 12:39 صبح

سلام.

1- جسته و گریخته چیزهایی شنیده‏ایم؛
یمن و کشتار شیعیان.
*

کافی‏ه یه جست‏جویی تو نت بکنیم:
«ارتش یمن در استان "صعده " و استان‌های مجاور آن در شمال این کشور
به جنگ با شیعیان جنبش "الحوثی " ادامه می‌دهد
و اوضاع در شمال یمن بحرانی گزارش می‌شود.»

اینها بخشی از خبر چند ساعت پیش خبرگزاری فارس است.
بیش‏تر که بگردیم در روزهای گذشته خبرهای تلخی پیدا می‏کنیم:

+ (1 مهر 1388)
«بر اساس گزارش سازمان ملل،
از ابتدای درگیری میان گروه الحوثی و نظام حاکم بر یمن از سال 2004 تاکنون،
150هزار نفر آواره شده‌اند و هم‏اکنون هزاران یمنی در اردوگاههای موقت و دایمی به‏سر می‌برند.»

+ (1 مهر 1388)
«نیروهای دولتی دیروز مناطق "مران"، "المجازین"، "الخمیس"، "الشرفة" و "الرقة" را
هدف حمله هوایی خود قرار داده که منجر به کشته‏شدن غیرنظامیان در منطقه "مجازین" شد
و خسارت‌هایی نیز به منازل و مزارع کشاورزی این منطقه به‏عمل آمد.»

+ (30 شهریور 1388)
«اتهاماتی که قدرت حاکم علیه حوثی‌ها
مبنی بر نقض‌آتش بس مطرح می‌کند صرفاً دروغ پردازی و اکاذیب است
و طرح نابودی حوثی‌ها در ریاض پایتخت عربستان سعودی ریخته شده است
امری که "علی عبدالله صالح " رئیس جمهوری یمن چند هفته پیش از جنگ اعلام کرده بود.»

+ (30 شهریور 1388)
«در پی عدم تثبیت آتش‏بس میان دولت یمن و گروه‏های الحوثی،
بار دیگر یمن صحنه شدیدترین درگیری میان دو طرف بود.»

+ (28 شهریور 1388)
«شیعیان یمن فردا بعد از چندین هفته خشونت و درگیری در ایام ماه رمضان
روز عید فطر را جشن می‌گیرند...

قرار است از ساعات پایانی امروز تا پایان عید فطر هیچ تیراندازی و خشونتی صورت نگیرد.»

+ (28 شهریور 1388)
«سیاست‏مدار یمنی:
ارتش یمن به آتش‌بس با جنبش شیعی الحوثی پایبند نیست...
آتش‌بس اقدامی فریبکارانه است.»

+ (28 شهریور 1388)
«دو قبیله بزرگ در شمال یمن "حاشد" و "بکیل"
به دو طرف درگیری ملحق شده‌اند که با پیوستن این دو قبیله به دو طرف درگیری
انتظار می‌رود دایره درگیری‌ها میان ارتش یمن و گروه الحوثی افزایش یابد...
87 شهروند یمنی در منطقه "العادی " واقع در استان صعده
روز چهارشنبه بر اثر بمب‏باران جنگنده‏های ارتش یمن کشته شده‌اند.»

+ (25 شهریور 1388)
«کمیته گفت‌وگوی ملی یمن خواستار توقف درگیری‌ها شد.»

+ (24 شهریور 1388)
«سازمان ملل متحد و کمیته بین‌المللی صلیب سرخ از دولت یمن خواستند
تا گذرگاهی انسانی را برای کمک‌رسانی به هزاران نفر از مردم شمال این کشور ایجاد کند...
"دوروثیا گریمیتساس " سخنگوی کمیته بین‌المللی صلیب سرخ گفت:
هزاران نفر نیاز ضروری به مواد غذایی، سرپناه و مراقبت‌های پزشکی دارند
و حیات آنها به‏طور کامل به کمک‌های انسانی احتمالی بستگی دارد که به‏دست آنها می‌رسد.»

+ (23 شهریور 1388)
«اسرائیل به درگیری‌های یمن برای سیطره بر خلیج عدن چشم دوخته است.»

+ (19 شهریور 1388)
«دولت یمن سرکوب گروه الحوثی را تشدید کرد...

دولت یمن در ادامه سرکوب عناصر گروه "الحوثی " با آتش توپخانه و خمپاره
مقرهای افراد الحوثی را زیر آتش گرفت و 17 نفر از اعضای این گروه را قتل عام کرد.»

+ (24 امرداد 1388)
«حملات هوایی و زمینی ارتش یمن به استان "صعده " در شمال این کشور
با گذشت چهارمین روز از آغاز درگیری‌ها شدت گرفت.»
**

و این حکایت چندین سال است که ادامه دارد:

+ (1 اسفند 1385)
«جنگنده بمب‌افکن‌های ارتش یمن،
ظهر امروز با حمله به مناطق المصاعبه، "الجعمله" و "المکاربه"،
منازل شیعیان و سد آب موجود در این منطقه را ویران کردند.
یکی از بمب‌های این هواپیماها در نزدیک منزل یکی از علمای برجسته صعده
به نام علامه "عبدالرحمن شایم" در جنوب منطقه المکاربه فرود آمد.
وی امروز با عذرخواهی از ژنرال "علی عبدالله صالح " رئیس جمهوری،
از حضور در نشست علما و خطیبان یمنی در صنعا خودداری کرده بود...
تمامی مدارس در استان صعده به علت تداوم بمباران و حملات نظامی همچنان تعطیل است.»

+ (2 اسفند 1385)
«در درگیری بین نیروهای حکومتی با شیعیان پیرو حوثی در استان صعده،
86 نفر کشته و زخمی شده‌اند...
دولت یمن تا کنون اجازه انتشار آمار یا تصویری از این جنگ را به هیچ رسانه‌ای نداده
و تا این لحظه یک عکس از درگیری‌ها نیز منتشر نشده است.»

+ (1 خرداد 1386)
«ارتش یمن از استان شیعه‌نشین صعده عقب‌نشینی کرد...

