سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ذکر بسیار

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/10/29:: ساعت 12:22 صبح

سلام.
+ این روزها، سخت‏ترین روزهای سفر کاروان اسرا، حضرت سجاد -علیه السلام-، حضرت زینب -سلام الله علیها- و حضرت باقر -علیه السلام- است...
++ ذکری از فضایل حضرت باقر -علیه السلام- به نقل از سایت حاج آقا.
- - - - - -

امام صادق -علیه السلام-:
پدرم -علیه السلام- بسیار ذکر خدا مى‏گفت،
هر وقت با ایشان راه مى‏رفتم مى‏دیدم ذکر خدا مى‏گوید.
هر وقت با ایشان غذا مى‏خوردم مى‏دیدم ذکر خدا مى‏گوید.
با مردم مشغول صحبت‏کردن بود، امّا این کار او را از ذکر خدا باز نمى‏داشت.
مى‏دیدم زبان‏اش به کام‏اش چسبیده است و لا اله الا اللَّه مى‏گوید،
او ما را جمع مى‏کرد و دستور مى‏داد تا هنگام طلوع آفتاب ذکر بگوییم.
به کسانى از ما که قرآن بلد بودیم مى‏فرمود قرآن بخوانیم
و به کسانى که قرآن‏خواندن نمى‏دانستند، دستور مى‏داد ذکر بگویند.*


امام صادق -علیه السلام-:
امام باقر -علیه السلام- خوش‏صداترین مردم بود.**


سلیمان بن قرم:
ابو جعفر محمّد بن على پان‏صد تا شش‏صد تا هزار درهم به ما صله و انعام مى‏داد،
و از صله‏دادن به برادران و ملاقات‏کنندگان‏اش
و کسانى که به امید و آرزوى کمکى نزد او مى‏آمدند،
خسته نمى‏شد.***

* الإمامُ الصّادقُ -علیه السلام-: کانَ أبی -علیه السلام- کَثیرَ الذِّکر لَقَد کُنتُ أمشی مَعَهُ وَ إنَّهُ لَیَذکُرُ اللَّهَ، وَ آکُلُ مَعَهُ الطَّعامَ وَ إنَّهُ لَیَذکُرُ اللَّهَ، وَلَقد کانَ یُحَدِّثُ القَومَ وَ ما یَشغَلُهُ ذلک عَن ذِکرِ اللَّهِ وَ کُنتُ أرى لِسانَهُ لازقاً بِحَنَکِهِ یَقولُ: لا إلِهَ إلا اللَّهَ، وَ کانَ یَجمَعُنا فَیَأمُرُنا بالذِّکرِ حتَّى تَطلُعَ الشَّمسُ وَ یَأمُرُ بِالقَرائَةِ مَن کانَ یَقرَأُ مِنّا وَ مَن کانَ لا یَقرَأ مِنّا أمَرَهُ بِالذِّکرِ.
** عنه -علیه السلام-: وَکانَ أبو جَعفَر -علیه السلام- أحسَنُ الناس صَوتاً.
*** سُلَیمانُ بنُ قرمٍ: کانَ أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ علیٍّ -علیهما السلام- یُجیزُنا بِالخَمس مِائَةِ دِرهَمٍ إلى السِّتِ مائَةِ إلى الألفِ دِرهَمٍ وَکانَ لا یَمُلُّ مِن صِلَةِ الإخوانِ وَ قاصِدیهِ وَ مُؤَمِّلیهِ وَ راجیهِ.

یا حسین شهید


عزاداران

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/10/27:: ساعت 12:23 صبح

سلام.

آغاز ماه صفر، ماه محزون دیگری از مصائب آل الله رو تسلیت می‏گم. روز اول این ماه، به قولی روز ورود اسرای کربلا به شام بلاست. ام‏روز هم چند روایت از کتاب «ناگفته‏هایی از حقایق عاشورا» آیت الله سید علی حسینی میلانی می‏آریم. اغلب روایت به نقل از «وسائل الشیعه» می‏باشد.
- - - - - -

پذیرایی از عزاداران از آموزه‏های اسلام است.

امام صادق -علیه السلام- در روایتی فرمودند:
وقتی جعفر طیار به شهادت رسید،
خانواده او مشغول عزاداری بودند
و رسول خدا -صلی الله علیه و آله و سلم-
دستور دادند تا برای آنها غذا پخته شود
و از آنها تا سه روز پذیرایی کنند
تا آنان به عزاداری مشغول باشند.
و این روش، سنتی شده است که
برای اهل مصیبت تا سه روز غذا ببرند.

امام صادق -علیه السلام-:
ینبغی لجیران صاحب المصیبه
أن یطعموا الطعام عنه ثلاثه أیام.

سزاوار است که هم‏سایگان فرد مصیبت‏دیده
برای خانه میت تا سه روز غذا بفرستند.

