سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حجت و راه‏نما

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/12/5:: ساعت 2:25 عصر

سلام.

تبریک به‏مناسبت ایام.
اولین خبر خوش‏حال‏کننده بعد غروب، دست‏گیری عبدالمالک بود؛ به‏لطف خدا.
بعد هم برد استقلال در آسیا.
به‏هر حال خوش‏حالی این ایام نیاز به بهانه نداره.
- - - - - -

امام مهدی -علیه ‌السلام- :
إنّ الأرضَ لا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ وَلا یَبْقَی النَّاسُ فی فَتْرَةٍ
زمین هرگز از حجّت [خدا] خالی نیست و مردم در هیچ دورانی بدون راه‏نما نخواهند ماند.
(کمال الدین؛ ص 445)

ام‏روز هم باید در زندگی حجت داشت و راه‏نما.
ما ها داریم که؟

یا علی


باشد که مورد رحمت (خدا) قرار گیرید!

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/12/4:: ساعت 10:43 صبح

سلام.

کم‏تر شده بود که این‏قدر وقت نکنم که نتونم روزها بنویسم. از یه طرف اوضاع خونه و نقاشی، از یه طرف دانش‏گاه و پروژه و مسائل دیگه‏اش. در حد بضاعت این دو جا رو لینک می‏دم که اگر حال کردید در مورد وجود نازنین حضرت امام حسن زکی -علیه السلام- بخوانید: از سایت حاج آقا و از پای‏گاه اسلامی - شیعی رشد. این مختصر هم هدیه به پیش‏گاه ایشون.
- - - - - -

صحبتی از حاج آقا درباره رحمت الهی شنیدم.
گفتم بگردم ببینم چی پیدا می‏شه.
می‏گیم و می‏شنویم که رحمت.
حالا چه‏طور می‏شه به رحمت رسید.
این‏بار آیات «لعلکم ترحمون» رو ببینیم.
*
وَأَطِیعُوا اللَّـهَ وَالرَّسُولَ
لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (آل عمران: 132)

وَهَذَا کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَکٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُوا
لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (الأنعام: 155)

أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءَکُمْ ذِکْرٌ مِّن رَّبِّکُمْ عَلَى رَجُلٍ مِّنکُمْ لِیُنذِرَکُمْ وَلِتَتَّقُوا
وَلَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (الأعراف: 63)

وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنصِتُوا
لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (الأعراف: 204)

وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ
لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (النور: 56)

قَالَ یَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّـهَ
لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (النمل: 46)

وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَمَا خَلْفَکُمْ
لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (یس: 45)

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّـهَ
لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (الحجرات: 10)
**
چه کار باید کرد که
امید «مورد رحمت (خدا) قرار گرفتن» به‏مون بره؟

آجرک الله یا صاحب الزمان(عج)


کنج‏کاوی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/11/30:: ساعت 9:28 عصر

سلام

آدم آلوده به گناه وقتی توبه می‏کنه
چه‏طور ممکن‏ه دوباره گیر بیافته؟

وجود زمینه گناه بعد توبه و یادآوری ناخودآگاه لذت اون
می‏تونه آدم رو وسوسه کنه.

برای گناه جنسی،
مثل نگاه آلوده
چه واقعی‏اش چه مجازی‏اش،
شاید خطرناک‏ترین چیز
کنج‏کاوی‏ه.

همیشه یه ککی هست که بخواد آدم رو آزار بده.
این ما هستیم که باید حواس‏مون به خودمون و گرایش‏هامون باشه.

یاهو همیشه دور و اطراف صفحات‏اش پر تبلیغات تحریک‏کننده بود،
حداقل برای حقیر که ضعیف‏النفس هستم.
همت کردم رفتم رو جی‏میل،
هم ظاهرش پاک‏تر بود و هم از نظر امکانات حرفه‏ای‏تر.
حالا مثل اینکه جی‏میل هم به جرم «باز»ش فیلتر شده.
منظورم این‏ه که خیلی جاها و وقت‏ها می‏شه
زمینه‏های وسوسه و کنج‏کاوی مذموم رو کم کرد.
این حداقل قدم تقواست.
مثال‏های دیگرش رو شما بگید.

