سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آزمایش حضرت اله

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/8/4:: ساعت 3:43 عصر

سلام.

صفحه اول خطبه 192 نهج‏البلاغه (قاصعه)
و لکن الله سبحانه یبتلی خلقه ببعض ما یجهلون اصله،
تمییزاً بالاختیار لهم،
ولـ? خداوند سبحان مخلوقات خود را با بعضی از امور که اصل آن را نمی‏دانند،
برای تمایز خوب از بد امتحان می‏نماید.

و نفیاً للاستکبار عنهم، و ابعاداً للخیلاء منهم.
هم‏چنین به‏وسیله دستورات آزمایشی تکبر را از آنان نفی و غرور و خودخواهی را از آنان دور می‏سازد.
*

اینجاست همون‏جایی که جاش‏ه.
فقط فکر می‏کنم که
«اگر علی ساربون‏ه می‏دون‏ه کجا شتر را بخوابونه!»

یا علی

- - - - - -
+ از کندی و مشکلات پارسی‏بلاگ شرمنده. چه می‏شه کرد دیگه. هنوز جای مدارا داره.
+ دیگه خودم هم داره حال‏ام از قالب به‏هم می‏خوره. شاید یه کاری‏اش کردم.


تنهی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/7/29:: ساعت 12:36 صبح

سلام.

(سوره عنکبوت آیه 45)
اتل مَا أوحِیَ إلَیکَ مِنَ الکتَابِ وَ أقِم الصَّلَاةَ
آن‏چه را از کتاب (آسمانی) به تو وحی شده تلاوت کن، و نماز را برپا دار،

إنَّ الصَّلَاةَ تَنهَى عَن الفَحشَاءِ وَ المُنکَرِ
که نماز (انسان را) از زشتی‏ها و گناه بازمی‌دارد،

وَ لَذِکرُ اللَّهِ أکبَرُ
 و یاد خدا بزرگ‏تر است؛

وَ اللَّه یَعلَمُ مَا تَصنَعُونَ
و خداوند می‌داند شما چه کارهایی انجام می‌دهید!
*

راحت است که بگویی حالا این کارها چه فایده‏ای داره؟
بله خوب.
شیطان است دیگه،
شاخ و دم هم نداره.

آقاجون من،
خدا این راه رو جلوی پامون گذاشته.
**

تا حالا شاید تو بدشرایطی نیفتادی.
دیده‏ام از این نوشته‏هایی که برامون پیش پاافتاده شده و رو در و دیوار جاهای مذهبی می‏زنن؛
فلان تعداد خاصیت نماز جماعت و مسجد،
آثار صدقه،
قرائت قرآن،
حقوق پدر و مادر.

باور کن وقتی سختی به‏ات فشار می‏آره
می‏تونی تأثیرشون رو به چشم ببینی؛
اون وقت دیگه تک‏تک‏شون معنادار می‏شن.
هربار هم که می‏ری سر یه کار درست درمون،
ساده به‏اش بگو؛
خدا جون، عزیز، بزرگ، کریم،
من اومدم.
تو هم ول‏ام نکن.

نمی‏گم هم‏اتاقی‏هات سیگار رو ترک می‏کنن،
یا دیگه فقط با ذکر و صلوات حرف می‏زنن،
ولی خدا نگه‏ات می‏داره.
چه‏جوری‏اش رو نمی‏دونم.
ولی به‏زودی لمس‏اش می‏کنی و می‏فهمی.
***

توکل بر خدا

یا علی


ماه حرام

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/7/27:: ساعت 11:37 عصر

سلام.

(سوره توبه آیه 36)
إنّ عِدّةَ الشّهورِ عندَ اللَّهِ اثنَا عَشَرَ شَهرًا فِی کتَابِ اللَّهِ یَومَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالارضَ
تعداد ماه‌ها نزد خداوند در کتاب (آفرینش) الهی از آن روز که آسمان‌ها و زمین را آفریده دوازده ماه است

مِنهَا أربَعَة حُرُم
که از آنها، چهار ماه حرام است

ذَلِکَ الدِّین القَیِّم
این آیین ثابت و پابرجاست

فَلا تَظلِموا فیهنَّ أنفسَکم
بنابراین در این ماه‌ها به خود ستم نکنید

وَ قَاتِلوا المشرِکینَ کَافّةً کَمَا یقَاتِلونَکم کَافّةً
و با مشرکان (به‌هنگام نبرد) دسته‌جمعی پیکار کنید، همان‌گونه که آنها دسته‌جمعی با شما پیکار می‌کنند

