چهل روز
ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/11/16:: ساعت 11:59 عصرسلام.
اگر آن روز من شما رو با اون حال نشناختم،
بعد چهل روز این شمایید که من رو نخواهید شناخت.
*
این چهل روز چهل سال گذشت
یا حسین
سلام.
اگر آن روز من شما رو با اون حال نشناختم،
بعد چهل روز این شمایید که من رو نخواهید شناخت.
*
این چهل روز چهل سال گذشت
یا حسین
سلام.
حُسن ماه صفر اینه که میشه هر روز
«یا شدید القوا و یا شدید المحال...»
براتون خوند و هدیه کرد.
سرتون سلامت
یا صاحب الزمان(عج)
سلام
بازم هوای کوی تو بر سر فتاده است / و ز ماتمات به جان من اخگر فتاده است
شد اربعین و باز به یاد تو یا حسین(ع) / مرغ دلام به سینه به پرپر فتاده است...
کاش پایی داشتیم که بر مرکباش میشد بیابانهای عراق رو طی کرد، برهنهی برهنه. نه فکر رهتوشه بود و نه جای خواب. همراه با کاروان حضرت امالمصائب(س) به زیارت میرفتیم.
شرمنده از رویات حسین(ع) جان، سه ساله مانده کنج ویران...
- - - - - -
«قیامی که امام خمینی -رحمه الله- و شیعیان در زیر پرچم او با طاغوت جنگیدند نیز
از آثار قیام حضرت سیّد الشهداء -علیه السلام- بود.
جمهوری اسلامی در ایران برپا نشد مگر
در اثر تربیتی که مردم شیعه داشتند که میباید در مقابل طاغوت ظالم قیام کرد.
رهبر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران از نهضت حضرت سیّد الشهداء -علیه السلام- استفاده کرد.
این سرمایه در جامعهی شیعیان بود و امام خمینی،
همچون کسی که سرمایهای گرانقدر در اختیار داشته باشد،
بهخوبی از آن بهرهبرداری کرد.
به جبهه رفتن در جنگ تحمیلی نیز از آثار شهادتطلبی شیعیان تربیتشدهی این مکتب بود
و قیام مردم ایران و برپا داشتن جمهوری اسلامی در ایران
سبب بیداری دیگر مسلمانان در دیگر بلاد اسلامی گردید.»
+ مطالب مرتبط: «قیام حضرت سیدالشهداء(ع) و سرنگونی خلافت بنیامیه» و «قیام حضرت سید الشهداء(ع) و شکستن قداست خلافت اموی».
یا حسین شهید
سلام.
به فضل الهی قسمت آخر رساله حقوق رو نقل میکنیم. واقعاً هر فرازش میتونه یک توجهی به آدم بده که چه نعمتهایی داریم و چهطور باید شکرش و حقاش رو ادا کنیم. انشاءالله که مورد عنایت خدا و رضایت خاطر حضرت سجاد -علیه السلام- (در این ایام اسارت آل الله) قرار بگیره.
- - - - - -
و حق آن کس که با تو مشورت کند، این است که
اگر در آنچه پرسد چیزی میدانی، بگویی.
و گرنه او را بدان کس که داند، راهنمایی کنی.
و حق آن کس که تو از او مشورت خواهی، این است که
در آنچه موافق تو نگوید، وی را متهم نسازی.
و اگر موافق تو گوید خدای عزوجل را بر آن سپاس گویی.
و حق آن کس که از تو نصیحت خواهد این است که
او را اندرز دهی. و راه مدارا و مهربانی به او را پیشگیری.
و حق آن کس که تو را نصیحت کند، این است که
برابر او نرمخوباشی. و بد و نیک گوش فرا دهی.
اگر درست نصیحت کند، خدای عزوجل را به آن سپاس گویی.
و اگر موافق تو نگوید به او رحمت آری و او را متهم نکنی.
و بدانی که او خطا کرده است و براین خطا بر او نگیری.
مگر آنکه مستحق تهمت باشد که در این صورت بهکار او اندک اعتنایی مکن.