نمی‏خوام حد تعیین کنم که برای دوری از گناه
چه‏قدر باید یا نباید از زمینه‏هاش خود رو دور کرد.
بالأخره هرکسی مرجع تقلید داره و یه نظام تربیتی-اخلاقی.
فقط خواستم ذکری از این نکته کرده باشم که
هر قدمی
برای دوری از گناه
خوش یمن‏ه.
از خدا بخواهیم که «من این یه کاری رو که از دست‏ام برمی‏آمد کردم،
تو هم اثرات منفی‏اش رو خنثی کن،
و من رو برای همیشه از آلودگی نجات بده.»
*

روا بود که گریبان ز هجر پاره کنم
دل‏م هوای تو کرده، بگو چه چاره کنم...

یا صاحب الزمان(عج)


ساعت بدن

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/11/29:: ساعت 7:17 صبح

سلام.

گفت: حالا مثلاً چه فایده‏ای داره؟
جواب داد: حداقل‏ش این‏ه که یه ربع به یه ربع زمان رو می‏گه*،
آدم وقت از دست‏ش بیرون نمی‏ره.

یعنی مگه خودت زمان دست‏ت نیست؟
حسّ‏ت به‏ت زمان رو نشون نمی‏ده؟
که چه‏قدر گذشته و ساعت حدوداً چنده؟
این خیلی بی‏مزه است.
مثل اینکه آدم برای بی‏دارشدن نماز صبح ساعت بذاره!
خود بدن ساعت داره.

* منظورش شبکه پیام رادیو بود.

یا علی


سپاه امام مجتبی -علیه السلام-

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/11/28:: ساعت 12:29 صبح

سلام
نکات زیادی در مورد زندگانی امام مجتبی -علیه السلام- وجود داشت که دوست داشتم با هم بازخوانی‏شون کنیم. حالا که ایام هم گذشت. فقط گفتم برای تکمیل، ماجرای «عبیدالله بن عباس» و دیگر یاران امام رو بنویسم که فضای قبل صلح به‏تر ترسیم شه. این مطالب هم از جلد 15 نقش ائمه(ع) است.
- - - - - -

معاویه، پس از اردو زدن و رویارویى با عبید اللّه‏ بن عبّاس در محلّى به نام حبّوبیّه،
کسى را به نزد عبید اللّه‏ فرستاد و به او گفت:
حسن بن على، درباره صلح با من مکاتبه کرده و مى‏خواهد کار را به من واگذارد.
تو هم اگر از هم‏اکنون به اطاعت من درآیى، رئیس و رهبرى،
و اگر دیر بجنبى، تابع و مرئوسى.
اگر هم‏اکنون بیایى، یک میلیون درهم به تو عطا مى‏کنم
که نصف آن را نقد و بقیه را پس از ورود به کوفه، دریافت مى‏کنى.

عبید اللّه‏ هم نیمه شب، لشکر را رها کرد و به معاویه پیوست.
صبح که شد، نیروها در انتظار خروج فرمانده و اقامه جماعت بودند؛
امّا قیس بن سعد با آنان نماز گزارد
و آنان را دل‏دارى داد و به شکیبایى و مقابله با دشمن، تشویق کرد.
صبح همان روز، پسر بن ارطات، از سپاه معاویه بیرون آمد
و سپاه عراق را مخاطب ساخت و فریاد زد:
واى بر شما اى عراقى‏ها!
این فرمانده شماست که نزد ما آمده و بیعت کرده است.
امامِ شما حسن نیز مصالحه کرده است.
شما براى چه خودتان را به کشتن مى‏دهید؟!