*

پوشیدن لباس مشکی در عزاداری نیز در روایات آمده است.

لمّا قتل الحسین بن علی -علیهما السلام-
لبس نساء بنی هاشم السواد و المسوح و کن لایشتکین من حرّ و لا برد،
و کان علی بن الحسین -علیهما السلام- یعمل لهن الطعام للمأتم.

زمانی که امام حسین -علیه السلام- به شهادت رسیدند،
زنان بنی‏هاشم لباس سیاه به تن کردند
و اقدام به برگزاری مجلس عزاداری نمودند
و امام سجاد -علیه السلام- نیز برای آنها غذا درست می‏کردند.


ابن ابی‏الحدید معتزلی می‏نویسد:
فخرج الحسن -علیه السلام-... فبایعه الناس.
و کان خرج إلیهم و علیه ثیاب سود.
وقتی که امیرالمؤمنین -علیه السلام- به شهادت رسیدند...
امام حسن مجتبی -علیه السلام- درحالی‏که لباس سیاه به تن داشتند
از منزل خارج شدند.

یا حسین شهید

- - - - - -
+ کل قرآن با نمایشی زیبا
+ بررسی شبهات انتخاباتی در سایت الف
+ یک وب‏لاگ مذهبی پربار که به‏خصوص تمامی متن جلد 16 کتاب «نقش ائمه(ع) در احیای دین» مرحوم علامه عسکری(ره) رو آورده.


ترس

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/10/26:: ساعت 12:10 صبح

سلام.

(سوره مائده، آیه 3)
الیَومَ یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن دِینِکُم فَلا تَخشَوهُم
ام‏روز، کافران از (زوال) آیین شما، مأیوس شدند؛ بنابر این، از آنها نترسید!
وَ اخشَونِ
و از (مخالفت) من بترسید!
الیَومَ أکمَلتُ لَکُم دِینَکُم وَ أتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی
ام‏روز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛
وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإسلامَ دیناً
و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.
*
حالا که دین کامل و نعمت تمام را تحویل گرفته‏ایم،
شایسته است که از کفار نترسیم.
بیاییم کمی از خودمون بترسیم،
از خدا.
تقوی هم چیز خوبی‏ه.

یا حسین شهید


فتنه

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/10/25:: ساعت 12:36 صبح

سلام.
خطبه 50 نهج‏البلاغه، با ترجمه شیخ حسین انصاریان + و +.
- - - - - -

إنَّما بَدءُ وُقُوع الفِتَن اَهواءٌ تتَّبَعُ، وَ اَحْکامٌ تُبتَدَعُ،
ابتداى ظهور فتنه‏ها هواهایى است که پیروى مى‏شود،
و احکامى که در چهره بدعت خودنمایى مى‏کند،
یُخالَفُ فیها کِتابُ اللّهِ، وَ یَتَوَلّى عَلَیها رجالٌ رجالاً عَلى غَیرِ دین اللّهِ.
در این فتنه‏ها و احکام با کتاب خدا مخالفت مى‏شود،
و مردانى مردان دیگر را بر غیر دین خدا یارى و پیروى مى‏نمایند.

فَلَو اَنَّ الباطِلَ خَلَصَ مِن مِزاج الحَقِّ لَم یَخفَ عَلَى الْمُرْتادینَ.
اگر باطل از آمیزش با حق خالص مى‏شد راه بر حق جویان پوشیده نمى‏ماند،
وَ لَو اَنَّ الحَقَّ خَلَصَ مِن لَبس الباطِل انقَطَعَت عَنهُ اَلسُنُ المُعانِدینَ.
و اگر حق در پوشش باطل پنهان نمى‏گشت زبان دشمنان یاوه‏گو از آن قطع مى‏گشت.

وَ لکِن یُؤخَذُ مِن هذا ضِغثٌ، وَ مِن هذا ضِغثٌ فَیُمزَجانِ،
ولى پاره‏اى از حق و پاره‏اى از باطل فراهم شده و در هم آمیخته مى‏شود،
فَهُنالِکَ یَستَولِى الشَّیطانُ عَلى اَولِیائِهِ،
در این وقت شیطان بر دوستان‏اش مسلط مى‏شود،
وَ یَنجُو الَّذینَ سَبَقَت لَهُم مِنَ اللّهِ الحُسْنى*.
و آنان که لطف حق شامل‏شان شـده نجـات مى‏یابنـد.

* ظاهراً اشاره‏ای است به آیه 101 سوره انبیاء.