ژنرال "علی صالح " رئیس‌جمهور یمن در سخنرانی امروز خود این خبر را اعلام کرد...
وی گفت: از این پس تروریست‌ها اگر درخواستی داشته باشند بررسی می‌کنیم
ولی بازگشت نظام امامت محال است.

این جنگ در روز هفتم بهمن‌ماه سال 1385 آغاز شد
و تا به امروز بر اساس آمارهای غیر رسمی چهار هزار و 500 کشته،
9 هزار مجروح، 45هزار آواره و ویرانی دو هزار و 100 منزل مسکونی را در برداشته است.»

2- آری، ظاهراً قضیه کاملاً مذهبی‏ه.
این رو از تحرکات پشت پرده عربستان هم می‏توان فهمید.

اما موضع ایران چه بوده.
می‏توان با توجه به نوع درگیری و موقعیت مذهبی-سیاسی ایران شرایط را درک کرد.
این بحث رو با این خبر خاتمه می‏دهیم:

+ (2 امرداد 1386)
«فرمانده کل شیعیان یمن خواستار عدم حمایت ایران از صنعا شد.

"سید عبدالملک طباطبایی حوثی" فرمانده کل شیعیان یمن از جمهوری اسلامی ایران خواست
با توجه به اصول انقلاب اسلامی و معیارهای دینی خود، از دولت یمن حمایت نکند.

او در پاسخ به این سؤال که «با توجه به اتهامات مطرح‌شده علیه ایران
در مورد حمایت از شیعیان یمن، انتظار شما از ایران چیست؟»، گفت:
ما هیچ ارتباطی با ایران نداریم و دریافت کمک از سوی ایران، افترایی بیش نیست.
وی تأکید کرد: موضع ما در قبال ایران تغییری نکرده و تنها گلایه ما از برادران ایرانی،
اعزام نماینده به صنعا برای اطمینان‌دادن به حکومت یمن
و فشردن دست زمام‏دارانی است که مرتکب جنایات جنگی و ظلم و ستم در صعده شده‌اند...
ایران باید مواضع مثبت‌تری اتخاذ کند
و بدون اطمینان‌یافتن از میزان جنایات این حکومت علیه شیعیان، از کمک به صنعا بپرهیزد...
ما امیدواریم که موضع رسمی ایران به‏رغم دوستی‌های که با دولت‌های خاصی دارد
به‏گونه‌ای نباشد که طاغوت را تشویق کند،
زیرا چنین رفتاری با توجه به اینکه برخی از این دولت‌ها
به ابزاری برای قلع و قمع و سرکوب ملت‌ها تبدیل شده‌اند
درنهایت متضاد با اصول انقلاب اسلامی است
که امید مستضعفان و ملت‌های مظلوم جهان به‏شمار می‌رود...
من نمی‌خواهم هیچ‏گونه موضع خاصی را بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل کنم
بلکه تنها مشتاق این هستیم که دوستان در ایران با اعتماد به ما،
از واقعیت مطلع شوند
تا مواضعی که اتخاذ می‌شود با آگاهی کامل از واقعیات
و پیش از هر گونه سیاسی‌کاری، موضعی انسانی باشد.
زیرا مسأله، پیش از هر چیزی، مسأله "مظلومیت" است...
آشکار است که بر تک‌تک پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام
واجب است که میزان پای‏بندی خود به پیروی از تعالیم آن بزرگواران را
با به‌کارگیری آن در عرصه عملی مصداقیت ببخشند.»

3- بیایید اگر کاری از دست‏مون برنمی‏آد
(حتی در حد گرفتن یک موضع که باعث تخریب مواضع شیعیان یمن می‏شه)
براشون و برای همه مظلومین و مستضعفین عالم دعا کنیم.
اللهم اصلح کلّ فاسد من امور المسلمین
اللهم عجل لولیک الفرج

یا علی

- - - - - -
با تشکر از خبرگزاری فارس


حرکت و زندگی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/7/10:: ساعت 11:59 عصر

سلام.

زندگی؛
به‏معنایی شاید به‏توان گفت زندگی مترادف با حرکت‏ه.
یعنی اگر حرکتی نباشه، انگار زندگی متوقف شده.
پس شاید نوع و جهت حرکت‏ه که به زندگی معنا می‏ده.
*

گاهی آدم قل‏قل‏ک می‏شه که بایسته و زندگی خودش رو یه ارزیابی کنه.
شاید هم چنین ارزیابی اصلاً ضروری باشه.
بعد ببینه که زندگی‏اش چه نوع حرکتی داره.
*

حرکت؛
دیده‏اید گاهی شک می‏کنیم که قطار ما داره حرکت می‏کنه یا بغلی.
خوب، این حکایت حرکت نسبی‏ه.
باید قرینه‏هایی یافت تا محرک رو شناخت.
حالا باید دید در حرکت زندگی ما داریم نسبت به چی حرکت می‏کنیم،
نسبت به خودمون یا نسبت به مکان و زمان.

آوینی عزیز شهید می‏گوید:
«پندار ما این است که ما مانده‏ایم و شهدا رفته‏اند،
اما حقیقت آن است که زمان، ما را با خود برده است و شهدا مانده‏اند.»

ما خیر سرمون حرکت کردیم،
اما هم‏راه با زمان،
وابسته به دنیای دنی.

آیا نسبت به خودمون و گذشته‏مون هم حرکت کردیم؟
اگر نه به استناد «هرکس امروزش مثل دیروزش باشد مغبون است» ول‏معطل‏ایم.
برای سنج‏اش حرکت درونی، حداقل ابزار شناخت خود لازم‏ه؛
شناخت عقاید، اخلاق و رفتار.
خوب این کمی سخت‏تر از شناخت حرکت زمانی و مکانی‏ه.
حکایت «حاسبوا قبل أن تحاسبوا»ست.
*

آیه 97 سوره نحل:
«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَر أو أنثَى وَ هُوَ مُؤمِن
فَلَنُحْییَنهُ حَیَاة طَیِّبَة
وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أجْرَهُم بأَحْسَن مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»
هرکس کار شایسته‌ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، درحالی که مؤمن است،
او را به حیاتی پاک زنده می‌داریم؛
و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام می‌دادند، خواهیم داد.
*

زندگی؛
مردم زندگی می‏کنن و ما هم،
شهدا، صلحا و ...
کاش عمر حیات طیبه‏مون کم نباشه.