از طرف دیگر،
معاویه،
مغیرة بن شعبه را با چند نفر، به‏ظاهر براى مذاکره،
به‏سوى امام حسن -علیه‏السلام- فرستاد؛
ولى آنان پس از بیرون‏شدن از نزد امام -علیه‏السلام-،
با برنامه ازپیش طرّاحى‏شده، گفتند:
خداوند، خون مسلمانان را به وسیله پسر دختر پیام‏بر حفظ کرد!

ملاحظه کنید!
نوع دیگرى از قرآن برنیزه‏کردن!
حالا چه فکر مى‏کنید؟
سپاه متزلزل و مُذبذَب امام که با خیانت فرماندهان خائن،
یکى پس از دیگرى از درون پوسیده و متزلزل شده بود، چه مى‏اندیشد؟
به‏خصوص که در میان آنها جاسوسان و سخن‏چینان معاویه و بازماندگان خوارج، منتظر فرصت بودند.
چنین بود که آنان، به‏سوى خیمه امام -علیه‏السلام- هجوم بردند
و هر چه را یافتند، غارت کردند
و حتّى سجّاده زیر پاى امام -علیه‏السلام- را بیرون کشیدند و بُردند...

در بین راه نیز، هنگامى‏که در مسیر باغ‏ستان‏هاى ساباط (مداین) حرکت مى‏کردند،
شخصى به نام جرّاح بن سنان، از کمین‏گاه بیرون آمد
و درحالى‏که خنجرى به‏دست داشت، گفت:
اللّه‏ اکبر! اى حسن، مشرک شدى، همان‏گونه که پدرت مشرک شد!
سپس، ضربه‏اى به ران پاى امام -علیه‏السلام- زد
و آن را چنان شکافت که به استخوان رسید...

با این وضع، امام مجتبى -علیه‏السلام- چه باید مى‏کرد؟
اگر صلح نمى‏کرد، با کدام سپاه با معاویه مى‏جنگید؛
با سپاهى که از میان ایشان کسانى از خوارج بودند که با خنجر، آن حضرت را مجروح کردند،
و دودستگى و نفاق، از درون، و حیله‏ها و تزویرهاى معاویه از برون،
آن را متلاشى کرده است؟
امام -علیه‏السلام- با این سپاه، چه باید مى‏کرد؟
سپاهى که وقتى امام مجتبى -علیه‏السلام- با دیدن رفتار ناهنجار آنان
و خیانت برخى سران و فرماندهان‏شان، اعتمادى به آنها نداشت،
چنان‏که پیش از آن و در زمان پدرش امام على -علیه‏السلام- نیز
بى‏وفایى خود را نشان داده بودند و علاقه به ماندن ذلّت‏بار را
بر مرگ با شرافت، ترجیح مى‏دادند...

سبحان اللّه‏، از این همه مظلومیت و تنهایى!

یا علی

- - - - - -
+ به قول یکی از دوستان؛ خدا بهاری‏مون کنه در این بهار اول


کار ما الآن همین است و بس!

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/11/24:: ساعت 9:45 صبح

سلام.

+ لحظه احتضار فرا رسید.
رسول خدا -صلی الله علیه و آله و سلم- به امیرالمؤمنین -علیه السلام- فرمود:
«سر مرا در دامان خود قرار ده؛ زیرا امر خدا فرا رسیده است.
بعد از مرگ‏م تجهیز مرا برعهده گیر و بر من نماز بخوان
و از من جدا مشو تا این که مرا در مرقدم قرار دهی
و از خداوند متعال در این امور یاری طلب.»
*
+ عباس عموى پیامبر به امیرالمؤمنین -علیه‏السلام- گفت:
«برادرزاده! دست‏ت را بگشا تا با تو بیعت کنم که مردم بگویند:
عموى پیامبر با برادرزاده‏اش بیعت کرد و دیگر کسى بر [شایستگى] تو اختلاف نکند!»
امام فرمود: «... ما اکنون باید به تجهیز پیامبر بپردازیم،
کار ما الآن همین است و بس!»
و کسانى‏که براى تجهیز جنازه پیامبر باقى ماندند تنها پنج نفر بودند:
عباس و پسر عباس و امام على -علیه‏السلام- و ...
تنها پنج نفر!