و حق بزرگتر از تو این است که
او را به خاطر سالمندی وی بزرگ داری.
و چون در مسلمانی از تو پیشتر است، او را حرمت نهی.
و در مخاصمت با او مقابلت نکنی.
و در راه بر او پیشینگیری. و از او پیش نیفتی و با او جهالت نورزی.
و اگر او بر تو جهالت کند، بهخاطر اسلام و حرمت آن، آن را تحمل کنی و او را اکرام نمایی.
و حق کوچک، رحمت بر او در آموختن او، و گذشت از وی و پردهپوشی.
و مدارا به او و کمک اوست.
و حق خواهنده، دادن به او به مقدار نیاز است.
حق کسی که چیزی از او خواسته شده، این است که
اگر داد، از او با سپاس و قدردانی از فضل او پذیری.
و اگر نداد، عذر او را قبول کنی.
و حق کسی که تو را بهخاطر خدا شاد کند، این است که
نخست خدای عزوجل را سپاسگویی و سپس او را شکرگزار باشی.
و حق کسی که به تو بدی کند، این است که بر او ببخشی.
و اگر دانستی که بخشیدن او بد است، داد خود را از او بگیری.
خدای تبارک و تعالی گوید: بر کسی که به او ستم رسیده باشد و دادخواهی کند، گناهی نیست.
و اما حق همدینان تو این است که
در ضمیر خود سلامت آنان را خواهی. و بر ایشان رحمت آوری.
و با گناهکار آنان مدارا کنی،
و با آنان الفت گیری، و در اصلاح کار ایشان بکوشی،
و نیکوکاران آنان را سپاسگویی و آزار خود را از ایشان بازداری.
و آنچه برای خود دوست داری برای آنان دوست داشته باشی.
و آنچه برای خود ناخوش میداری برای آنان ناخوش داری.
پیران آنان را همچون خوددانی. و جوانانشان را برادر خود انگاری
و پیرزنان ایشان را مادر خود شماری و کودکان را فرزند خود بهحساب آری.
حق کسانی که در پناه مسلماناناند، این است که
آنچه خدای عزوجل از آنان میپذیرد، بپذیری.
و مادام که به عهد خدای عزوجل وفادار هستند، بر ایشان ستم نکنی.
+ مطالب مرتبط: «رساله حقوق - مقدمه»، «رساله حقوق - حقوق خدا، نفس و اندام»، «رساله حقوق - کارها»، «رساله حقوق - دیگران 1» و «رساله حقوق - دیگران 2».
یا حسین شهید
سلام.
ادامهی بخش «آثار و نتایج قیام حضرت سیّد الشهداء -علیه السلام-» جلد 16 کتاب «نقش ائمه(ع) در احیای دین» مرحوم علامه عسکری(ره).
- - - - - -
«مهمترین آثار قیام حضرت سیّد الشهداء -علیه السلام-، آن است که
قداست خلافت شکسته شد و این توهّم را که مسلمانانها خیال میکردند
اطاعت از خلیفه عین دین است
و خلفا را محترمتر از پیامبر -صلی الله علیه و آله- میدانستند، باطل کرد.
این قداست، بهحدّی رسیده بود که «حجّاج»
در زمان عبدالملک در خطبهاش گفت:
«أَخَلیفَه أحَدِکُم أقرَبُ عِندَهُ أم رَسُولُهُ؟»
یعنی: «آیا خلیفه و جانشین شما نزد شما مقرّبتر است یا فرستادهی شما؟»
مقصودش از این سخن آن بود که پیامبر -صلی الله علیه و آله- تنها یک پیغامآور از جانب خدا بود،
درحالیکه عبدالملک خلیفهی خدا روی زمین است.
بار دیگر گفت: «تا چند گرد یک قبر و استخوانهای پوسیده میگردید؟»
و مقصودش انکار حرم پیامبر -صلی الله علیه و آله- بود.
سپس طغیان را به این حد رسانید که بهجای حجّ مکه و طواف به دورِ خانهی خدا،
دستور داد که اهل شام به بیت المقدّس بروند و اِحرام ببندند
و گِرد صخره در بیتالمقدّس طواف کنند و از اِحرام درآیند.