یا حسین شهید

- - - - - -
+ جناب «seyed hحال اجرای دستورosseini» فرموده‏اند که
«salam
ziba bod aya tafsiresh ro ham darin ?

manzoram ineke dar zaman amam ali

khob moshaksan chon emam masom dar yek jebhe ast tashkis hagh va batel shayd rahat tar bashad

ama alan shayd be in rahti nist

aya shakesi dar khotbeh eshreh shodeh ? »
حقیر هم چنین پاسخ گفته‏ام:
«شاخص همین «هواپرستی» و «بدعت‏گذاری خلاف کتاب خدا»ست دیگه. ما که لنگ شخص نیستیم، باید راه رو شناخت. وگرنه بعد پیام‏بر(ص) اونهایی که به شخص ایشون تکیه داشتند زمین خوردند (از کل مسلمون‏ها فقط چند نفر بر مدار حق ماندند). کلید شناخت حق و حق‏مداری هم ظاهراً تقوی است و لطف حق که ان‏شاءالله مشمول‏اش شویم. خطبه که همه‏اش همین است. مطلبی که شاید به تشخیص حق کمک کند، فرازی است در صحبت‏های اخیر رهبری، به‏خصوص پاراگراف 6 به بعد. هم‏چنین ایشون بارها به این خطبه در صحبت‏هاشون اشاره کرده‏اند که مرور اونها می‏تونه راه‏گشا باشه؛ ازجمله: در جمع طلاب و روحانیون آذر88 (+)، مردم چالوس و نوشهر مهر88 (+)، نمایندگان ولی فقیه در سپاه شهریور70 (+) و نهادهای حامی مستضعفان و محرومان مهر68 (+). این یادداشت جناب مصطفی غفاری هم شاید کمک کند.
نکته دیگه اینکه تو موضع‏گیری‏ها زیاد دنبال عصمت نیستیم. در ماجرای سقیفه حق با علی(ع) منصوب است، نه علی(ع) معصوم. حداقل بنده این‏گونه می‏فهمم.»


سیره‏ی امام سجاد -علیه السلام-

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/10/22:: ساعت 10:25 عصر

سلام.
مطلب خوبی رو یکی از خوانندگان ای‏میل کردند که مربوط به پای‏گاه اسلامی شیعی رشده.
- - - - - -

«یکی از خدمت‏کاران امام سجاد -علیه السلام- این‏گونه نقل می‌کند:
... نزدیک رفته و گفتم: ای مولای من!
آیا هنوز وقت آن نرسیده که اندوه‏ات پایان یابد و از گریه‏های‏ات کاسته شود؟
امام -علیه السلام- در پاسخ فرمود:
چه می‌گویی؟
یعقوب پیامبر -علیه السلام- با آنکه دوازده پسر داشت،
وقتی خدا یکی از آنان را از پیش چشمان‏اش دور ساخت،
از غم و غصه موهای سرش سپید و کمرش خم شد
و از فرط گریه بینایی‏اش را از دست داد،
درحالی‏که فرزندش زنده بود.
اما من به چشم خود دیدم که پدر و برادر و هفده نفر از افراد خانواده‏ام
بر زمین افتاده و کشته شدند.
بنابر این چگونه انتظار داری اندوه‏ام پایان گیرد و گریه‏های‏ام کاسته شود؟


اندوه فراوان و اشک بی‏پایان امام چهارم -علیه السلام-،
تنها نشان‏گر محبت یک فرزند بر پدرش نیست،
بلکه از روی شناخت و معرفت ویژه‌ای است که آن حضرت
نسبت به مقام و شخصیت فردی چون امام حسین -علیه السلام- دارد.

... توصیف امام صادق -علیه السلام- از چگونگی عزاداری امام سجاد -علیه السلام-
بر پدرش:
زین العابدین -علیه السلام- در تمام مدت زمان حیات خود بعد از واقعه‏ی عاشورا،
بر پدرش می‌گریست.
او در طی این مدت،
روز‌ها را روزه می‌داشت و شب‏ها را به عبادت می‌پرداخت.
چون هنگام افطار می‌شد و برای‏اش آب و غذا می‌آوردند،
می‌فرمود: فرزند رسول خدا -صلی الله علیه و آله و سلم- را گرسنه و تشنه شهید کردند؛
و پیوسته این سخن را تکرار می‌کرد و اشک می‌ریخت.
حال آن بزرگ‏وار هم‏واره برهمین منوال بود تا به خدای عزوجل ملحق شد.