خلاصه، امام على -علیه‏السلام- هیچ اقدامى ننمود و تنها به تجهیز پیامبر پرداخت.
بعد هم بر آن حضرت نماز گزارد و دیگرانى که حاضر بودند نیز
بر جنازه رسول خدا -صلى‏الله‏علیه‏و‏آله- نماز خواندند.
پس از آن، از عصر دوشنبه یا عصر سه شنبه
-چون بر همه واجب بود بر جنازه پیامبر نماز بخوانند-
گروه گروه آمدند و بر جنازه پیامبر نماز خواندند تا شب چهارشنبه که پیامبر را دفن کردند؛
درحالى‏که کار خلافت پایان یافته بود و صحابه پیامبر
خلافت را به همان سوئى که خود مى‏خواستند بردند
و از مسیر اصلى منحرف کردند.
(قسمت‏هایی از جلد 16 نقش ائمه)
**
کاش لااقل طوری رفتار می‏کردند که آیه
«الا الموده فی القربی»
نقض نمی‏شد...

یا رسول الله، یا امام الرحمه

- - - - - -
+ روز دوشنبه به مناسبت شهادت حضرت ثامن الحجج(ع) در مدرسه سابق ما روضه است (+).


اوضاع پیش از صلح

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/11/23:: ساعت 11:49 صبح

سلام.
در سایت علامه عسکری(ره) لینک دانلود کتاب‏های فارسی‏شون رو پیدا کردم. اگر از اینها استفاده کردید، فصل مربوط به امام مجتبی -علیه السلام- صفحه 684 فایل وورد نقش ائمه 2 است.
- - - - - -

«
... مهم‏ترین مسئله از دید امام مجتبى علیه‏السلام به یقین،
اسلام و حفظ آن از تحریف بوده...
*
تعریف اسلام
اصول و کلیّات اسلام که شامل:
عقاید، احکام و معارف اسلامى است،
در قرآن کریم، به اجمال آمده است؛
ولى شرح و توضیح و تفسیر و بیان آن را باید
از احادیث پیامبر -صلى‏الله‏علیه‏و‏آله- بگیریم،
چنان‏که عینیت و تجسّم آن هم از سیره آن حضرت
و سایر معصومان -علیهم‏السلام- معلوم مى‏شود.

... شریعت آسمانى در امّت‏هاى گذشته،
به‏وسیله مستکبران و زورمندان هر امّتى تحریف مى‏شد و آنان،
هر چه از شریعت،
ازجمله مواردى از کتاب‏هاى آسمانى را مخالف هواى نفس و امیال خود مى‏دیدند،
کتمان و تحریف مى‏کردند؛
امّا چون مشیّت خداى سبحان بر آن بوده تا قرآن کریم
از دست‏برد توطئه و تحریف، مصون و محفوظ بماند،
اصول شریعت خاتم الأنبیا در قرآن کریم قرار دارد
و نبوّت و رسالت به این شریعت، ختم مى‏گردید،
لذا مواردى که مخالف هواى نفس و خواسته دل زورمندان این امّت بوده،
در قرآن نیامده،
بل‏که در احادیث پیامبر خدا آمده است؛
یعنى احادیث پیامبر -صلى‏الله‏علیه‏و‏آله- نیز وحى خداست؛
ولى بر زبان پیامبر خدا، نه با لفظ قرآنى...
**
در زمان خلفاى سه‏گانه،
احادیث پیامبر -صلى‏الله‏علیه‏و‏آله-، یعنى شرح و بیان قرآن و اسلام،
نباید روایت مى‏شد؛
زیرا در آنها چیزهایى بود که خوشایند سلطه حاکم نبود.
این دستور به اندازه‏اى گستره و نافذ شد که در مقدّمه سنن الدارمی،
از شخصى روایت شده که گفت:
با سعد وقّاص، صحابى پیامبر خدا،
از مدینه تا مکّه و در بازگشت از مکّه تا مدینه هم‏سفر بودم؛
ولى یک بار هم از او نشنیدم که بگوید: «پیامبر خدا چنین فرمود»،
درحالى‏که مناسک حج را مى‏باید از حدیث پیامبر مى‏گرفتند.