یا علی

- - - - - -
+ یه مبحثی رو یکی از دوستان معرفی کرد با عنوان «Life Standard» و «Life Style». برای حقیر که بسیار جالب می‏نمود. اما ظاهراً هنوز خیلی گسترده نشده، چون حتی صفحات ویکی‏پدیا شون هم کامل نیست (+ و ++). اگر علاقه‏مند شدید علی‏الحساب صفحه معرفی این درس دکتر سعیدی رو ببینید: سبک زندگی Life Style.

+ جناب «برای خاطر آیه‏ها» نکات قابل تأملی فرموده‏اند:
«توی منطق قرآن این بحث حیات طیبه خیلی بحث جدی و مهمی‏ه. یعنی ردپای این تفکر توی خیلی از آیات دیده می‏شه که ما اصلاً به جز این زندگی مادی که مؤلفه‏هایی داره و ویژگی‏هایی که به واسطه‏شون مرده یا زنده‏بودن آدم‏ها و میزان سلامت‏شون رو تشخیص می‏دیم (یعنی فهم و قدرت فیزیکی) همه ما یک نوع زندگی دیگه‏ای هم داریم که میزان فهم و قدرت‏مون توی اون حیات هم سنجیده می‏شه و اون‏ه که میزان زنده‏بودن ما رو نشون می‏ده. با این اوصاف خیلی‏ها ظاهراً زنده‏اند اما از دید قرآن مرده محسوب می‏شن، خیلی‏ها ظاهراً می‏بینن، می‏شنون، می‏فهمن، اما از دید قرآن کور و کر و نفهم هستند.
یا ایها الذین امنوا استجبوا لله و لرسوله اذا دعاکم لما یحییکم...

اون بخش از آیه‏ای هم که اشاره فرمودید: «و لنجزینهم باحسن الذی کانوا یعلمون...» از اون عبارات نویدبخش‏ه توی قرآن. یعنی از هر دسته از اعمال آدم‏ها، بهترین‏شون‏ه که روی ترازو می‏ره و سنجیده می‏شه. مثلاً  همه نمازهای ما براساس بهترین نمازی که خوندیم محاسبه می‏شه و اگه این برداشت تفسیری درست باشه، این جمله یکی از امیدوارکننده‏ترین جمله‏های قرآن‏ه.»

+ جناب «ره‏سپار» هم خوش فرمودند که:
«مسئله این‏ه که ما همه چیز رو براساس این دنیا می‏سنجیم. حتی اگر بخوایم در مورد حرکت گذشته‏مون هم قضاوتی کنیم و درسی بگیریم برای آینده، باز براساس برد و باخت‏های دنیایی ارزش‏گذاری می‏کنیم. این باور ما نیست که این دنیا بخش کوچکی از حیات دائمی ماست و البته بخشی سرنوشت‏ساز. ما نه به کوچک‏بودن‏اش وقعی می‏نهیم و نه به سرنوشت‏سازبودن‏اش!
چند روز پیش مفهوم مرگ داشت تو ذهن‏ام مرور می‏شد. هر کدوم از ما هنگام مواجهه با مرگ آشنایان دور و نزدیک (نمی‏گم خدایی ناکرده، چون نگاه منفی به مرگ رو قبول ندارم!) یه واکنشی نشون می‏دیم. یکی برای لحظه‏ای خیلی متأسف می‏شه، یکی می‏گه مثلاً جوان بود و حیف شد! یکی به غصه و غم فراقی که باید مابقی ایام تحمل کنه فکر می‏کنه، یکی می‏گه حق‏اش بود، نتیجه بدی‏هاش بود! یکی می‏گه چرا آدم‏های خوب زودتر می‏میرند! و...
اما انگار یه کسی که حقیقت خلقت رو فهمیده یه‏جور دیگه نگاه می‏کنه! برای اون این اتفاق چیز غریبی نیست، چیزی‏که بخواد حتی تو خیال‏اش ازش فرار کنه. برای اون این اتفاق به‏سادگی و آرامش پرواز طائری‏ه برای رهائی‏اش. اون خیلی ساده می‏گه هرکسی که از پیش خدا اومده، حتماً کنار اون برمی‏گرده... انا لله و انا الیه راجعون...»

خدا عاقبت‏مون رو ختم به‏خیر کنه. خدا مرگ‏مون رو اول راحتی‏مون قرار بده.

+ جناب «سلام»:
«زندگی مطلوب =  حرکت + تحول
حرکت به‏تنهایی لازم‏ه و شرط زنده بودن‏ه اما حتماً کافی نیست.
ظهور امام زمان-علیه السلام- نقطه‏ی جوش تحول‏ه. پس باید به این جهت و با سرعتی حرکت کنیم که به این تحول برسیم.»

اللهم عجل لولیک الفرج


لذت بی‏ماری

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/7/8:: ساعت 12:43 صبح

سلام.

ماه رمضان برای هرکسی خیر و برکتی داره.
شاید اثرش برای ما ترک وابستگی به دنیای مجازی بود،
البته خیر و شرش رو نمی‏دونم.
اینکه شب‏ها ساعت‏ها پای نت نمی‏شینم خودش غنیمتی است،
حالا یا آدم زودتر می‏خوابه، یا چند صفحه‏ای ورق می‏زنه.
البته حکایت ننوشتن از جای دیگری هم آب می‏خوره،
و اون هم بیش‏تر مربوط به مهر است و خاطرات‏اش
*

فکرش رو که می‏کنی چه‏قدر اتفاقات رو پشت سر گذاشتی در این ایام؛
چه‏قدر مدرسه جدید،
دانش‏گاه جدید،
شهر جدید،
معلمین جدید،
هم‏کلاسی‏های جدید،
اتاق جدید،
و در یک کلام زندگی جدید در این روزها آغاز کرده‏ای.
و ام‏روز همین بس‏ات است که می‏بینی هیچ نیستی
و هیچ نداری که ارزش‏اش را داشته باشد.
کاش لااقل شوق وصالی باشد که غم غربت را حس کنی.
*