امام سجاد -علیه السلام- به‏عنوان اولین و اصلی‏ترین صاحب عزای امام حسین -علیه السلام-،
هم‏واره عزاداری بر مصیبت پدر بزرگ‏وارشان را هم‏راه عبادت‌های دیگر
از جمله روزه‏داری و نیایش‌های شبانه مورد توجه قرار می‌دادند.
با وجود چنین الگویی که امام چهارم -علیه السلام- در برابر محبان شهید کربلا قرار داده‏اند،
چگونه می‌توان صرف عزاداری برای حضرت امام حسین -علیه السلام- را
برای خود کافی دانست
و پیروی از سیره‏ی امام سجاد -علیه السلام- در عبادت و بندگی خداوند را کوچک شمرد؟!
»

یا حسین شهید

- - - - - -
+ جناب «محمد صادق» عزیز فرموده‏اند:
«نقل قولی از حاج آقای پناهیان (حفظه الله):
امام سجاد(ع) در طول عمر پربرکت حدود 30 ساله خود پس از حماسه عاشورا دائماً غلام خریداری می‏کردند و پس از مدتی که این غلامان با گریه‏های حضرت و دلایل آن آشنا می‏شدند آنها را آزاد می‏کردند تا این فرهنگ را در جامعه منتشر کنند. تعداد این غلامان 50000 ذکر شده و معجزه اینکه همه آنها ایرانی بودند. راز این محبت فراوان ما ایرانی‏ها به اهل بیت را باید در این لطف حضرت زین‏العابدین یافت. آری ما مدیون حضرت هستیم. و شاید هر چه داریم از ایشان داریم.
... و چه افتخاری از این بزرگ‏تر که ما غلام‏زادگان این خانواده هستیم.»

حقیر هم در پاسخ گفته‏ام:
«البته شنیده‏های حقیر در عدد و ملیت و نتیجه متفاوت است. اما در اینکه حضرت معجزه محبتی کردند با شما هم‏نظرم. ابتدا و انتهای دوران امامت ایشان ازنظر دوست‏داران اهل بیت(ع) قابل مقایسه نبود و این زمینه‏ای شد برای دوران امامت حضرت باقر(ع) و حضرت صادق(ع). نمونه‏اش اینکه در ابتدای دوران امامت به دستور خلیفه جان و مال و ناموس اهل مدینه بر سپاهیان خلیفه حلال شد و فاجعه‏ی حره و سنگ‏باران کعبه اتفاق افتاد. اما بعد آن ماجرا که برای طواف کعبه مردم راه را برای امام(ع) باز کردند و حاکم آن وقت گوشه‏ای نشسته بود و نمی‏توانست به‏راحتی اعمال‏اش رو انجام بده.»


به‏ترین اعمال

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/10/17:: ساعت 12:4 صبح

سلام.

مَا کَانَ لِأهل المَدینَةِ وَ مَن حَولَهُم مِنَ الأعرَابِ
سزاوار نیست که اهل مدینه، و بادیه‌نشینانی که اطراف آنها هستند،
أن یَتَخلَّفُوا عَن رَسُولِ اللَّهِ
از رسول خدا تخلّف جویند؛
وَ لا یَرغَبُوا بأنفُسِهِم عَن نَفسِهِ
و برای حفظ جان خویش، از جان او چشم بپوشند!

ذَلِکَ بأنَّهُم لا یُصِیبُهُم (1-) ظَمَأ
وَ لا (2-) نَصَبٌ
وَ لا (3-) مَخمَصَةٌ فِی سَبیل اللَّهِ
این به‏خاطر آن است که هیچ تشنگی و خستگی،
و گرسنگی در راه خدا به آنها نمی‌رسد
وَ لا (4-) یَطَئُونَ مَوطِئاً یَغِیظُ الکُفَّارَ
و هیچ گامی که موجب خشم کافران می‌شود برنمی‌دارند،
وَ لا (5-) یَنَالُونَ مِن عَدُوٍّ نَیلاً
و ضربه‌ای از دشمن نمی‌خورند،
إِلا کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ
مگر اینکه به‏خاطر آن، عمل صالحی برای آنها نوشته می‌شود؛
إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أجرَ المُحسنینَ (120)
زیرا خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌کند!

وَ لا (6-) یُنفِقُونَ نَفَقَةً صَغِیرَةً وَ لا کَبیرَةً
و هیچ مال کوچک یا بزرگی را (در این راه) انفاق نمی‌کنند،
وَ لا (7-) یَقطَعُونَ وَادیاً
و هیچ سرزمینی را (به‏سوی میدان جهاد یا در بازگشت) نمی‌پیمایند،
إلا کُتِبَ لَهُم لِیَجزِیَهُمُ اللَّهُ أحسَنَ مَا کَانُوا یَعمَلُونَ (121)
مگر اینکه برای آنها نوشته می‌شود؛
تا خداوند آن را به‏عنوان به‏ترین اعمال‏شان، پاداش دهد.

(سوره توبه)
*

این وظیفه همه مسلمانان در تمام قرون و اعصار است که
رهبران خویش را همچون جان خویش،
بلکه بیش‏تر گرامی دارند
و در حفظ آن بکوشند
و آنها را در برابر حوادث سخت تنها نگذارند،
چراکه خطر برای آنها
خطر برای امت است.
(تفسیر نمونه)

یا حسین شهید

- - - - - -
+ خدا آقای قرائتی رو عزت بده.


روز مباهله

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/9/21:: ساعت 1:26 صبح
سلام.