در برابر این گروه از مسلمانان پیروان مکتب خلفا،
شهادت حضرت سیّد الشهداء -علیه السلام- سبب شد که گروهی دیگر از مسلمانان بیدار شوند
و اسلام را از ائمهی اهل البیت -علیهم السلام- بگیرند.
چنانکه بهعنوان مثال،
پیروان مکتب خلفا معتقد بودند آیهی کریمهی «وَسِعَ کُرسِیُّهُ السَّمواتِ و الارضَ» (سوره بقره آیه 255)
معنایاش آن است که «خدا جسم است و روی کرسی نشسته است»؛
آن کرسی جسم است و جسم خدا از هر طرف کرسی چهار ذراع بزرگتر است.
و بهجای این معنا، ائمهی اهل البیت -علیه السلام- به ما تعلیم فرمودند که کرسی، علم خداست
و علم خدا، آسمان و زمین را فرا گرفته است.
پس عقاید و احکام اسلام بر اثر شهادت حضرت سیّد الشهداء
و با مجاهدتهای ائمهی اهل البیت -علیهم السلام- به جامعه بازگشت.
*
اثر دیگر شهادت حضرت سیّد الشهداء -علیه السلام- آن بود که
تا آن زمان در مکتب خلفا حکم اسلام از دستگاه خلافت بود؛
از زمان خلافت یزید، خلافت از دین جدا شد.
قبل از یزید، خلیفه هر چه میگفت، همان حکم اسلام میشد.
اما بعد از شهادت حضرت سید الشهداء -علیه السلام-،
علمای مکتب خلفا «مالک بن انس» و «ابوحنیفه» شدند.
یعنی علمای اسلامِ مکتب خلفا از خلافت جدا شدند و از آن روز، سیاست از دین جدا شد.
البته در آن خلافت و آن حکومت، میبایست دین از حکومت جدا شود.
ولی چنانچه ائمهی اهل البیت -علیهم السلام- خلیفه باشند،
دین همان است که ائمه -علیهم السلام- میفرمایند و عمل میکنند.
و بعد از ائمهی اهل البیت -علیهم السلام-،
فقیه عادل میبایست حکومت اسلامی تشکیل دهد،
نه آنکه هر ظالم و ستمگری که مسلمانان با او بیعت کنند
او «ولیّ امر مسلمین» و واجب الاطاعه شود
و قیام بر ضدّ او جائز نباشد.
پیام نهضت حضرت سیّد الشهداء -علیه السلام- به مسلمانان تا آخر دنیا آن است که:
«چنانچه سلطانی ظالم باشد و بر خلاف سنّت پیامبر -صلی الله علیه وآله- عمل کند
باید بر ضدّ او قیام کنند»
و هر قیامی که بعد از حضرت سیّد الشهداء -علیه السلام- تا به امروز شده
بر اثر شهادت آن حضرت بوده است.»
+ مطالب مرتبط: «قیام حضرت سیدالشهداء(ع) و سرنگونی خلافت بنیامیه» و «قیام حضرت سیدالشهداء(ع) و قیام امام خمینی(ره)».
یا حسین شهید
سلام.
این هم نوعی جنون و عدم تعادل میتونه باشه؛
وسواس.
این که تصمیم بگیری هر روز بنویسی،
اگر چه از خودت نباشه،
ولی دغدغهات باشه.
و اینکه اگه ننوشتی انگار گمشدهای داری،
و کار واجبی رو ترک کردی.
پس هر روز قسمتی از افکار و دغدغهها رو،
به قول هادی قربانی عزیز،
که انشاءالله هرجا هست با عزت و عافیت بزید،
با یه بیل میریزی تو فرقون وبلاگ.
بیل هم که حساب و کتاب نداره،
هر روز میبینی ملاتات یه چیزی کم داره.
میگی بذار یه کم از این بریزم،
فردا یه کم از اون.
اینه که وبلاگ رو کردی کشکول همه چی و هیچ چی،
خرابآباد نفسانی.