یک شبانه‏روز است مفاتیح موبایل را در حالت اجرا نگه‏داشته‏ام
که هر وقت دل‏ام هوایی شد سریع پیدای‏اش کنم:

«ثلاث کلمات من مولانا علی -علیه السلام- فی المناجات:
الهی کفی بی عزّاً أن أکون لک عبداً
و کفی بی فخراً أن تکون لی ربّاً

أنت کما أحبّ
فاجعلنی کما تحبّ»
*

بلورچی عزیز می‏گفت یک لحظه فقط به‏ام گفتن؛
گفتم یا شهید بشم یا اگه جان‏باز بشم جوری باشه که فلان.
همون وقت خمپاره اومد و این‏جوری شد.
شهادت‏ها انتخابی‏ه...
*

نمی‏دونم مهری می‏آد که ما توش انتخاب درستی بکنیم؟
نمی‏دونم مهری می‏آد که ما توش نتیجه تلاش و انتخاب درست‏مون رو ببینیم؟
نمی‏دونم مهری می‏آد که ما با وجود همه خراب‏کاری‏هامون،
با یه بهانه نجات پیدا کنیم...

گر طبیبانه بیایی به‏سر بالین‏ام                   
                     به دو عالم ندهم لذت بی‏ماری را

یا علی

- - - - - -
+ هنوز فکر می‏کنم «اشک‏ها و لب‏خندها» به‏تر از این «شمس العماره» است. اما از بازی‏های این هم نمی‏شه گذشت. فقط کاش این همه محیطش زنانه نبود. احتمالاً جناب «ره‏نما» هم عنایت خود را به فیلم‏نامه کرده‏اند که دیالوگ‏ها و بازی‏ها این‏قدر اغراق‏آمیز درآمده‏اند. اما در این آشفته‏بازار دیدن‏اش خودش غنیمتی است. به‏خصوص در بعضی صحنه‏ها کار جناب تیموریان واقعاً دیدنی است.

+ داستان «شب هزار و یکم» هم خوب پیش می‏ره. این‏قدر هست که دل‏ات بخواهد دنبال‏اش کنی. هرچند گاهی می‏شود و گاهی نه.

+ دیگر مناظره جنابان «نوباوه» و «کلهر» هم در نوع خود جالب بود.

+ ام‏روز یک متنی سفارش گرفته‏ایم درباره «اثر بی‏دینی در ایجاد فقر فرهنگی». نمی‏دونم مخصوص مناطق محروم است یا کلی. با این عنوان درب و داغون‏اش چهار، پنج روز هم بیش‏تر به‏مون وقت ندادن و 600 کلمه هم ازمون می‏خوان. گفتم اینجا موضوع رو بگم، شاید شما کمکی کنید و استارتی بخوره.

+ راستی، یادتان باشد. اگر فرصتی بود، این قسمت «مطالب خوبی که دیده ام» را در قسمت سمت چپ وب‏لاگ دنبال کنید. درواقع به‏جای لینک‏هایی که سابق در متن می‏دادم، لینک‏ها آنجا می‏آیند و تقریباً هر روز ازطریق گودر به‏روز می‏شوند (حتی اگر مطلب وب‏لاگ به‏روز نشه).


حرکت جهشی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/7/3:: ساعت 10:11 عصر

سلام.
دو نکته برای‏ام جالب بود که اجمالاً عرض می‏کنم.

1- مقام رهبری در جلسه با اعضای مجلس خبرگان فرمودند:
«بعضی‌ها در فضای فتنه، این جمله‌ی
«کن فی الفتنه کبن اللبون لا ظهر فیرکب و لا ذرع فیحلب»
را بد می‏فهمند و خیال می‏کنند معنای‏اش این است که
وقتی فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار!
اصلاً در این جمله این نیست که: «بکش کنار».
این معنای‏اش این است که به هیچ‏وجه فتنه‌گر نتواند از تو استفاده کند؛
از هیچ راه.
«لا ظهر فیرکب و لا ذرع فیحلب»؛
نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛
مراقب باید بود.»

بعد هم مثالی از جنگ صفین فرمودند.
حقیر هم مثالی در ذهن‏ام آمد آن شب که صحبت‏ها رو می‏شنیدم،
منتها نمی‏گم، چون هم کمی به‏ضرر ماست و هم مثال همه‏جانبه‏ای نیست.

2- در خطبه‏های نماز جمعه، آقای جنتی،
مطلبی درباره حرکت سریع و جهشی علمی فرمودند.
به‏نظرم استناد درستی هم کردند به صحبت‏های رهبری.
یعنی از ایشون هم اخیراً این مطلب رو شنیده‏ام
که با حرکت عادی نمی‏شه فاصله و نیاز رو رفع کرد.

حقیر در حد بضاعت‏ام بگم که برای انجام حرکت جهشی،
در درجه اول اهمیت باید ساختار و روی‏کردهای نابه‏سامان رو اصلاح کرد،
و این سهم مسئولین و سیاست‏گذاران رو دوچندان می‏کنه.
اما این ماییم که باید در حد بضاعت خودمون کم نذاریم و با جدیت حرکت کنیم.
و من الله التّوفیق

یا علی

- - - - - -
+ سبک نوشتار دیگه داره کاملاً پیرمردی می‏شه ها. باید مراقب بود.

+ در پیام خصوصی فرموده‏اند که:
«یه نقد...

اصلاً به‏نظر حقیر نباید برای صحبت‏های رهبری یا بزرگان نقد و تحلیل گذاشت... حرف حق است لا غیر...
البته با شما نبودم...!!!!!!!!!!!!!!!!!!
صحبت‏های آقا خیلی نکته داشت... ان‏شاءلله نخبه‏های... توجه کنند...
خوب پیری و هزار درد... برای پیری هم نمی‏شه طلب شفا کرد...»


سال اصلاح

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/7/2:: ساعت 1:17 صبح

سلام.
عید مبارک.