و باز در همان کتاب آمده:
کسى که با عبد اللّه‏ بن عمر، دوست بوده و دو سال را با وى سپرى کرده است،
یک بار از او نشنیده که بگوید: «پیامبر خدا، چنین فرموده»!

حال، با توجّه به منع روایت حدیث از پیامبر -صلى‏الله‏علیه‏و‏آله-
و محصور شدن احادیث ایشان در مدینه،
بدیهى است که حدیث، به‏تدریج از اذهان پاک شده، از میان برود
و سخنان کسانى چون کعب الأحبار و تمیم دارى
و شاگردان‏شان مانند ابو هریره، در مدینه منتشر گردد؛
***
لیکن چنان که در جزء چهاردهم نقش ائمه بیان داشتیم،
حکومت چند ساله امیر مؤمنان على -علیه‏السلام- در کوفه،
مسیر انحراف را متوقّف کرد؛
زیرا آن حضرت، علاوه‏بر آن که شخصاً به نشر احادیث پیامبر اکرم پرداخت،
با تشجیع و ترغیب دیگر صحابیان رسول خدا
-که بیش از شش‏صد نفرشان در کوفه و در رکاب او بودند-
دامنه این کار را گسترش داد و همه آنان را
به نشر حدیث پیامبر خدا واداشت و بدین وسیله،
شریعت اسلام را دوباره از کوفه به گوش مردم رسانید و آن را تبلیغ کرد.
شاید علّت این که خداوند، على -علیه‏السلام- را در آیه مباهله،
نفس -پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله- خوانده، به‏همین علّت باشد،
آنجا که مى‏فرماید:

(سوره آل عمران: 61)
«فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَآءَنَا وَأَبْنَآءَکُمْ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَکُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکُمْ»
بگو: بیایید تا ما و شما، پسران‏مان و زنان‏مان و نفس‏های‏مان را بخوانیم.

یعنى على -علیه‏السلام- در امر تبلیغ، نفس رسول خداست
و اگر چنین تبلیغى در زمان حکومت او صورت نمى‏گرفت
و تبلیغ دوباره شریعت اسلام
توسّط امام على -علیه‏السلام- صورت‏نمى‏گرفت
(که بعضى از آنها را در نهج‏البلاغه مى‏بینیم و سیّد رضى هم،
چنان‏که مسعودى مى‏گوید، همه خطبه‏ها را جمع نکرده است)،
شاید بشر نیازمند آن بود تا پیامبر جدیدى دوباره به تبلیغ اسلام بپردازد!
»
****
حقیر می‏گویم که به‏نظر شما
اگر حضرت مجتبی -علیه السلام- صلح نمی‏کردند
و جنگ با معاویه مغلوبه می‏شد،
معاویه چه می‏کرد؟
و بر سر اسلام و معدود مبلغین راستین آن چه می‏آمد؟
*****
تو را نادیدن ما غم نباشد         که در خیلت به از ما کم نباشد...