*
امروز امام از فرنس میآد.
نمیدونم باید گل ببرم یا شیرینی،
البته شیرینی که نمیشه، هنوز ماه صفره.
نمیدونم برم سر در دانشگاه یا بهشت زهرا(س)،
البته بعیده که به دانشگاه برسیم،
از زور جمعیت و تافیک وسط شهر،
همچنین به بهشت زهرا(س).
شاید خوبه مثل آسید صادق طباطبایی بریم چلوکبابی مدائن،
بعد اِن سال.
شاید هم باید تو ترافیک افتتاح تونل توحید وایسیم
ببینیم ملت چه فحشهایی به دهه زجر میدن.
شاید هم باید بشینیم مثل آدم
تکلیف امروز و هرروزمون رو معلوم کنیم؛
دیو، فرشته،
جبهه سبز، طرفداران ولایت،
لیبرال، دینی،
حجتیهای، انقلابی.
اصلاً کاش درست بفهمیم اصلاً جبهه امروز چی هست،
بعد ببینیم باید کدوم ور وایسم و چهطوری.
حسین(ع) جان، ما رو هم سوار کشتی سریعالسیرت کن
سلام.
بخش پنجام رساله حقوق، منسوب به حضرت سجاد -علیه السلام-.
- - - - - -
...
و اما حق کسی که به تو نیکی کرده،
این است که او را سپاسگزار باشی.
و نیکی او را بهیاد داری و برای او نام نیک بهدست آری.
و میان خود و خدای عزوجل او را خالصانه دعاگویی.
هرگاه چنین کردی در نهان و آشکارا سپاس او گفته باشی.
آنگاه اگر توانی روزی او را پاداش نیکو دهی.
و اما حق اذانگو این است که بدانی
او خدای تو -عزوجل- را بهیادت میآورد و تو را به نصیبت میخواند.
و بر انجام واجبی که خدا بر تو نهاده یاری میدهد.
پس او را بر این کار چنان سپاس گو که نیکوکار بر خود را سپاس میگویی.
و اما حق پیشنماز تو آن است که بدانی
او عهدهدار نمایندگی میان تو و پروردگارت عزوجل است
او از جانب تو سخن میگوید و تو از جانب او سخن نمیگویی.
او برای تو دعا میکند و تو برای او دعا نمیکنی.
و مهم ایستادن تو را برابر خدای عزوجل کفایت میکند و تو از او کفایت نمیکنی.
پس اگر در آن نقصی باشد بر اوست نه بر تو.
و اگر درست باشد، تو شریک او هستی و او را بر تو برتری نیست.
او خود را سپر تو و نمازش را سپر نماز تو کرده.
پس او را به این اندازه سپاس گوی.
و اما حق همنشین تو این است که
با او نرمخو باشی.
و در سخن گفتن با وی به راه انصاف روی
و از آنجا که نشستهای، جز با رخصت او برنخیزی،
و آن که نزد تو نشیند تواند که بیرخصت تو برخیزد و لغزش او را فراموش کنی.
و خوبیهای او را حفظ کنی و جز سخن نیک به گوش او نگویی.
و اما حق همسایهات،
حفظ اوست در نهان و بزرگداشت اوست در عیان و یاری او اگر ستمدیده باشد.
و باید که عیب او را نجویی. و اگر از او زشتی دیدی آن را بپوشانی.
و اگر دانستی اندرز تو را میپذیرد او را اندرز دهی
-چنان که بین تو و او بماند-
و هنگام سختی او را رها نکنی.
و از خطای او درگذری.
و گناه او را ببخشی. و با او بزرگوارانه معاشرت کنی.
و اما حق رفیق تو این است که
با او با انصاف و بزرگواری همراه باشی.
و چنان که او تو را اکرام میکند، وی را اکرام کنی.
و بر او رحمت باشی نه عذاب.
و اما حق شریک این است که اگر غایب باشد، او را کفایت کنی.
و اگر حاضر باشد او را رعایت نمایی و مخالف او حکمی نکنی.
و بیمشورت او کاری نرانی.