روز شنبه 21 آذر 1388،
ظاهراً مصادف با 24 ذی‏الحجه
و سال‏روز نزول آیه 61 سوره آل‏عمران، درباره ماجرای مباهله است.
*
«
فَمَن حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعدِ مَا جَاءَکَ مِنَ العِلمِ
فَقُلْ تَعَالَوا نَدعُ أبنَاءَنَا وَ أبنَاءَکُم وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُم وَ أنفُسَنَا وَ أنفُسَکُم
ثُمَّ نَبتَهِل
فَنَجعَل لَعنَتَ اللَّهِ عَلَى الکَاذِبِینَ
»
هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند،
به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛
ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛
ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛
آن‏گاه مباهله کنیم؛
و لعنت خدا را بر دروغ‏گویان قرار دهیم.
**
از مجموعه نکات قابل ذکر
به این اکتفا می‏کنم که در این ماجرا
حضرت امیر -علیه السلام- به‏عنوان جان پیام‏بر(ص) شناخته می‏شود.
حرف اینجاست که آن روز،
این جای‏گاه برای همه شناخته شده و معلوم بود.
مثال‏های دیگرش ماجرای جنگ تبوک
یا تبلیغ آیات سوره توبه در مکه.
در این مواقف حضرت رسول(ص) می‏فرمودند یا من باید این کار رو انجام بدم،
یا توی علی(ع).
مشکل اینجا بود که همه این رو می‏فهمیدند،
ولی اکثراً قبول و خوش نداشتند.
بعد از پیام‏بر(ص) هم حرف خدا و رسول‏اش رو کناری گذاشتند،
و به رأی خود عمل کردند.
از نتایج این کفر و انحراف یکی آن شد که
حرف‏های پیام‏بر(ص) فراموش شد و حرف‏های عمر ماند
+
(العیاذ بالله).
دیگری ماجرای قتل عام حره است،
که ان‏شاءالله روی‏اش صحبت کنیم.
خلاصه‏اش اینکه خلیفه یزید پا را از مقام رسول الله(ص) هم فراتر گذاشت
و جای خدا نشست (العیاذ بالله).
***
«
اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ

وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أولِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ
یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ
أُولَئِکَ أصحَابُ النَّارِ هُم فِیهَا خَالِدُونَ
»

این که وسط نداره.
اگه یه ذره ایمان نداشته باشیم،
به همون اندازه کافر و تحت ولایت طاغوت‏ایم.
به همون اندازه هم از نور به‏سمت ظلمات می‏ریم.
وای به روزی که آب از سرمون بگذره.

یا علی مددی


نقش حضرت امیر(ع) در قیام مردم علیه عثمان

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/9/20:: ساعت 12:56 صبح

سلام.

این مطلب برای خودم جالب بوده که واقعاً نقش حضرت امیرالمؤمنین -علیه السلام- در قیام مردم علیه عثمان چه بود. خیلی هم الآن جهت و نتیجه خاصی تو ذهن‏ام نیست که بگید منظورش از این مطلب فلان نکته بوده. البته بدم نمی‏آد برداشت شما رو از مجموعه این اتفاقات بدونم. منبع هم فصل 12 کتاب سقیفه، مرحوم علامه سید مرتضی عسکری(ره) است. قبلاً از طولانی‏بودن متن عذر می‏خوام.
- - - - - -

1- عده‏ای از مسلمانان مصر برای شکایت از والی خود
(عبدالله بن سعد بن ابی‏سرح*)
به‏نزد عثمان به مسجد النبی(ص) وارد شدند...
علی(ع) به آنان فرمود:
«در کار خود عجله و شتاب نکنید.
شکایت خود را به خلیفه عرضه دارید
و او را در جریان امر بگذارید؛
چه، امکان می‏رود فرمان‏دار مصر،
بنابر دستور خود بی‏دستو خلیفه،
با شما رفتار کرده باشد.»
حضرت قبول نکردند که هم‏راه مصریان پیش خلیفه بروند.

عثمان ایشان رو راه نداد و گفت چرا بی‏اجازه من از مصر به اینجا آمدید.
گفت‏وگو بالا گرفت و به مسجد کشیده شد.
از اینجا به بعد رهبری مخالفان عثمان را عایشه و طلحه به‏عهده گرفتند.

حضرت امیر(ع) وارد ماجرا شد و با عثمان گفت‏وگو کرد.
در نتیجه عثمان نامه‏ای نوشت با این مضمون که
از این به بعد تعهد می‏کند مطابق کتاب خدا و سنت پیام‏بر رفتار کند
و کارهای بدش را هم جبران کند.
علی بن ابی‏طالب(ع) نیز ضامن اجرای این تعهدات باشد و 7نفر هم شاهد.