وَ اعلَموا أنَّ اللَّهَ مَعَ المتَّقِینَ
و بدانید خداوند با پرهیزکاران است.
*

آغاز ماه‌های سرد (پشت سر هم) حرام،
آغاز ماه حضرت رضا(ع)
و میلاد حضرت معصومه(س)
مبارک.
**

برخی خواص و اعمال این ایام:
سید بن طاووس: این ماه محل اجابت دعاست، در وقت شدت.
نماز بافضیلت روزهای یکشنبه
روزه متوالی روزهای پنج‌شنبه، جمعه و شنبه
مضاعف‌شدن گناهان و حسنات
آغاز وعده‌ی چهل روزه‌ی خدا با حضرت موسی(ع)

یا علی

- - - - - -
آیه‌های دیگر درباره ماه‌های حرام: بقره 194، بقره 217، مائده 2 و مائده 97


آخرین سفارش

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/7/23:: ساعت 11:53 عصر

سلام.

ایام شهادت حضرت صادق -علیه السلام- هم گذشت.
امیدوارم در این ایام معرفت و محبت‏مون نسبت به خدا و اون حضرت زیاد شده باشه.
آخرین مطلب در این ایام،
همون سفارش لحظات آخر ایشون‏ه.
یه کلام تکراری که دیگه باید برای عمل به‏اش برنامه بریزیم.
*

«شفاعت ما نمی‏رسد به کسی که
نماز را سبک بشمارد
و اعتنا به شأن او ننماید.
»
خدا رحمت کند آشیخ عباس قمی را.
**

اما این مطلب را درباره مفهوم اسراف از احادیث حضرت‏اش ببینید:
+

و این را نیز:
+

***

اگر ز کوی تو بویی به من رساند باد   /   تمام هستی خود را به‏باد خواهم داد
یابن الحسن

یا علی


دوستان و خدمت‏گزاران

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/7/22:: ساعت 5:31 عصر

سلام.

«از امام جواد -علیه السلام- پرسیدم:
برای دوستان و خدمت‏گزاران شما چه اجر و پاداشی است؟
حضرت فرمود: غلام امام صادق -علیه السلام-
روزی مشغول نگهداری مرکب امام بود که گروهی از اهل خراسان به دیدن حضرت آمدند.
یکی از آنها به غلام گفت:
از امام بخواه که مرا به‏جای تو به خدمت‏کاری قبول کند تا من غلام او باشم
و در عوض تمام دارایی من مال تو باشد.

غلام پذیرفت و نزد امام رفت و جریان را برای امام تعریف کرد.
حضرت صادق -علیه السلام- فرمود: اگر تو از خدمت‏گزاری ما سیر شده‏ای
من قبول می‏کنم و چون مدت زیادی همراه ما بودی نخست نصیحتی می‏کنم،
آن وقت اختیار با توست.

بدان چون روز قیامت شود،
رسول گرامی اسلام -صلی‏الله‏علیه‏و‏آله- به خدا تمسک می‏جوید
و امیرمؤمنان -علیه السلام- به پیامبر اسلام -صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم-
و امامان -علیهم السلام- به امیرمؤمنان -علیه السلام-
و شیعیان و دوست‏داران ما به امامان -علیهم السلام- متوسل شده
و داخل جای‏گاه آنان می‏شوند.

غلام از شنیدن این سخن، رو به حضرت کرد و گفت:
در خدمت شما می‏مانم و آخرت را بر دنیا اختیار می‏کنم.»
*

بعضی منابع اینترنتی این ماجرا: + و + و + و + و +
**

ما چه دعایی باید بکنیم؟

یا علی

- - - - - -
+ دعای جناب «نفحه»:
«ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم   /   غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم
دل بیمار شد از دست رفیقان مددی   /    تا طبیب‏اش به سر آریم و دوایی بکنیم
»

اللهم عجل لولیک الفرج

+ دعای جناب «ره‏سپار»:
«حتماً این قصه یه نکته‏ای داره که ازش بی‏خبرم.. برای همین‏ هم هست که دوست ندارم جای اون غلام باشم.. درعوض دوست دارم جای یکی از یاران دانش‏مند امام صادق(ع) باشم، تو نقطه‏ای که می‏تونه خیلی دور از ایشون باشه.. و بیاموزم علم ایشون رو به تشنگان کم‏بهره و آرزومند.. و همین‏که دریچه معرفت‏ام از علم ایشون گشوده شده برای تمام دنیا و آخرت‏ام کافی باشه..