مال او را نگهبانی کنی و در بسیاری و اندک آن خیانت نورزی.
چه مادام که دو شریک به یکدیگر خیانت نکنند دست خدا با آنهاست.
و اما حق مال تو این است که
آن را جز از حلال نگیری. و جز در راه آن خرج نکنی.
و کسی را که سپاس تو نمیدارد بر خود مقدم نداری.
پس در آن بهاطاعت پروردگار کار کن.
و اما حق وامخواه تو این است که
اگر مال داری وام او را بپردازی.
و اگر تنگدستی با سخن نیکو او را راضی سازی و با لطف او را از سر خود باز کنی.
و حق معاشر آن است که
وی را فریب ندهی. و گول نزنی.
و نیرنگ با او بهکار نبری و در کار او از خدای تبارک و تعالی بترسی.
و حق خصمی که بر تو ادعا دارد.
اگر آنچه دعوی کند درست باشد،
تو گواه او بر خود باشی و بر او ستم نکنی. و حق او را بهکمال بدهی
و اگر دعوی باطل کند،
با او مدارا کنی و جز راه مدارا پیش نگیری و در کار او خدای خویش را به خشم نیاوری.
و حق خصم تو که بر او دعوی داری، این است که
اگر در دعوی خود راستگو باشی، بهنیکویی با وی سخن گویی.
و حق او را انکار نکنی. و در مطالبات خود از دروغگویی بپرهیزی.
و بهسوی او توبه کنی و دعوی را رها سازی.
مطالب مرتبط: «رساله حقوق - مقدمه»، «رساله حقوق - حقوق خدا، نفس و اندام»، «رساله حقوق - کارها»، «رساله حقوق - دیگران 1» و «رساله حقوق - دیگران 3».
یا حسین شهید
سلام.
+ «دوست گرامی جناب حجت الاسلام و المسلمین احمد منتظری
با سلام درگذشت فقیه مبارز مرحوم آیت الله العظمی منتظری را
به حضرتعالی و بیت مکرم منتظری تسلیت عرض میکنم
و از خداوند منان برای آن عالم بزرگ علو درجات و مغفرت و رحمت آرزومندم.
این ضایعه عظیمی است که مجموعه علمای دین باید نسبت به جبران آن اقدام کنند.
وجود کسانی چون آیتالله العظمی منتظری برای نسل جوان این کشور مدرکی بود
که آنان را به برخوردی عمیقتر با نیازهایشان برای بهرهمندی از پشتوانههای روحانیت آگاه متقاعد میکرد.
امیدوارم اینک که او از میان ما رفته است
دانشمندانی دیگر این ضرورت انکارناپذیر را پاسخ بگویند
و اجازه ندهند که وسوسهها و زمزمهها
آنان را از تکالیفی که نسبت به اسلام و نسلهای امروز و فردا دارند منصرف کند.
میرحسین موسوی»
خدا همهمون رو بیامرزه
.: تکمله جمعه 9 بهمن 1388؛ 12 ظهر :.
در این باره نامه امام(ره) و پیام تسلیت رهبر رو هم ببینیم. شخصاً برداشت بدی نسبت به عبارت «وسوسه ها و زمزمه ها» دارم، انشاءالله که درست نیست.
سلام.
این اولین باری نیست که برای تو مینویسم.
هرچند، چه اهمیتی داره که کسی بفهمه.
شاید خودت هم نفهمی.
حتی ممکنه یک بار هم تو عمرت اینها رو نخونی.
ولی برای من ارزش داره،
بعد یه روز خستهکننده،
و برنامههای خونه،
بعد نیمه شب بشینم و برات بنویسم.
فردا میآی،
و شاید به یه دستدادن مردونه و روبوسی اکتفا کنیم.
اما میدونیم که همدیگه رو دوست داریم.
این خیلی حس مهمیه؛
برادری.
دوستی، مرام، خود رو ندیدن، خاطر هم رو خواستن.
*
نمیخوام پنهون کنم که دارم زور میزنم و مینویسم،
چه بدی داره؟
بگردی تو وجودت، ببینی تو کجاهاش علقهی داداشات هست.