عثمان به اشارت حضرت امیر(ع) خطبه‏ای خواند که
توبه کردم و اشک ریخت تا مردم ساکت شدند.
سعیدبن زید به عثمان گفت:
هیچ‏کس چون خودت به تو دل‏سوزتر نیست؛
زنهار! بر خویشتن بیاندیش و به آنچه وعده داده‏ای عمل کن.

بعد عثمان به خانه رفت و مروان پیش‏اش آمد.
آن‏قدر گفت و گفت تا خلیفه سوم خام شد.
مردم به در خانه عثمان آمدند تا طبق وعده خلیفه به شکایات‏شان رسیدگی شود.
عثمان مروان را به پشت در فرستاد:
«چه خبر است؟
برای چپاول آمده‏اید؟...
آیا قصد ربودن مُلک ما را از چنگال ما دارید؟
چه مردم احمقی هستید...
ما هرگز در مقابل شما عقب‏نشینی نکرده‏ایم
و قدرت و حکومت را از دست نخواهیم داد.»

2- پس از این جریانات مردم شکایت به علی(ع) بردند
و ایشان خشم‏ناک بر عثمان وارد شد و فرمود:
«هنوز از مروان دست نکشیده‏ای؟
او هم از تو دست برنمی‏دارد مگر که تو را از دین و شعورت به‏کلی بگرداند...
مروان نه رأی دارد و نه دین.
می‏بینم که تو را به هلاکت می‏رساند.
من، بعد از این،
دیگر در کارت اقدام نمی‏کنم.»

هم‏سر عثمان، نائله، آمد و گفت:
«اگر از مروان اطاعت کنی، تو را به کشتن خواهد داد...
کسی را بفرست و علی را بطلب و با او آشتی کن...»
عثمان کسی را به دنبال علی(ع) فرستاد، ایشان فرمودند:
«به او گفتم که بار دیگر نمی‏آیم.»

3- عثمان روز جمعه بالای منبر سنگ خورد و مجروح شد.
حضرت امیر(ع) به عیادت‏اش رفتند.
بنی‏امیه به ایشان حمله کردند که این کارهای توست.
حضرت خشم‏گین برخاستند و رفتند.

4- گروهی از مخالفان عثمان در خارج مدینه (ذاخُشُب) جمع شده بودند.
عثمان افراد مختلفی را برای ساکت‏کردن‏شان فرستاد؛
ازجمله مغیره‏بن شعبه و عمروعاص.
فایده نکرد.
آخر بار حضرت علی(ع) را فرستاد.
ایشان با شورشیان توافق کردند و خود ضامن اجرای خواسته‏های‏شان شدند.
شورشیان به هم‏راه حضرت و هم‏چنین طلحه، زبیر و عایشه
بر عثمان وارد شدند.
قرار شد طبق خواسته‏شان به‏جای عبدالله بن سعدبن ابی‏سرح،
محمدبن ابی‏بکر والی مصر شود.
البته در راه بازگشت به مصر غلام عثمان را یافتند که
با نامه‏ای به‏سمت مصر می‏رفت.
محتوای نامه به عبدالله بن سعدبن ابی‏سرح این بود که
محمدبن ابی‏بکر را و فلانی و فلانی را گردن بزن و بقیه را زندانی کن.

5- وقتی کار مردم با عثمان بالا گرفت و عایشه
حکم قتل عثمان را داد،
طلحه کلیدهای بیت‏المال را به‏دست آورده بود
و مردم در خانه‏اش جمع شده بودند.
علی‏(ع) به طلحه فرمود:
«طلحه، این چه معرکه‏ای است که به‏راه انداخته‏ای؟!»
خلاصه کنم که حضرت با ترفندی مردم را از دور طلحه پراکنده ساخت.

6- عثمان 40 روز در محاصره بود
و سردسته مخالفان زبیر بود و بیش از همه طلحه.
ایشان آب را بر خانه عثمان بسته بودند.
حضرت علی(ع) به طلحه گفت:
«این چه کاری است که می‏کنی؟
بگذار این مرد از چاه آب خویش آب بردارد.»
طلحه وقتی خشم‏گینی حضرت امیر(ع) را دید،
سرانجام کمی آب به عثمان رساند.

در بار دیگر حضرت علی(ع)
به‏وسیله غلامان بنی‏هاشم و بنی‏امیه
سه مشک آب به عثمان رساندند.
در این حادثه غلامان زخمی شدند.

7- به علی(ع) خبر دادند که می‏خواهند عثمان را بکشند.
به فرزندان خود، حسن و حسین(ع)، چنین دستور دادند:
«شمشیرهای خود را بردارید و بر در خانه عثمان بایستید
و اجازه ندهید کسی به خلیفه دست یابد.»
... سرانجام زد و خورد شروع شد
و امام حسن و امام حسین(ع) در دفاع از عثمان
زخمی شدند.
رخ‏ساره‏ی حسن(ع) گل‏گون گشت
و سر قنبر (غلام حضرت امیر(ع)) شکست.