یا صاحب الزمان(عج)


خوی و خصلت حسنین -علیهما السلام-

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/11/22:: ساعت 1:35 صبح

سلام
در مورد امام مجتبی -علیه السلام- نکات زیادی قابل توجه است و معمولاً حوصله‏مان کم است. خیلی هم دوست داریم سریع جمع‏بندی کنیم و از حرکت حضرت‏شان قاعده‏ای دربیاوریم. گاهی همین عجله هم باعث می‏شود قاعده‏مان به رفتار بقیه معصومین -علیهم السلام- هم نخورد. با این وجود مدام اصرار می‏کنیم که همین قاعده رو به ام‏روز هم تعمیم بدیم.
مرحوم علامه عسکری(ره) می‏نویسند: «آنان که در خیال خود برای امام حسن -علیه السلام- خوی و خصلتی غیر از خوی و خصلت امام حسین -علیه السلام- ساخته و پرداخته‏اند، باید این سخنان را با دقت، تعقیب نمایند.»
- - - - - -

پس از شهادت امام حسن -علیه السلام- در سال 50 هجری،
شیعیان اهل بیت -علیهم السلام- در کوفه،
در خانه سلیمان بن صرد، گرد آمدند
و برای امام حسین -علیه السلام- نامه تسلیت نوشتند
و در آن، دیدگاه مردم کوفه و علاقه آنان به ورود امام به کوفه
و دشمنی‏شان با معاویه را یادآور شدند.
در آن نامه نوشته بودند که
از معاویه و کردار او بی‏زارند
و به اهل بیت پیام‏بر -علیهم السلام-
به‏ویژه امام حسین -علیه السلام- علاقه‏مند و وفادارند.

امام حسین -علیه السلام- در پاسخ به نامه آنان نوشت:
«به زمین بچسبید! خودتان را پنهان کنید!
علاقه و محبت به ما اهل بیت را کتمان کنید
و تا هنگامی‏که معاویه زنده است،
از هرگونه اشتباه و بی‏احتیاطی، دوری گزینید.
اگر او مُرد و من زنده بودم،
إن شاء الله،
دیدگاه‏ام به شما خواهد رسید.»

... روشن شد که هر دو امام همام،
یک مسیر و یک هدف را تعقیب می‏نمایند و شرایط آن زمان،
چیزی جز این را اقتضا نمی‏کرده است.
چنان‏که در سال‏های بعد نیز تا هنگامی‏که معاویه زنده بود،
امام حسین -علیه السلام- این روش را ادامه داد.
چرا؟
برای آنکه طرح و برنامه امام حسن -علیه السلام- به‏نحو احسن اجرا شود،
و شیعیان و پیروان اهل بیت -علیهم السلام- در حد امکان زنده بمانند،
تا به تبلیغ اسلام و روایت احادیث پیام‏بر خدا بپردازند
و راه درست و اصیل را به امت اسلامی نشان دهند
و
حربه خون‏خواهی عثمان را از دست معاویه بگیرند
و ماهیت پنهان او را برملا سازند
و درنهایت،
زمینه قیام حسینی را فراهم آورند
تا وجدان عمومی مسلمانان، بی‏دار گردد
و قداست خلیفه شکسته شود
و آسیاب اسلام، دوباره بر محور خود قرار گیرد
و امکان تبلیغ علنی و آشکار دین و معارف و احکام آن،
برای امامان بعدی فراهم آید.
*

* فرازهای پایانی جلد 15 «نقش ائمه -علیهم السلام- در احیای دین» مرحوم علامه عسکری(ره)