یه کم اونورتر، اینورتر.
برادر یعنی یه عمر سروکله زدن،
شاخ و شونه کشیدن،
با هم تجربه کردن،
به هم امر و نهی کردن،
سر هم داد کشیدن،
تو یه مهمونی به هم تکیه کردن و بقیه رو برانداز کردن،
با دوستهای هم دوست شدن،
به مشکلات هم فکر کردن و دنبال راه حل گشتن.
**
اصلاً میدونی،
میخوام بگم قشنگترین جای برادری اونجاست که میفهمی
داداشات میخواد یه تصمیم مهم بگیره؛
مثل تعیین رشته، خوابگاه گرفتن،
بالاترش
زن گرفتن.
آخه من و تو، هر دومون این موقعیتها رو نسبت به هم داشتیم.
فکر میکنم اگه من میشینم و فکر میکنم
که تو الآن کجایی و چی کار میکنی،
برات پست مینویسم و فکر میکنم و غصه میخورم،
مگه میشه تو همین کارها رو برام نکرده باشی و نکنی.
اگه من فکر کنم که تو با فلانجور دختر میتونی خوشبخت بشی یا نه،
مگه میشه تو همین فکرها رو برا من نکنی؟
به لحظه لحظه خوابگاهات فکر میکنم.
وقتی مامان زنگات میزنه کمکاش میکنم باهات بهتر ارتباط بگیره.
چونه میزنم که نکنه تصمیم اشتباهی بگیرن برات.
میدونم که تو ارزشاش رو داری.
تو بهترینی.
بهترین برادری که آدم میتونه تو این شرایط داشته باشه.
***
تو رو به خدا میسپارم،
همونطور که بابا و مامان رو
و بقیه خانواده رو
و همه دوستان رو
و حقداران رو.
محکم باش،
مهربون و منعطف.
خدا رو فراموش نکن،
مطمئن باش که اون هم فراموشمون نکرده و نمیکنه.
این ماییم که مثل بچههای تقس باهاش قایم موشک بازی میکنیم.
****
24 سالگی خوبی داشته باشی.
در پناه شهید کربلا
سلام
هر کدام از این حقوق دنیایی است که توجه به آن و اداکردناش برکتی به زندگی آدم میدهد.
- - - - - -
و حق فرمانروا این است که بدانی
تو وسیله آزمایش او هستی.
و او با قدرتی که خدا وی را بر تو داده، آزموده میشود،
و بر توست که خود را گرفتار خشم او نسازی.
و بهدست خود او را به هلاکت نیندازی
و در بدی که به تو میکند شریک او نشوی.
و اما حق آنکه آموزگار توست این است که
او را بزرگ داری و مجلس او را محترم شماری.
و به گفته او گوش دهی. و به او روی آوری.
و بانگ خود را در محضر او بلند نکنی
و اگر کسی از او پرسشی کند تو پاسخ ندهی تا او خود پاسخ دهد.
و در محضر او با کسی سخنی نگویی و پیش او کسی را عیب نکنی
و اگر پیش روی تو از او بد گویند از وی دفاع کنی.
و عیبهای او را بپوشانی و نکوییهای او را آشکار سازی.
و با دشمن او ننشینی و دوست او را دشمن نگیری.
پس اگر چنین کردی فرشتگان خدا گواهی دهند که تو برای خدا
-نه برای مردم-
نزد وی رفتهای و از او علم آموختهای.
و حق آن کس که مالک توست
این است که او را اطاعت کنی و جز در آنچه موجب خشم خداست
نافرمانی او نکنی.
چه اطاعت مخلوق در معصیت خالق روا نیست.
و اما حق رعیت که تو بر آنان قدرت داری این است که
بدانی آنان بهخاطر ناتوانی خود و قدرت تو رعیت تواند.
پس واجب است که با آنان به عدالت رفتار کنی
و برای ایشان پدری مهربان باشی،
و نادانیشان را ببخشی و در کیفرشان شتاب نکنی
و هر قدرتی که خدای عزوجل به تو عطا فرموده آن را سپاس گویی.