8- جنازه‏ی عثمان بر زمین مانده بود
و نمی‏گذاشتند که کسی او را دفن کند،
تا آن‏گاه که مردم با حضرت امیر(ع) بیعت کردند...
حضرت علی(ع) امر کرد که بگذارند دفن‏اش کنند...
مردم جنازه‏ی عثمان را سنگ‏باران کردند...
آن حضرت عده‏ای را مأمور کردند
تا مزاحمت مردم را از جنازه‏ی عثمان دفع کنند
و از آن محافظت نمایند.

* ان‏شاءالله یه پست در مورد ایشون صحبت خواهیم کرد.

یا علی

- - - - - -
+ جناب «برای خاطر آیه‏ها» این نتیجه‏گیری رو کردند:
«چیزی که از موضع حضرت علی(ع) در ماجرای قتل عثمان، برایند ذهنی من هست، این است که ایشان با وجودی که به‏شدت به منش عثمان منتقد بودند و این را در کلام‏شان در نهج‏البلاغه به‏وضوح می‏شود دید،
مثلاً در همان خطبه شقشقیه عباراتی که راجع به عثمان به‏کار می‏برند خیلی تحقیرآمیز و منتقدانه است: «الی ان قام ثالث القوم نافجا حضنیه بین نثیله و معتلفه... مردی که عمرش را بین آش‏پزخانه و دست‏شویی گذراند!...»
تا آنجاکه می‏فرمایند: «شکم‏بارگی‏اش او را به کشتن داد»،
با همه این اوصاف به‏شدت با خلیفه‏کشی که بدعتی محسوب می‏شد در دین مخالف بودند، یعنی با آنکه حضرت، حق را به انقلابیون می‏دادند، قتل عثمان را هم در آن شرایط مصلحت نمی‏دانستند. به‏نظرم مهم‏ترین دلیل‏اش شاید همین بدعت‏گذاشتن و باب‏شدن ماجرای خلیفه‏کشی و ریخته‏شدن قبح این ماجرا در اذهان مردم باشد.»

هم‏چنین فرموده‏اند:
«ازطرفی شخصیتی مثل طلحه که بعداً در زمره ناکثین قرار گرفت، حضرت را تحریک می‏کردند به توطئه علیه عثمان (حضرت در نهج البلاغه اشاره دارند به این ماجرا) و ازطرفی جنگ تبلیغاتی و روانی که معاویه راه انداخت علیه حضرت علی(ع) به بهانه خون‏خواهی عثمان.
و این که توی آن ماجرا فقط نگاه تیزبین و سیاست‏مدارانه حضرت امیر از شیطنت‏های معاویه در این ماجرا پرده برداشت و خودِ معاویه را مهره اصلی ماجرای قتل عثمان معرفی کرد. که این را چندین بار در نهج البلاغه و در نامه‏شان به معاویه هم صریحاً اعلام می‏کنند.
البته تبلیغات رسانه‏ای و جنگ روانی معاویه آن‏قدر بود که به مردم بباوراند که علی(ع) در قتل عثمان دخیل بوده و بعد هم حتی کسانی چون طلحه و زبیر که خودی محسوب می‏شدند را بشوراند و ماجرای جمل و صفین را علم کند.»


دارها اندازه‏ات نیستند

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/9/18:: ساعت 1:20 صبح

سلام.

خرمافروش بود و آزادشده‏ی امیرالمؤمنین(ع).
صحابی رسول الله(ص) هم به‏حساب می‏آمد.
برخی گفته‏اند که ایرانی بوده.
خاندان‏اش هم از شیعیان درست و حسابی بودن،
از یاران امام سجاد، امام باقر و امام صادق -علیهم السلام-.
همه به‏اش «سالم» می‏گفتند،
حضرت از اسم واقعی‏اش خبر دادند و فرمودند همان «میثم» به‏تر است.
خودش از حضرت امیر(ع) بهره‏های فراوان برد،
به‏خصوص در تفسیر قرآن.
صاحب سرّ بود و سرشار از علم و حکمت،
آن‏قدر که کتابی شامل معارف آموخته از حضرت علی(ع) نوشت.
حجره‏ی خرمافروشی‏اش محل رفت و آمد حضرت ابوتراب(ع) بود.
حاضر بود به دار آویخته شود، ولی از مولای‏اش بی‏زاری نجوید.
ذکر فضایل اهل بیت(ع) و مناقب حضرت حیدر(ع) از زبان‏اش نمی‏افتاد،
چه که در خطابه و سخن‏وری سرآمد بود.

آن روز که حبیب بن مظاهر به کنایه خبر از شهادت میثم داد،
میثم هم اشاره به شهادت حبیب در رکاب حضرت سیدالشهداء(ع) کرد.
انگار در فدایی راه مولاشدن با هم مسابقه گذاشته بودند.