یا حسین شهید

- - - - - -
+ دی‏روز، یعنی چهارشنبه 21 بهمن، آقای امام جماعت ماضی یه بنده خدایی رو آورده بودند نمازخونه که روز 21 بهمن 57 به‏شدت مجروح شده بود و تا پای سرخونه و غسل و تدفین هم رفته بود. بعد بدون اینکه خونواده بدونن برده بودن‏شون بی‏مارستان. تا قبل از مراسم چهل‏ام که خونواده‏شون می‏فهمن. بعد لاعلاج‏بودن جراحات معلوم می‏شه که به‏شون می‏گن چند روزی بیش‏تر زنده نمی‏مونن. ایشون هم که تقریباً فلج کامل بودن و حتی حوصله اهل خونه از نگه‏داری‏شون سررفته بود، به‏شدت دل‏شکسته می‏شن و متوسل به حضرت امیر -علیه السلام-. حضرت رو ظاهراً در عالم مکاشفه یا رویا می‏بینن که شفات دادیم، اما شفات رو از امام خمینی(ره) بگیر. فرداش ایشون قصد می‏کنن برن برای ملاقات و به‏طرز جالبی هم این قضیه انجام می‏شه و ظاهراً با قند تبرکی شفاشون رو می‏گیرن. بعدها هم توفیق مداحی به‏شون عنایت می‏شه که یه حالی هم به ما دادن. خدا خیرشون بده. آقای عالی نامی بودن.


انگیزه قتل امام مجتبی –علیه السلام-

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/11/20:: ساعت 8:56 صبح

سلام

در کتاب «ناگفته‌هایی از حقایق عاشورا» آیت الله میلانی،
بخشی هست با عنوان «نقش معاویه در شهادت سیدالشهداء –علیه السلام-»
که در آن به شهادت امام مجتبی –علیه السلام- اشاره شده.
در این باره باید بدونیم که:
«مسأله جانشینی یزید و اثبات ولایت‌عهدی او
از کارهای بسیار مشکلی بوده که معاویه با زحمت و سیاست فراوانی
موفق به انجام آن شده است.»

موانعی که معاویه باهاشون مواجه بوده دو دسته‌اند:
-) بزرگان صحابه که با وجود اونها
جرأت ابراز چنین طرحی منتفی بوده.
--) افرادی خود رو لایق خلافت بعد از معاویه می‌دونستند
که با ولایت‌عهدی یزید به‌شدت مخالف بودند.

بعد آقای میلانی می‌نویسند که معاویه از سه راه وارد شد:
مسموم‌کردن، تطمیع و تبعید.
*

در مورد امام مجتبی –علیه السلام-
ظاهراً دو مانع ازجهت ایشون برای ولایت‌عهدی یزید وجود داشته:
-) «شخصیت و موقعیت اجتماعی آن حضرت و برادرشان
سیدالشهداء –علیه السلام- در مدینه
که از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بودند»
--) «قرارداد میان امام مجتبی –علیه السلام- و معاویه
که با توجه به بندهای آن،
معاویه نباید پس از خود کسی را به جانشینی بگمارد
و بعد از او حکومت به امام مجتبی -علیه السلام-
و اگر آن حضرت در دار دنیا نبودند،
به امام حسین -علیه السلام- برسد.»
**

اینکه در قرارداد صلح چه مفادی بوده رو
ان‏شاءالله جداگانه بحث می‏کنیم.
آقای میلانی چند نقل می‏آرند که لااقل
این قضیه جانشینی امام بعد از معاویه رو تأیید می‏کنه.
یکی از اون نقل‏ها این‏ه:
«لاخلاف بین العلماء أنّ الحسن
إنّما سلّم الخلافه لمعاویه حیاته لاغیر،
ثم لاتکون له من بعده،
و علی ذلک إنعقد بینهما ما أنعقد فی ذلک(1)»
علما اتفاق دارند بر اینکه امام حسن مجتبی -علیه السلام-
حکومت را فقط به معاویه واگذار کرده
و اینکه پس از او دوباره به خودش برگردد
و طبق این مفاد،
پیمان و قرارداد بین‏شان منعقد شد.

اما در مورد مانع شخصیتی امام مجتبی -علیه السلام-؛
«إنّ أهل الحجاز و أهل العراق
لایرضون بهذا و لایبایعون لیزید
ما کان الحسن حیّاً
(2)»
تا زمانی‏که حسن‏بن‏علی زنده است،
مردم حجاز و عراق به جانشینی یزید رضایت نخواهند داد
و تن به بیعت با او نمی‏دهند.