و این اتفاق از خوش‏بختی دنیای من ذره‏ای نکاسته باشه.. که وقتی عشقی در دل هست، از دنیا و آخرت -هیچ‏یک-  به‏نفع دیگری کم نمی‏شه.. و در عشق نقصان به هیچ طریقی راه نداره..»

بله، اول بگم که متن رو با فرمایش حضرت‏شون بدون اصلاح در دو نقطه‏ها (که به‏نظر من از نظر دستوری اشتباه است) آوردم. اما بعد،
نکته‏ی این قصه ظاهراً همون سؤال از حضرت جواد(ع) است؛ اجر و پاداش «دوستان و خدمت‏گزاران». حالا یه «دوست و خدمت‏گزاری» غلام‏ه، دیگری «یار دانش‏مند». اگر شما فکر می‏کنید دومی باارزش‏تره، پس لابد در قضیه: «شیعیان و دوست‏داران ما به امامان -علیهم السلام- متوسل شده و داخل جای‏گاه آنان می‏شوند.» توسل‏شون قوی‏تر و جای‏گاه‏شون رفیع‏تر خواهد بود.
اما از اون عبارات «و این اتفاق از خوش‏بختی دنیای من ذره‏ای نکاسته باشه..» به بعد، اعتراف می‏کنم که بنده ازشون سر در نمی‏آرم و نمی‏دونم منطق‏شون چی‏ه.

در ادامه ایشون فرمودند که:
«غلام گفته که در خدمت شما می‏مانم و دنیای‏ام را بر آخرت ترجیح می‏دهم. اما به اعتقاد من در خدمت امام ماندن هم دنیاست هم آخرت! این رو به عنوان یک شعار نمی‏گم، بلکه وقتی عشقی در دل هست، با اون همراه‏بودن دنیا و آخرت نمی‏شناسه.
در قسمت اول هم منظورم به این بود که غلام امام بودن، ممکن‏ه در هیئت ظاهری یک غلام نباشه، اما وقتی کسی همه زندگی‏اش رو در راه آرمان‏های امام‏اش صرف می‏کنه، گویی غلام حلقه‏به‏دوش اون امام‏ه؛ و هرچه‏قدر به‏تر این وظیفه رو انجام بده، بیشتر غلام محسوب می‏شه!
و اگر دانش‏مندبودن رو انتخاب کردم، برای این بود که به‏نظرم رسید بهترین راه حلقه‏به‏گوشی‏ه.
»

حرف حقی است. این بحث هم بیش‏تر برای تبیین خواننده است.
مهم این‏ه که آدم در زمره «دوستان و خدمت‏گزاران» حضرات معصومین به‏حساب بیاد. حالا هرکسی از راهی.
در مورد این غلام هم تحلیل‏ها مختلف‏ه. بعضی‏ها می‏گن بامعرفت بوده که چنین کرده، بعضی‏ها می‏گن بی‏معرفت بوده و اگر ما بودیم چنین و چنان. حتی نقل‏ها هم کمی اختلاف داره که قضاوت رو در مورد شخص ایشون سخت می‏کنه.

خدایا، به‏حق این شب جمعه ما رو از زمره‏ی «دوستان و خدمت‏گزاران» معصومین قرار بده.


سالک و راه‏نمای‏ات

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/7/20:: ساعت 1:36 صبح

سلام.

+ عنوان بصری پیرمردی سال‏خورده بود و از عمرش نود و چهار سال می‏گذشت.
او می‏گفت: من سالیانی به نزد مالک بن انس رفت و آمد می‏کردم.
زمانی‏که امام جعفر صادق -علیه السلام- به مدینه آمدند به محضر ایشان شرف‏یاب شدم
و دوست داشتم همان‏طوری که از مالک تحصیل علم کرده بودم
از ایشان نیز کسب علم کنم.