روی فرات بود و سوار بر کشتی حامل انار،
فرمود که الآن معاویه به درک واصل شد.
تحقیق کردم و دیدم دقیقاً همان موقع بوده.

با مختار ثقفی هم‏بند بود.
به او گفت که اینی که می‏خواهد تو را بکشد
(عبیدالله را)
تو به خون‏خواهی حضرت حسین(ع) خواهی کشت.

بعد از سفر حج (چنین روزهایی) ابن زیاد دستور دست‏گیری‏اش را داد
(فقط چند روز قبل از واقعه عاشورا).
خواست آن‏گونه که حضرت امیر(ع) فرموده بود میثم را نکشد.
نشد و میثم هم‏مقام مولای‏اش شد،
به‏قول حضرت کاظم(ع) یکی از چهار حواری حضرت علی(ع)،
همان‏طور که رسول خدا(ص) خبر داده بود.
هفت نفر باغیرت
شبانه جسدش را از سر دار پایین آوردند و دفن کردند.
*
حضرت امام خمینی(ره):
«میثم تمار،
این زبان گویای اسلام،
تا آنجا گفت و گفت که... زبان‏اش را بریدند».
مرحوم علامه مامقانی:
«عظمت و بزرگی میثم، از بیان کردن بی‏نیاز است.
ایشان عادل ثقه (مورد اطمینان) است؛
بلکه اگر بین عدالت و عصمت مرتبه دیگری وجود داشت،
آن مرتبه را برای ایشان قائل می‏شدیم».
شیخ عباس قمی(ره):
«میثم، از برگزیدگان اصحاب امام علی -علیه السلام- بود
و حضرت، او را بر اسرار خفیه و اخبار غیبیه مطلع کرده بود.
او یکی از زاهدترین افراد زمان خود بود
و به‏علت زهد و عبادت زیاد، پوست بدن‏اش خشکیده بود».
**
سال‏روز شهادت میثم تمار گرامی باد.

یا علی

- - - - - -
+ ان‏قدر خسته و ضدحال بودم که دل‏ام نخواد حتی رایانه رو روشن کنم. اما به عشق این جناب آمدم. کاش خدای‏اش قلم عفو بر بدی‏های روزافزون‏مان کشد.

+ برخی منابع مفید:
پژوهش‏کده باقرالعلوم(ع): میثم تمار و انتقاد از جور و ستم
سایت پاسخگو: میثم تمار کیست؟
پای‏گاه حوزه: بوسه بر دارپای همان درخت، یاور عدالت، خرمافروش رازدان، دارها صدای‏ات را نمی‏شنوند، نخل‏های هم‏سفر و بی‏دست و پا پریدن
دارها اندازه‏ات نیستند و قامت آسمانی شهادت
آشنایی ایرانیان با اسلام
آشنایی با اسوه‏ها
دانش‏نامه رشد: میثم تمار
کتاب‏خانه حضرت آیت الله میلانی: میثم تمار
محراب اندیشه: حبیبم میثم...
ویکی‏پدیای فارسی: میثم تمار


پناه بر خدا

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/9/16:: ساعت 10:58 عصر

سلام.

إنَّا أنذَرنَاکُم عَذَاباً قَرِیباً یَومَ یَنظُرُ المَرءُ مَا قَدَّمَت یَدَاهُ
وَ یَقُولُ الکَافِرُ یَا لَیتَنِی کُنتُ تُرَاباً (سوره نبأ؛ آیه 40)
و ما شما را از عذاب نزدیکی بیم دادیم!
روزی که انسان آنچه را از قبل با دست‏های خود فرستاده می‌بیند،
و کافر می‌گوید: «ای کاش خاک بودم»
*
یه بنده خدایی تو رادیو می‏گفت
اینکه آدم آرزو کنه کاش خاک بودم
یعنی کاش نه مثل نباتات و گیاهان رشد می‏کردم،
نه مثل حیوانات توان حرکت داشتم،
و نه مثل انسان‏ها قوه‏ی انتخاب.
**
فکر کنیم که چه داریم می‏کنیم با اینها.
انسان که باادب به دنیا نمی‏آد.
باید روز به روز مؤدب بشیم؛
بشیم مصداق «إلا لیعبدون» (سوره ذاریات؛ آیه 56).
و آن‏گونه که در زیارت امین الله از خدا می‏خواهیم:
«اللهم فاجعل نفسی مطمئنه بقدرک
راضیه بقضائک
مولعه بذکرک و دعائک
... تا ...
مشغوله عن الدنیا بحمدک و ثنائک»

یا علی


<      1   2   3   4   5   >>   >


بازدید امروز: 185 ، بازدید دیروز: 16 ، کل بازدیدها: 482410

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