تو همه اتفاقاتی که تو این چندین روز افتاده و آدم رو وسوسه می‏کنه برای نوشتن،
به همین یکی اکتفا کنم؛
یادآوری سال اصلاح الگوی مصرف.

بد نیست که ما هم به اندازه‏ی خودمون فکر کنیم،
شاید بشه تو زندگی کوچیک خودمون چند درصدی به‏تر مصرف کنیم.

یا علی

- - - - - -
* بند آخر خطبه‏های رهبری در روز عید به همین نکته اشاره داره.
** از همه بزرگ‏وارانی که سر می‏زنید تشکر و شرمنده از اتلاف وقت‏تون.

*** زندگی کمی فشرده و پرمشغولیت شده. حوصله ما هم کم‏تر از سابق. مشکل دیگه هم چاقی بیش از حد گودره که نمی‏شه منظم همه فیدها رو خواند و دسته‏بندی کرد. حالا علی‏الحساب این چندتا پست رو ببینید:
+ و + درباره این ماه

+ درباره این هفته

+ و + درباره نامه آقای توکلی به حضرات
+ به‏نظر حقیر که نامه‏ی دکتر ارزش خواندن هم نداره، چه برسه به پاسخ


خدمت شعیب

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/6/17:: ساعت 1:16 صبح

سلام.

1- یکی از سخن‌رانی‌های آقای حق‌شناس(ره) رو می‌شنیدم،
این قسمت‏اش برام جالب بود.
ایشون بعد از ذکر آیات 103 و 104 کهف این‌طور ادامه دادند:

«... استاد نداره دیگه عزیز من؛
شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد   /    که چند سال به‌جان خدمت شعیب کند
تا حضرت موسی(علی نبینا و علیه الصلوه و السلام)
خدمت شعیب نرفت، عصا رو نگرفت عزیز من.
باید استاد لازم‌ه، پیش استاد بری، عرضه بکنی اعمال‌ات رو.

یک شب براتون عرض کردم همین حضرت عبدالعظیم(علیه الصلوه و السلام)
در زیارت‌اش می‌خونیم، ببین مقام‌اش برای چی رفته بالا؟
من زار العبدالعظیم ب‏ری، کمن زار الحسین بکربلا.
خوب. (این به‏خاطر درستی عقایدش بود و عرضه‏ی آن به امام زمان‏اش)*
(باید خدمت استاد عرضه کنی که) آقا جون،
روش من این‌ه، عقیده من این‌ه، کردار من این‌ه، در اونجا این‌ه، در فلان این‌ه...»

(توشه 21م رو که یادتون هست.)

2- دهه آخر ماه مبارک،
و شب و روز آخر.
می‌گن در پایان هر روز این ماه و وقت افطار هزار هزار کس از آتش جهنم آزاد می‌شن،
در شب و روز جمعه و در هر ساعت‌اش هزار هزار کس،
و در شب و روز آخر به اندازه‌ی تمام ماه آزاد می‌کنند.

3- أعوذ بجلال وجهک الکریم
أن ینقضی عنی شهر رمضان
أو یطلع الفجر من لیلتی هذه
و لک قبلی تبعه أو ذنب تعذبنی علیه.

* برخی منابع ماجرای عرضه‏ی عقاید حضرت عبدالعظیم به امام هادی(ع):
+ کتاب «شرح حدیث عرض دین حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‏السلام»، نویسنده: آیت اللّه‏ العظمی لطف اللّه‏ صافی گلپایگانی، ناشر و محل نشر: آستانه مقدسه حضرت معصومه علیهاالسلام، قم، 1378.
، + و «محک ایمان؛ آموزه‏های حدیث عرض دین حضرت عبدالعظیم حسنی».

یا علی

- - - - - -
+ مراسم احیاء در لیالی قدر با حضور حجت الاسلام و المسلمین جاودان؛ ساعت 23:30 الی 3:30 بامداد
مکان: خیابان 17 شهریور- نرسیده به میدان شهدا- سمت راست- جنب ورزشگاه 17 شهریور- دبیرستان سادات موسوی

++ تا بعد ماه مبارک که قرار نیست این خراب‌آباد رو به‌روز کنم. تا بعدش ببینیم خدا چی می‌خواد.
از همه‌ی بزرگ‌واران طلب حلالیت و دعای خیر دارم و به خدای بزرگ می‌سپارم‌تون.

+++ برخی از نظرات و بحث‏ها:

* جناب «ره‏سپار»:
«استاد همیشه لازم‏ه. تو تمامی علوم. مثل دانشگاه که اگه بخوای از کمک استاد بهره‏مند بشی جلو می‏افتی و خیلی چیزها رو ساده‏تر و عمیق‏تر می‏آموزی، در علوم دینی هم همین‏طوره و به‏خاطر اهمیت موضوع این مسئله حیاتی‏تر می‏شه.
اما چند نکته هست. استاد خوب به‏نظر من کسی‏ه که درست فکرکردن رو یاد آدم بده. نه اینکه بگه این‏جوری که من می‏گم فکر کن. تو مسائل دینی به‏خاطر پیوندی که این‏گونه مباحث با خدا دارن، آدم‏ها ناخودآگاه می‏رن تو موضع کوچک‏دانستن خود. این موضع در مقابل خدا درست‏ه، اما خیلی وقت‏ها به اشتباه در مورد استاد هم اتفاق می‏افته. انگار به خودت اجازه نمی‏دی تصور کنی استادت داره اشتباه می‏گه. یا ممکن‏ه یه چیزی رو اشتباه بدونی، اما اگه همون رو استادت بگه ازش قبول کنی. این پدیدآورنده جهل دینی‏ه. تو علوم دیگه هم جهالت‏هایی همیشه بوده و هست، اما به این خطرناکی نیست. چون جهل دینی با یه تقدس خاصی همراه‏ه. درحالی‏که در علوم دیگه این‏طور نیست. ضمن اینکه چون علوم دینی اهمیت زیادی دارن، جهل توشون بیشتر آسیب‏زننده است تا سایر علوم.
انقدر به‏نظرم خطرناک می‏آد این جهل دینی، که گاهی فکر می‏کنم خطر انکار دین کمتره از خطر قبول دین از روی جهل‏ه.
آدم‏هایی رو دیده‏ام که استاد داشته‏اند. نه حتی لزوماً دینی، شاید مرید یه پیر طریقت بودن تو شکل دل‏خواه خودشون. دیده‏ام که اون آدم رو 100 درصد قبول داشتن و به‏اش اجازه دادن تو تمام مسائل حتی مسائل شخصی زندگی‏شون وارد بشه. درحالی‏که اون آدم تخصص همه زمینه‏ها رو نداره. این تعمیم معمولاً تو مریدانی که خیلی مرادشون رو قبول دارن اتفاق می‏افته. متأسفانه!
شاید بهتر باشه این‏جور وقت‏ها آدم به‏جای استاد از اساتید استفاده کنه. چون به‏نظرم تنها خداست که یگانه است، دلیلی نداره اون یگانگی رو به استاد هم بخوایم نسبت بدیم.