روزی آن حضرت به من فرمودند: من مردی تحت نظرم،
علاوه‏بر این در هر ساعت از شبانه روز اذکاری دارم که به آنها مشغول‏ام.
پس مرا از عبادت‏ام غافل نکن و علوم‏ات را از سالک و راه‏نمای‏ات (مالک بن انس) بگیر
و مثل گذشته با او رفت و آمد کن.

از این ماجرا غم‏گین شدم و از محضرشان مرخص شدم.
با خود گفتم: اگر در وجود من آثار خیر و هدایت به چشم حضرت می‏آمد،
مرا از رفت و آمد و کسب علم از محضرشان منع نمی‏فرمودند...
*

ما کجای کاریم؟
یا صاحب الزمان

یا علی


کافران حقیقی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/7/18:: ساعت 11:20 عصر

سلام.

هدیه به پیش‏گاه حضرت صادق -علیه السلام-
- - - - - -

آیات سوره نساء
إِنَّ الَّذِینَ یَکفُرُونَ باللَّهِ وَ رُسُلِهِ
کسانی که خدا و پیامبرانِ او را انکار می‌کنند،

وَ یُرِیدُونَ أن یُفَرِّقُوا بَینَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ
و می‌خواهند میان خدا و پیام‏بران‏اش تبعیض قائل شوند،

وَ یَقُولُونَ نُؤمِنُ بِبَعض وَ نَکفُرُ ببَعض
و می‌گویند: «به بعضی ایمان می‌آوریم، و بعضی را انکار می‏کنیم»

وَ یُرِیدُونَ أن یَتَّخِذُوا بَینَ ذَلکَ سَبیلاً (150)
و می‌خواهند در میان این دو، راهی برای خود انتخاب کنند...

أولَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقّاً
آنها کافران حقیقی‌اند؛

وَ أعتَدنَا لِلکَافِرِینَ عَذَاباً مُّهیناً (151)
و برای کافران، مجازات خوارکننده‌ای فراهم ساخته‌ایم.

وَ الَّذِینَ آمَنُوا باللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَم یُفَرِّقُوا بَینَ أَحَد مِّنهُم
(ولی) کسانی که به خدا و رسولان او ایمان آورده، و میان احدی از آنها فرق نمی‌گذارند،

أولَئِکَ سَوفَ یُؤتیهم أجُورَهُم
پاداش‏شان را خواهد داد؛

وَ کَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحیماً (152)
و خداوند آمرزنده و مهربان است.

*

منظور اصلی به‏نظر روشن‏ه.
چند نکته هم هست که ازش می‏گذرم.
فقط این سؤال که پس مؤمنان حقیقی کیستند؟

یا علی

- - - - - -
+ جناب «برای خاطر آیه‏ها» مسابقه رو بردند:
سوره انفال: «إِنَّمَا المُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَت قُلُوبُهُمْ وَ إِذَا تُلِیَت عَلَیهِم آیَاتُهُ زَادَتهُمْ إِیمَانًا وَعَلَى رَبِّهِم یَتَوَکَّلُونَ (2)
الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقنَاهُم یُنفِقُونَ (3) أُولَ?ئِکَ هُمُ المُؤمِنُونَ حَقًّا لَّهُم دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِم وَ مَغفِرَةٌ وَرِزقٌ کَرِیمٌ (4)»

مؤمنان، تنها کسانی هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دل‏هاشان ترسان می‏گردد؛ و هنگامی‏که آیات او بر آنها خوانده می‌شود، ایمان‏شان فزون‏تر می‌گردد؛ و تنها بر پروردگارشان توکل دارند. آنها که نماز را برپا می‌دارند؛ و از آنچه به آنها روزی داده‌ایم، انفاق می‌کنند.  (آری،) مؤمنان حقیقی آنها هستند؛ برای آنان درجاتی (مهم) نزد پروردگارشان است؛ و برای آنها، آمرزش و روزی بی‌نقص و عیب است.