در کتاب آورده‏اند که
«نه فقط اهل عراق،
بلکه اهل شام را نیز با وجود حسن‏بن‏علی -علیهما السلام-
نمی‏توانست به بیعت با یزید راضی کند؛
چراکه آنان یزید را می‏شناختند.

معاویه هیچ راهی در مقابل خود نمی‏دید مگر اینکه
آن حضرت را با زهر جعده مسموم کند...»
***

کسان دیگری هم دچار این دسیسه معاویه شدند؛
از جمله: سعد بن ‏ابی‏وقاص، ام المؤمنین عایشه،
عبدالرحمان بن ابوبکر، عبدالرحمان بن خالد بن ولید،
زیاد بن ابیه، سعید بن عثمان بن عفان.
البته کسانی هم مثل عبدالله بن عمر و منذر بن زبیر
با تطمیع سکوت اختیار کردند.
البته ظاهراً منذر زیاد هم ساکت نبوده،
ولی «سر و صدا و مخالفتی با یزید نداشت.»

(1) به نقل از «الاستیعاب فى معرفة الاصحاب»
(2) به نقل از «الإمامه و السیاسه»

یا حسین شهید


مصلح غیور

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/11/18:: ساعت 10:49 صبح

سلام.
+ اینها مقدمه صحبت حاج آقا مجتبی تهرانی در دهه آخر ماه صفر بود که ادامه مباحث دهه اول محرم، با عنوان مصلح غیور است. برای مایی که توفیق نداریم جلسات رو بریم، این فضای سایبر غنیمتی است. هم متن دارد، هم صوت و هم فیلم.
++ ان‏شاءالله سعی بر این‏ه که تو این روزها از حضرت مجتبی -علیه السلام- صحبت کنیم. تا خدا چی بخواد.
- - - - - -

«در دهه­ عاشورا بحث ما راجع به قیام و حرکت امام حسین -علیه السلام- بود
و اوّل بحث هم این جمله را من می­گفتم که
«اِنَّ الاِسلام بَدؤُهُ مُحَمَدیٌّ وَ بَقائُهُ حُسِینیٌّ».
البتّه چون  این را سؤال کردند باید توضیح دهم که این روایت نیست؛
تیتر انتخابی خود بنده است...

عرض کردم حرکت و قیام امام حسین -علیه السلام- هدف‏مند بود؛
یکی از آن اهدافی را که خود حضرت در وصیّت‏نامه­شان به برادرشان محمد بن حنفیّه
هنگام خروج از مدینه نوشتند این جمله بود که
برای اصلاح امّت جدّم قیام کردم.
البتّه عرض کردم که این حرکت یک صحیفه­ای بود از درس‏هایی
برای ابناء بشر الی یوم القیامه در ابعاد گوناگون
معرفتی، معنوی، فضیلتیِ انسانی، دنیوی، اخروی، فردی، اجتماعی؛
یک مجموعه­ای بود.
و این­طور که حضرت فرمودند، مبدأ این حرکت،
به تعبیری می­شود گفت که آن غیرتِ بر دینی بود که امام حسین -علیه السلام- داشت.
چون من تعبیر کردم: «وَ بَقائُهُ حُسِینیٌّ».
یعنی غیرت بر دین موجب شد که امام حسین -علیه السلام- از نظر حرکت ظاهری­اش،
این قیام و حرکت را انجام دهد و به تعبیری که خود حضرت فرمود،
جامعه جدّش را اصلاح کند.
لذا عرض کردم که حسین -علیه السلام- مُصلح غیور است.»

یا حسین

- - - - - -
+ یکی دو تا وب‏لاگ معرفی کرده‏اند که اگه فرصت کردید سر بزنید و نظر بدید: «نسیم معرفت» و «عقیده و جهاد».


<      1   2   3   4   5   >>   >


بازدید امروز: 350 ، بازدید دیروز: 16 ، کل بازدیدها: 482575

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