اینها دلایلی‏ه که همیشه از داشتن استاد نگران بوده‏ام. درحالی‏که می‏دونم استادداشتن تسهیل‏کننده ره‏پویی حقیقت‏ه، خطرات‏اش رو هم جدی می‏دونم. نمی‏دونم چه باید کرد؟»

حقیر هم این‏گونه پاسخ دادم:
دغدغه‏های به‏جایی است. هدف تربیت و رشد است. برای هر کسی نسخه‏ای لازم است و هر بی‏ماری طبیب متخصص خود را نیاز دارد. کم‏تر طبیبی برای تمامی دردها و بی‏ماران یافت می‏شود. هدف این‏گونه نوشتار حقیر نیز ترویج یک شخص خاص نیست، بل‏که تذکر به اهمیت موضوع است.
یه مثلی هست که می‏گن می‏ارزه آدم نصف عمرش رو بگرده تا استاد پیدا کنه. این نشون می‏ده که استاد هر آدم معروف و معتبری نیست و جای‏گاه‏اش خیلی خاص‏ه و قاعدتاً برای آدم‏ها فرق می‏کنه. تو خود سایت حاج آقا هم مطالب مختلفی درباره نحوه ارتباط با استاد ذکر شده، مانند: http://javedan.ir/?action=show_news&news_id=595 و http://javedan.ir/?action=show_news&news_id=594 و http://javedan.ir/?action=show_news&news_id=278 و http://javedan.ir/?action=show_news&news_id=266 و http://javedan.ir/?action=show_news&news_id=70 و http://javedan.ir/?action=show_news&news_id=188

** آقا «علیرضا»ی عزیز:
«البته یک‏سری‏ها هم اصلاً استاد نداشتند، مثل آقای بهاءالدینی(ره).
به‏نظرم کسی که قراره راه هدایت رو باز کنه خودش نسخه کامل رو می‏پیچه. اگر نیاز به استاد باشه خود استاد به استقبال طرف می‏آد.»

*** در پیام‏های خصوصی هم نوشته‏اند که:
«یه محرک لازم‏ه... می‏تونه اسم‏اش استاد باشه، کتاب باشه... مهم اینکه محرک‏ات باشه... چشم‏ات رو باز کنه و راه نشون بده...
اما استاد باید نمونه تقوا باشه برامون... با تقوا آرامش شاگرد و بصیرت‏اش بیشتر می‏شه...»

**** جناب «نفحه» هم این پست قابل تأمل رو معرفی کردند که قسمت‏هایی‏اش رو اینجا می‏آرم:
«اگر در پیچیدگی‏های درونی و دشواری‏های تربیتی انسان اندیشه شود و راه‏زن‏های مرئی و نامرئی که در کمین او نشسته‏اند به‏حساب آید، بی‏تردید ضرورت استاد و راهنما در اخلاق احساس می‏گردد. چراکه با تکیه بر عصای عقل، استعداد و ذکاوت ذاتی، نمی‏توان گلیم انسانی را از آب زندگی بیرون آورد و در هر حال و هوایی راه را یافت و پیمود.
عارف بلند پایه حاج میرزا علی آقای قاضی(ره) می‏فرمایند: «کسی که طالب راه سلوک طریق خدا باشد اگر برای پیداکردن استاد این راه نصف عمر خود را در جستجو و تفحص بگذارد تا پیدا کند، ارزش دارد. کسی که به استاد رسید نصف راه را طی کرده‏است.‏»
حضرت امام خمینی(ره) نیز توصیه می‏کند که: «استاد اخلاق برای خود معین کنید، جلسه وعظ و خطابه و پند و نصیحت تشکیل دهید. خودرو نمی‏توان مهذب شد… چه‏طور برای هر علم و صنعتی در دنیا استاد لازم است، لیکن علوم معنوی به تعلیم و تعلم نیازی ندارد و بدون معلم حاصل می‏گردد!!؟   »

***** جناب «محمد علی» عزیز هم فرموده‏اند:
«توی مقدمه کتاب *در محضر لاهوتیان* نوشته آقای مجاهدی (در احوالات شیخ جعفر مجتهدی) یه توضیحی در مورد *سالکان مجذوب* و *مجذوبان سالک* اومده که فکر می‏کنم مفید باشه. خلاصه‏اش این‏ه که سالکان مجذوب ابتدا مجذوب خدا می‏شوند و سپس سالک. یعنی یه اتفاق اونها رو مجذوب می‏کنه، بدون هیچ استادی. مثل شیخ جعفر مجتهدی یا ملا آقاجان زنجانی و ...
و سالکان مجذوب کسانی هستند که با انجام یه سری اعمال (که اغلب استاد تجویز می‏کنه) به مراحلی می‏رسند و ...
می‏شه نتیجه گرفت که چون ما جزو مجذوبان سالک نیستیم، پس نیاز به استاد داریم ...
و یک لحظه نگاه در رخ دل‏ربای او کار هزاران استاد کند ...
اللهم ارزقنا...»


مهمان بر در!

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/6/15:: ساعت 12:5 صبح

سلام.