+ این هم مرحمتی دیگر:
«متن جلسات تفسیر آقای قاسمیان (جلسات پنج‏شنبه‏ها)  که از بعد از ماه مبارک، با موضوع بصیرت سیاسی در قرآن و تفسیر سوره توبه شروع کرده‏اند را ان‏شاءالله از این به بعد می‏گذارم اینجا: http://noor1430.persianblog.ir»


حرکت و زندگی

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/7/10:: ساعت 11:59 عصر

سلام.

زندگی؛
به‏معنایی شاید به‏توان گفت زندگی مترادف با حرکت‏ه.
یعنی اگر حرکتی نباشه، انگار زندگی متوقف شده.
پس شاید نوع و جهت حرکت‏ه که به زندگی معنا می‏ده.
*

گاهی آدم قل‏قل‏ک می‏شه که بایسته و زندگی خودش رو یه ارزیابی کنه.
شاید هم چنین ارزیابی اصلاً ضروری باشه.
بعد ببینه که زندگی‏اش چه نوع حرکتی داره.
*

حرکت؛
دیده‏اید گاهی شک می‏کنیم که قطار ما داره حرکت می‏کنه یا بغلی.
خوب، این حکایت حرکت نسبی‏ه.
باید قرینه‏هایی یافت تا محرک رو شناخت.
حالا باید دید در حرکت زندگی ما داریم نسبت به چی حرکت می‏کنیم،
نسبت به خودمون یا نسبت به مکان و زمان.

آوینی عزیز شهید می‏گوید:
«پندار ما این است که ما مانده‏ایم و شهدا رفته‏اند،
اما حقیقت آن است که زمان، ما را با خود برده است و شهدا مانده‏اند.»

ما خیر سرمون حرکت کردیم،
اما هم‏راه با زمان،
وابسته به دنیای دنی.

آیا نسبت به خودمون و گذشته‏مون هم حرکت کردیم؟
اگر نه به استناد «هرکس امروزش مثل دیروزش باشد مغبون است» ول‏معطل‏ایم.
برای سنج‏اش حرکت درونی، حداقل ابزار شناخت خود لازم‏ه؛
شناخت عقاید، اخلاق و رفتار.
خوب این کمی سخت‏تر از شناخت حرکت زمانی و مکانی‏ه.
حکایت «حاسبوا قبل أن تحاسبوا»ست.
*

آیه 97 سوره نحل:
«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَر أو أنثَى وَ هُوَ مُؤمِن
فَلَنُحْییَنهُ حَیَاة طَیِّبَة
وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أجْرَهُم بأَحْسَن مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»
هرکس کار شایسته‌ای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، درحالی که مؤمن است،
او را به حیاتی پاک زنده می‌داریم؛
و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام می‌دادند، خواهیم داد.
*

زندگی؛
مردم زندگی می‏کنن و ما هم،
شهدا، صلحا و ...
کاش عمر حیات طیبه‏مون کم نباشه.

یا علی

- - - - - -
+ یه مبحثی رو یکی از دوستان معرفی کرد با عنوان «Life Standard» و «Life Style». برای حقیر که بسیار جالب می‏نمود. اما ظاهراً هنوز خیلی گسترده نشده، چون حتی صفحات ویکی‏پدیا شون هم کامل نیست (+ و ++). اگر علاقه‏مند شدید علی‏الحساب صفحه معرفی این درس دکتر سعیدی رو ببینید: سبک زندگی Life Style.

+ جناب «برای خاطر آیه‏ها» نکات قابل تأملی فرموده‏اند:
«توی منطق قرآن این بحث حیات طیبه خیلی بحث جدی و مهمی‏ه. یعنی ردپای این تفکر توی خیلی از آیات دیده می‏شه که ما اصلاً به جز این زندگی مادی که مؤلفه‏هایی داره و ویژگی‏هایی که به واسطه‏شون مرده یا زنده‏بودن آدم‏ها و میزان سلامت‏شون رو تشخیص می‏دیم (یعنی فهم و قدرت فیزیکی) همه ما یک نوع زندگی دیگه‏ای هم داریم که میزان فهم و قدرت‏مون توی اون حیات هم سنجیده می‏شه و اون‏ه که میزان زنده‏بودن ما رو نشون می‏ده. با این اوصاف خیلی‏ها ظاهراً زنده‏اند اما از دید قرآن مرده محسوب می‏شن، خیلی‏ها ظاهراً می‏بینن، می‏شنون، می‏فهمن، اما از دید قرآن کور و کر و نفهم هستند.
یا ایها الذین امنوا استجبوا لله و لرسوله اذا دعاکم لما یحییکم...