و اما حق آنان که در علم رعیت تواند، این است که
بدانی خدای عزوجل با علمی که به تو داده و گنجینههایی که بر تو گشوده،
تو را سرپرست آنان کرده است.
پس اگر مردمان را نیکو تعلیم دهی،
بر آنان درشتی نکنی و بر ایشان خشم نگیری
خدا به فضل خویش علم تو را بیفزاید.
و اگر علم خود را از مردم بازگیری
یا هنگامی که از تو آموختن علم میخواهند با آنان درشتی کنی
بر خداست که علم و جمال آن را از تو باز گیرد
و مرتبه تو را در دلها ساقط کند.
و اما حق زن این است که بدانی
خدای عزوجل او را مایه آرامش و انس تو کرده
و این نعمتی است از خدا بر تو.
پس او را گرامی بداری و با او مدارا کنی
و اگر چه حق تو بر او واجبترست، اما بر توست که بر او رحمت آری.
و خوراک و پوشاک او را آماده سازی
و اگر از روی نادانی کاری کند بر او ببخشی که او گرفتار توست.
و اما حق مملوک این است که بدانی او آفریده پروردگار تو،
و فرزند پدر و مادر توست. گوشت تو و خون توست.
تو مالک او شدهای اما نه آنکه او را، یا اندامی از اندامهای او را آفریده باشی.
و یا او را روزی داده باشی.
بلکه خدای عزوجل این کارها را از تو کفایت کرده،
سپس او را مسخر تو ساخته، و تو را امین بر او دانسته
و او را به تو سپرده تا هر نیکی که درباره او میکنی برای تو نگاه دارد.
پس چنانکه خدا درباره تو نیکویی کرده تو در حق آن بنده نیکویی کن
و اگر او را ناخوش داشتی، او را عوض کن
تا آفریده خدا را آزار نداده باشی.
و حق مادرت این است که بدانی
او تو را در جایی برداشته که کسی، کسی را بر نمیدارد.
و از میوه دل خود به تو داده که کسی به دیگری نمیدهد.
و تو را با همه اعضای خود نگاهبانی کرده،
و باکی نداشته است که خود گرسنه ماند و تو را سیر سازد.
و خود تشنه ماند و تو را سیراب کند.
و برهنه باشد و تو را بپوشاند.
و خود در آفتاب باشد و تو را در سایه نگاه دارد.
و بهخاطر تو بیداری کشد و تو را از گرما و سرما نگاه دارد،
تا تو برای او باشی.
پس جز به یاری خدا و توفیق او از عهده سپاس او بر نخواهی آمد.
اما حق پدر تو این است که بدانی
او اصل توست و اگر او نبود، تو نمیبودی.
پس هر گاه در خود چیزی دیدی که تو را شادمان ساخت،
بدان که اصل آن نعمت را از پدرت داری.
و خدا را بر آن سپاس گوی و آن اندازه که میتوانی شکر او گوی.
و اما حق فرزند تو این است که بدانی
او از توست و در نیک و بد این جهان پیوسته به تو.
و تو به حکم ولایتی که بر او داری،
در آداب نیک آموختن و شناساندن خدای عزوجل
و کمککردن وی بر اطاعت خدا مسئول او هستی،
پس در کار او همچون کسی باش که میداند
در نیکویی وی را پاداش، و در بدی او را کیفر میدهد.
و اما حق برادرت این است که بدانی
او دست تو، و عزت تو، قوت توست.
پس او را سلاح نافرمانی خدا مساز
و وسیله ستم بر آفریدگان خدا قرار مده
و برابر دشمناناش یاری او را ترک مکن
و نصیحت خود را از او بازمگیر -اگر در فرمان خدا باشد-
و گرنه خدا را از او بزرگتر بدان.
مطالب مرتبط: «رساله حقوق - مقدمه»، «رساله حقوق - حقوق خدا، نفس و اندام»، «رساله حقوق - کارها»، «رساله حقوق - دیگران 2» و «رساله حقوق - دیگران 3».
یا حسین شهید