از مولا امام مجتبی -علیه السلام- هرچه بخوانیم و بدانیم کم است. این هم هفت تصویر منتخب از اینجا.
- - - - - -

1- «إذا أردت عزاً بلا عشیرة و هیبه بلا سلطان،
فأخرج من ذلّ معصیه الله إلی عزّ طاعه الله»

هرگاه اراده عزتی بدون دار و دسته،
و هیبتی بدون سلطنت داشتی،
از خواری معصیت الهی بیرون آمده، به‏سوی عزت طاعت خداوند رو کن.

2- پرسیدند چرا چنینی؟
«حقّ علیّ کل من وقف بین یدی ربّ العرش
أن یصفر لونه و ترتعد مفاصله»

بر هر کسی که در پیش‏گاه خداوند می‏ایستد لازم است که
[از عظمت الهی] رنگ‏اش زرد و اندام‏اش به لرزه افتد.

3- هنگام ورود به مسجد،
سر به‏سوی آسمان بلند می‏کرد و عرضه می‏داشت:
«الهی ضیفک ببابک
یا محسن قد أتاک المسی‏ء،
فتجاوز عن قبیح ما عندی بجمیل ما عندک یا کریم»*

خدایا، میهمان‏ات درب خانه‏ات ایستاده،
ای احسان‏کننده! [بنده] گنه‏کار به‏سوی تو آمد،
بخوبی آنچه نزد توست، از بدی آنچه نزد من است درگذر. ای بخشنده.

4- «... وکان إذا قام فی صلاته ترتعد فرائضه بین یدی ربّه عزوجل ...»

و هرگاه برای نماز می‏ایستاد، بند بند وجود او در مقابل خدای‏اش می‏لرزید.

5- «إنّ الحسن کان إذا فرغ من الفجر لم یتکلم حتی تطلع الشمس»

وقتی از نماز صبح فارغ می‏شد، [باز هم بر سجاده خویش می‏نشست و عبادت خدا می‏کرد،]
با هیچ کس [در آن حال] سخن نمی‏گفت: تا آن‏گاه که خورشید طلوع می‏کرد.

6- در هنگام قرائت قرآن، وقتی به آیه «یا أیها الّذین آمنوا» می‏رسید،
می‏گفت: «لبیک اللهم لبیک»

7- ای پسر رسول خدا!
گریه می‏کنی درحالی‏که محبوب رسول خدا هستی
و رسول خدا درباره تو بسیار تعریف کرد و سخن گفت
و تو بیست نوبت پیاده به حج مشرف شدی. 
«إنما أبکی لخصلتین؛ لهول المطلع و فراق الأحبه»

به‏خاطر دو چیز می‏گریم؛ وحشت آنچه در پیش دارم و جدائی دوستان.

* این عبارت تا مدت‏ها آدم رو یاد این پست خاطره‏انگیز می‏اندازه؛ خدای‏اش خیر دهاد.

یا علی

- - - - - -
+ چند مطلب در آب نمک گذاشته‏ام برای این چند روز، که بعد بتوانم با خیال راحت برم تعطیلات. اما معمولاً اونی که می‏خوای نمی‏شه. تا ببینیم خدا چی می‏خواد.
+ اگه تو این ایّام دنبال یه بی‏چاره می‏گشتید که دعاش کنید، بلکه اصلاح شه، یاد ما هم باشید. همه‏اش که نمی‏شه خوب‏ها رو دعا کنید!


هم‏نام فرزند هارون

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/6/14:: ساعت 12:4 صبح

سلام.

1- سال دوم یا سوم هجری بود.
حضرت حبیب(ص) به دیدن دخترشان(س) رفته بودند که
قنداقه‏ی پسر بزرگ حضرت حیدر(ع) را نزدشان آوردند.
فرموده باشد که آیا برای‏اش نامی گذاشته‏ای؟
و جواب شنیده بودند که بر شما پیشی نمی‏گیریم.
حضرت حبیب(ص) هم فرموده بودند که من بر خدا پیشی نمی‏گیرم...

جبرئیل آمد با سلام و تهیت پروردگار و ابلاغ کرد که
«علی(ع) در نزد تو به منزله‏ی هارون است در نزد موسی،
پس نام فرزند را به اسم فرزند هارون نام گذاری کن.»
چنین بود که پسر بزرگ‏وار حضرت حیدر(ع)، حسن(ع) نام گرفت؛
همان شبّر به زبان عبری.*
جان‏ام به قربان مقدم‏اش.

2- مجیرخوانی‏ات تمام شد رفیق.
ان‏شاءالله سبک شدی از گناه،
فارغ شدی از هموم،
آماده‏ی شب‏های سرنوشت شدی؛
شب‏های مناجات مسجد کوفه،
شب‏های قدر حضرت صدیقه(س)،
شب‏های تنزّل ملائکه و روح،
شب‏های صاحب زمان(عج).

... حیف اگر در شب قدر، قدر خود نشناسی

* برگرفته از اینجا

یا علی


مجیر

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/6/11:: ساعت 12:24 صبح

سلام.
توجه، توجه. زمان مراسم ختم هم‏سر حاج آقای امجد اصلاح شد.
- - - - - -

1-
در هر ماه قمری سه روز هست که شب‏هاش یه اسم عجیب داره؛
«لیالی بیض»

این شب‏های سپید گاهی خواصی داره که شب‏های دیگه نداره.
خاصیت ظاهری‏اش اینه که ماه در تمام طول این شب‏ها کامل و قابل رؤیت‏ه.
شب‏هایی سپید، مهتابی و درخشنده.

2-
حضرت حبیب(ص) در مقام ابراهیم(ع) مشغول نماز بود.
در همان حال جبرئیل دعایی بر ایشان نازل کرد.
می‏گویند هرکه در لیالی بیض ماه رمضان این دعا را بخواند
گناهان زیادی از او آمرزیده می‏شود.

3-
چهارشنبه، پنج‏شنبه و جمعه شب ظاهراً لیالی بیض ماه رمضان‏‏اند.
کاش توفیق‏مان بشود مجیرخوانی...