اون بخش از آیه‏ای هم که اشاره فرمودید: «و لنجزینهم باحسن الذی کانوا یعلمون...» از اون عبارات نویدبخش‏ه توی قرآن. یعنی از هر دسته از اعمال آدم‏ها، بهترین‏شون‏ه که روی ترازو می‏ره و سنجیده می‏شه. مثلاً  همه نمازهای ما براساس بهترین نمازی که خوندیم محاسبه می‏شه و اگه این برداشت تفسیری درست باشه، این جمله یکی از امیدوارکننده‏ترین جمله‏های قرآن‏ه.»

+ جناب «ره‏سپار» هم خوش فرمودند که:
«مسئله این‏ه که ما همه چیز رو براساس این دنیا می‏سنجیم. حتی اگر بخوایم در مورد حرکت گذشته‏مون هم قضاوتی کنیم و درسی بگیریم برای آینده، باز براساس برد و باخت‏های دنیایی ارزش‏گذاری می‏کنیم. این باور ما نیست که این دنیا بخش کوچکی از حیات دائمی ماست و البته بخشی سرنوشت‏ساز. ما نه به کوچک‏بودن‏اش وقعی می‏نهیم و نه به سرنوشت‏سازبودن‏اش!
چند روز پیش مفهوم مرگ داشت تو ذهن‏ام مرور می‏شد. هر کدوم از ما هنگام مواجهه با مرگ آشنایان دور و نزدیک (نمی‏گم خدایی ناکرده، چون نگاه منفی به مرگ رو قبول ندارم!) یه واکنشی نشون می‏دیم. یکی برای لحظه‏ای خیلی متأسف می‏شه، یکی می‏گه مثلاً جوان بود و حیف شد! یکی به غصه و غم فراقی که باید مابقی ایام تحمل کنه فکر می‏کنه، یکی می‏گه حق‏اش بود، نتیجه بدی‏هاش بود! یکی می‏گه چرا آدم‏های خوب زودتر می‏میرند! و...
اما انگار یه کسی که حقیقت خلقت رو فهمیده یه‏جور دیگه نگاه می‏کنه! برای اون این اتفاق چیز غریبی نیست، چیزی‏که بخواد حتی تو خیال‏اش ازش فرار کنه. برای اون این اتفاق به‏سادگی و آرامش پرواز طائری‏ه برای رهائی‏اش. اون خیلی ساده می‏گه هرکسی که از پیش خدا اومده، حتماً کنار اون برمی‏گرده... انا لله و انا الیه راجعون...»

خدا عاقبت‏مون رو ختم به‏خیر کنه. خدا مرگ‏مون رو اول راحتی‏مون قرار بده.

+ جناب «سلام»:
«زندگی مطلوب =  حرکت + تحول
حرکت به‏تنهایی لازم‏ه و شرط زنده بودن‏ه اما حتماً کافی نیست.
ظهور امام زمان-علیه السلام- نقطه‏ی جوش تحول‏ه. پس باید به این جهت و با سرعتی حرکت کنیم که به این تحول برسیم.»

اللهم عجل لولیک الفرج


مهمان بر در!

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/6/15:: ساعت 12:5 صبح

سلام.

از مولا امام مجتبی -علیه السلام- هرچه بخوانیم و بدانیم کم است. این هم هفت تصویر منتخب از اینجا.
- - - - - -

1- «إذا أردت عزاً بلا عشیرة و هیبه بلا سلطان،
فأخرج من ذلّ معصیه الله إلی عزّ طاعه الله»

هرگاه اراده عزتی بدون دار و دسته،
و هیبتی بدون سلطنت داشتی،
از خواری معصیت الهی بیرون آمده، به‏سوی عزت طاعت خداوند رو کن.

2- پرسیدند چرا چنینی؟
«حقّ علیّ کل من وقف بین یدی ربّ العرش
أن یصفر لونه و ترتعد مفاصله»

بر هر کسی که در پیش‏گاه خداوند می‏ایستد لازم است که
[از عظمت الهی] رنگ‏اش زرد و اندام‏اش به لرزه افتد.