4-
به پیش‏واز شب‏های قدر،
به یاد طواف‏های کعبه،
به یمن میلاد حضرت مجتبی(ع)،
بخوانیم:

سبحانک یا الله، تعالیت یا رحمان، أجرنا من النار یا مجیر...
سبحانک یا شفیق، تعالیت یا رفیق، أجرنا من النار یا مجیر...
سبحانک یا رشید، تعالیت یا مرشد، أجرنا من النار یا مجیر...

یا علی

- - - - - -
+ روز دوشنبه، مصادف با وفات حضرت خدیجه(س)، هم‏سر حاج آقای امجد به رحمت خدا رفتند و روز سه‏شنبه تشییع شدند. اگر حوصله‏ای هست صلوات و فاتحه‏ای نثار کنید.
مراسم ختم‏شون: جمعه 13 شهریور ماه در مسجد ولی عصر (ع) واقع در خیابان خالد استانبلی (وزرای سابق) از ساعت 6 الی 7:30 بعد از ظهر

+ «مجیرنامه که آغاز شد آموختم والعصر رو»


حضرت خدیجه (س)

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/6/10:: ساعت 1:3 صبح

سلام.

1- وفات حضرت خدیجه -سلام الله علیها- با کمی تأخیر تسلیت.

1-1- عایشه می‏گوید: ... رسول خدا از خدیجه بسیار یاد می‏کرد
و زبان به مدح و تعریف‏اش می‏گشود.
خاصه اینکه خداوند ازطریق وحی به پیامبرش خبر داده بود که
خدیجه را کاخی بس مجلل و پرشکوه در بهشت ارزانی داشته است.

... بسیار اتفاق می‏افتاد که رسول خدا از خدیجه به نیکی یاد می‏کرد
و از او تعریف و تمجید می‏نمود.
چه بسا که آن حضرت گوسفندی را به نام خدیجه قربان می‏کرد
و آن را پاره‏پاره می‏فرمود و به نام او قسمت می‏کرد.

(روزی) رسول خدا فرمود: ... هرگز خداوند نیکوتر از او را به من عوض نداده است.
زیرا هنگامی‏که همه مردم منکر رسالت‏ام بودند، خدیجه بود که به من ایمان آورد
و در آن وقت که دروغ‏گوی‏ام می‏پنداشتند، خدیجه بود که مرا تصدیق کرد،
و آن زمان که مردم مرا در مضیقه مالی گذاشته بودند،
هم خدیجه بود که مرا شریک دارائی بی‏حساب‏اش گردانید،
و درحالی‏که خداوند مرا از زنان دیگر بی‏بهره کرده بود،
از خدیجه به من فرزندانی ارزانی داشت. *

1-2- این هم نقل قابل تأملی است:
«حضرت خدیجه (س) زنی در اوج معنویت، ثروت، زیبایی و شهرت بود،
زنی که چون جبرییل بر پیامبر (ص) نازل می‌شد نخست سلام خدا را بر او می‌فرستاد.
او همه این امتیازات را یک‏جا فدای اسلام و پیامبر (ص) نمود
و دوشادوش ایشان مردانه تا پای جان ایستاد.
چون درگذشت، پیامبر (ص) از شدت اندوه
سال وفات‏اش را عام‌الحزن نامید
و هم‏واره او را مورد ستایش قرار داد و به یادش بود.»

1-3- خدیجه همسر گرامى پیامبر -صلى الله علیه و آله و سلم-
به‏وسیله فاطمه -علیها السلام- از پیامبر خواهش کرد
تا همان عبایى را که درحین نزول وحى به سر مى‏کشید کفن او قرار دهد.
پیامبر -صلى الله علیه و آله و سلم- نیز عبا را براى خدیجه داد،
در همین هنگام جبرئیل نازل شد و گفت: یا رسول الله!
سلام بر تو و خدیجه باد.
خدای‏ات مى‏فرماید: خدیجه هرچه مال داشت در راه ما داد.
تو عبای خود را نگه دار.
من کفن خدیجه را از بهشت آوردم و آن کفن رحمت و مغفرت است. **

1-4- «خدیجه، به‏هنگامی‏که بر بستر مرگ خفته بود،
به پیامبر چنین می‏گوید: "ای رسول خدا...
من در حق تو کوتاهی کردم و آنچه شایسته تو بود انجام ندادم.
از من درگذر و اگر اکنون، دل در طلب چیزی داشته باشم،
خشنودی توست".
کلمات بر لبان پاک‏اش می‏لغزد و آخرین نفس‏هایش را با خشوع و ایمان برمی‏آورد...
خدا خدیجه را رحمت کند؛
آن نمونه بارز زن مسلمان بود که برای عقیده و رسالت‏اش پیکار کرد.» ***

2- دهه‏ی دوم شهر خدا مبارک.

3- بالأخره ویس تونست جمشید رو نجات بده؛
جالب بود.

* از سایت حاج آقا، به‏نقل از صحیح بخاری و منابع دیگر.
** مشابه این را حاج آقای صدیقی روز نماز جمعه گفت و ما هرچه جست‏جو کردیم نایافتیم‏اش. نمی‏دونم که چرا یه جا پیدا نمی‏شه متن کامل نماز جمعه رو بنویسه. درنهایت این مطلب رو از اینجا جستم.
*** از اینجااین هم مطلب جامعی است.

یا علی

- - - - - -
+ «این اشعار منسوب به حضرت خدیجه -سلام خدا بر او- است، خطاب به حضرت رسول(ص) که به گمان‏ام در بحار آمده:
فلو اننی امسیت فی کلّ نعمه   /    و دامت لی الدنیا و تملک الاکاسره
فما سوّت عندی جناح بعوضه    /     اذا لم یکن عینی لعینک ناظره
مضمون کلی‏اش این است:
اگر در نعمت‏های دنیا غرق باشم و ملک و تخت کسری‏ها را داشته باشم، درنظرم هیچ ارزشی ندارد وقتی چشم‏ام در چشم‏ات تلاقی نیابد.»


<   <<   11   12   13   14   15   >>   >


بازدید امروز: 958 ، بازدید دیروز: 16 ، کل بازدیدها: 483183

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