3- هنگام ورود به مسجد،
سر به‏سوی آسمان بلند می‏کرد و عرضه می‏داشت:
«الهی ضیفک ببابک
یا محسن قد أتاک المسی‏ء،
فتجاوز عن قبیح ما عندی بجمیل ما عندک یا کریم»*

خدایا، میهمان‏ات درب خانه‏ات ایستاده،
ای احسان‏کننده! [بنده] گنه‏کار به‏سوی تو آمد،
بخوبی آنچه نزد توست، از بدی آنچه نزد من است درگذر. ای بخشنده.

4- «... وکان إذا قام فی صلاته ترتعد فرائضه بین یدی ربّه عزوجل ...»

و هرگاه برای نماز می‏ایستاد، بند بند وجود او در مقابل خدای‏اش می‏لرزید.

5- «إنّ الحسن کان إذا فرغ من الفجر لم یتکلم حتی تطلع الشمس»

وقتی از نماز صبح فارغ می‏شد، [باز هم بر سجاده خویش می‏نشست و عبادت خدا می‏کرد،]
با هیچ کس [در آن حال] سخن نمی‏گفت: تا آن‏گاه که خورشید طلوع می‏کرد.

6- در هنگام قرائت قرآن، وقتی به آیه «یا أیها الّذین آمنوا» می‏رسید،
می‏گفت: «لبیک اللهم لبیک»

7- ای پسر رسول خدا!
گریه می‏کنی درحالی‏که محبوب رسول خدا هستی
و رسول خدا درباره تو بسیار تعریف کرد و سخن گفت
و تو بیست نوبت پیاده به حج مشرف شدی. 
«إنما أبکی لخصلتین؛ لهول المطلع و فراق الأحبه»

به‏خاطر دو چیز می‏گریم؛ وحشت آنچه در پیش دارم و جدائی دوستان.

* این عبارت تا مدت‏ها آدم رو یاد این پست خاطره‏انگیز می‏اندازه؛ خدای‏اش خیر دهاد.

یا علی

- - - - - -
+ چند مطلب در آب نمک گذاشته‏ام برای این چند روز، که بعد بتوانم با خیال راحت برم تعطیلات. اما معمولاً اونی که می‏خوای نمی‏شه. تا ببینیم خدا چی می‏خواد.
+ اگه تو این ایّام دنبال یه بی‏چاره می‏گشتید که دعاش کنید، بلکه اصلاح شه، یاد ما هم باشید. همه‏اش که نمی‏شه خوب‏ها رو دعا کنید!


هم‏نام فرزند هارون

ارسال شده توسط مسعود مسیح تهرانی در 88/6/14:: ساعت 12:4 صبح

سلام.

1- سال دوم یا سوم هجری بود.
حضرت حبیب(ص) به دیدن دخترشان(س) رفته بودند که
قنداقه‏ی پسر بزرگ حضرت حیدر(ع) را نزدشان آوردند.
فرموده باشد که آیا برای‏اش نامی گذاشته‏ای؟
و جواب شنیده بودند که بر شما پیشی نمی‏گیریم.
حضرت حبیب(ص) هم فرموده بودند که من بر خدا پیشی نمی‏گیرم...

جبرئیل آمد با سلام و تهیت پروردگار و ابلاغ کرد که
«علی(ع) در نزد تو به منزله‏ی هارون است در نزد موسی،
پس نام فرزند را به اسم فرزند هارون نام گذاری کن.»
چنین بود که پسر بزرگ‏وار حضرت حیدر(ع)، حسن(ع) نام گرفت؛
همان شبّر به زبان عبری.*
جان‏ام به قربان مقدم‏اش.

2- مجیرخوانی‏ات تمام شد رفیق.
ان‏شاءالله سبک شدی از گناه،
فارغ شدی از هموم،
آماده‏ی شب‏های سرنوشت شدی؛
شب‏های مناجات مسجد کوفه،
شب‏های قدر حضرت صدیقه(س)،
شب‏های تنزّل ملائکه و روح،
شب‏های صاحب زمان(عج).

... حیف اگر در شب قدر، قدر خود نشناسی

* برگرفته از اینجا

یا علی


<      1   2   3   4   5   >>   >


بازدید امروز: 196 ، بازدید دیروز: 16 ، کل بازدیدها: 482421

پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